سینمای دینی چیست؟
برای دستیابی به یک پاسخ محکم،هم باید سراغ تاریخ دین رفت و هم سراغ تاریخ سینما.بدیهی است فرآیند جستجوهای ما،حداقّل قدرت ذهنی را برای دریافت پاسخی اصولی و صحیح راهبری خواهد کرد و اندیشه را از نادرستاندیشی باز نگاه خواهد داشت.
اگر مجموعه ارزشهای اخلاقی رایج و تثبیت شده در جامعه بشری امروز را،بخشی از میراث معنوی آموزههای انبیاء تلقی کنیم،بالطبع باید به این نتیجه برسیم که بخشی بزرگ از روند تولید سینمای جهان،سینمای دینی است.بدینمعنا،که اگر سینمایی،مروج«فداکاری»،«تعهد»، «مبارزه با ظلم»،«عشق به کودک»،«عشق به جامعه»،«عشق به میهن»و ...باشد؛سینما دینی است.در این طرز تلقی،فیلمهائی از قبیل اسپارتاکوس-زده مرد خبیث-قصه عشق-و حتی رمبو و هاردتارگت،سینمائی دینی محسوب خواهند شد.زیرا هرکدام از این فیلمها،سخن و دفاع از ارزشهای فوق الذکر دارند و زیربنای تحرک و پیشروی داستان را تشکیل دادهاند.اگر عنصر مبارزه با«ظلم»را از شخصیت«اسپارتاکوس»بگیریم؛در حقیقت همه ساختار حماسی ظلمستیزانه قصه«اسپارتاکوس»درهم فرومیپیچد.
تذکر این نکته،در اینجا ضروری است که،یکی از دلایل عمده مقبولیت سینمای آمریکا در جهان،و در میان فرهنگها ونژادها و ملیتهای گوناگون،بهرهبرداری جدی از«ارزشهای عام اخلاقی»در قصههای سینمایی است.«ارزشها»ئی که به هیچوجه دارای تعلق تاریخی و جغرافیایی خاصی نیست.بهمین خاطر،این بخش از سینما،دارای کارکردی عاطفی تقریبا یکسان در میان ملتها ونژادهای متفاوت میگردد.
این سینما،گرچه با توانایی قصهپردازی فوق العادهای برخی از ارزشهای عام اخلاق تاریخی جامعه انسانی را مطرح میکند،اما نمیتواند به عنوان سینمای دینی تلقی گردد.بدین دلیل که اینگونه«ارزش»ها منفک از یک سیستم و نظام اخلاقی مرتبط به آموزههای انبیاء،طرح شده و در نهایت فاقد هرگونه تکیهگاه فلسفی و دینی و تاریخی است.بیجهت نیست که این بخش از سینمای جهان-که به لحاظ تعدد و حتی موفقیت تجاری،بسیار قابل ملاحظهاند-چندان تأثیری بر تقویت یا ایجاد باورهای مذهبی و دینی ندارند و از طرفی،به دنبال چنین هدفی هم در مخاطب جهانی خود نیستند.
یکی از دلایل عمده مقبولیت سینمای آمریکا در جهان،و در میان فرهنگها ونژادها و ملیتهای گوناگون،بهرهبرداری جدی از«ارزشهای عام اخلاقی»در قصههای سینمایی است.«ارزشها»ئی که به هیچوجه دارای تعلق تاریخی و جغرافیایی خاصی نیست.بهمین خاطر،این بخش از سینما،دارای کارکردی عاطفی تقریبا یکسان در میان ملتها ونژادهای متفاوت میگردد.
نکتهء حایز اهمیتی که در این مبحث وجود دارد فضای حاکم بر تاریخ سینمای جهانی و اندیشه تصویری است که فیلم معروف ده فرمان را نقطه عطف سینمای مذهبی تلقی کرده و حتی تبلیغات اخلاقی ویژهای را در این رابطه بر گرد سیمای«چارلتون هستون»بازیگر نقش حضرت موسی بخصوص در موارد جشنوارهای اعمال میکند که کمابیش هنوز هم این خط تبلیغاتی پیچیده تداوم دارد.
بیگمان،فیلم ده فرمان یکی از شاهکارهای تاریخ سینمای جهان است و یکی از اثرهای قابل ستایش هنر تصویری.امّا حقیقتی که هیچگاه روشنفکران و سینماگران و متفکران جهان سوم و بویژه جهان اسلام بدان توجه نکرده و از آن غفلت ورزیدند،اینست که این فیلم،قبل از آنکه یک فیلم مذهبی یا تاریخ مذهبی باشد،دقیقا فیلمی سیاسی-صهیونیستی بود. بدینمعنا که در آغاز دهه پنجاه میلادی سازمان ملل،براساس دیدگاه حقوقیای که به پیروان یک مذهب،امکان برخورداری از«حکومت»و «سرزمین»میداد،ابتدا براین فرض حقوق بین الملل،به«پاکستان» استقلال سیاسی بخشید و آنرا از هند جدا ساخت و اجازه داد تا «پاکستان»به عنوان یک دولت کامل در عرصهء روابط بین الملل،اظهار وجود و حیات کند و چندی بعد براساس همین بینش حقوقی،به «اسرائیل»،استقلال سیاسی بخشید و امکان برخورداری از«دولت»را در بخشی از سرزمین فلسطین به آنها اعطا کرد.استقلال سیاسی«پاکستان» مسبب،هیچگونه تنشی در شبه قاره هند و آسیا نگشت.تنها موجب دلخوری و سرشکستگی دولت هند در جهان شد.زیرا،اندیشهء استقلالطلبی«پاکستان»،حداقّل به آغاز دهه بیست میلادی برمیگشت و وجدان جمعی مسلمانان خواهان تحقق آن بودند.
امّا وضعیت«اسرائیل»، کاملا متفاوت بود و از هیچگونه صبغهء استقلالخواهی و مبارزات ضد استعماری برخوردار نبود.به همین سبب،اعلام استقلال سیاسی دولت و ملتی به نام دولت«اسرائیل»به هیچ روی موجب پذیرش ذهنیت جمعی مسلمانان و بخصوص فلسطینیان واقع نگشت و در نتیجه موجب بروز یک بحران چشمگیر«هویتی»در میان مسلمانان جهان شد.فرآیند واکنشهای سیاسی و فرهنگی مسلمانان،علیه«اسرائیل»متزلزل ساختن و کتمان«هویت تاریخی»یهودیان در سرزمین فلسطین بود.و این بیهویتی تاریخی،در میان افکار ملی ملل مسلمان،بزرگترین نقطه درد و رنج و گزندپذیری تاریخی دولت تازه تأسیسی بود به نام«اسرائیل».
آری،فیلم تاریخی-مذهبی ده فرمان-که همه توان و تجربه و هنر و فن را برای خلق چنین اثری،پرهیاهو در اختیار گرفته بود-در حقیقت، پاسخ تصویریای بود به همه آن واکنشهای عظیم ذهنی در جهان اسلام که«اسرائیل»را فاقد هرگونه هویت تاریخی تلقی میکرد.
واقعبینانه و به دور هر از گونه تعصب اگر بخواهیم داوری کنیم،باید بگوئیم که ده فرمان،«هویت تاریخی»لازم،یا به تعبیر بهتر«تکیهگاه تاریخی»امن و قابل باوری را برای«اسرائیل»فراهم آورد و«حضرت موسی»را در ذهن و احساسی مسلمانان،قابل رؤیت و لمسپذیر ساخت و استفهامی را که روشنفکران و نویسندگان مسلمانان در برابر«اسرائیل» بیتاریخ و بیشناسنامه،شکل بخشیده بودند،به سهولت از بین برد
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع: پایگاه مجلات تخصصی-سینا واحد