تبیان، دستیار زندگی
مروری بر یک تکه نان ساخته ی کمال تبریزی به عنوان موفق ترین نمونه ی سینمای دینی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک تکه نان


مروری بر یک تکه نان ساخته ی کمال تبریزی به عنوان موفق ترین نمونه ی سینمای دینی


یک تکه نان

هر کس فیلمی که می سازد، به اندازه ی سواد و احساسش است. مثل معلمی که امتحانش را طوری برگزار می کند که قبلاً درسش را داده باشد. خیلی ها احساس لطیفی دارند و شاید سوادشان را هم با خواندن و معلم دیدن و خوب گوش دادن، زیاد کنند، اما راه استفاده از سوادشان را برای انتقال آن حس لطیف به مخاطب نمی شناسند. و کسانی که در بازشناسی این راه، میدان دید درستی دارند، فیلمی می سازند که تاریخ مصرف ندارد. بعد از گذشت چند سال هم که دوباره و چندباره فیلم را می بینی، باز شگفت زده می شوی. هرچند که آن فیلم خیلی سر زبان ها نباشد، ته دلت ناراحت نیستی.می ترسی بلایی که سر فیلم های موفق دیگر افتاده سر این یکی هم بیاورند . کسانی با دیدنش هیجان زده شوند وخیال کنند که آن ها هم می توانند فیلمی شبیه آن بسازند و باعث شوند که نسخه ی درست ونمونه هم از چشم ها بیافتد. ترجیح می دهی فیلمی که شاهکار است در گنجینه ای بماند و سال ها بگذرد و نسل های بعد هم با دیدن آن، حس غریبی پیدا کنند .

«یک تکه نان» کمال تبریزی هم همین حکایت را دارد.

تبریزی فیلم بد نساخته است. همه ی فیلم هایش استاندارد یک سینمای قابل دیدن را دارد. در بسیاری از موارد هم این قابل دیدن ها، جا برای حرف های زیادی پیدا می کند. تنوع ژانرهای به کار گرفته شده در سینمای تبریزی، باعث سردرگمی او نمی شود. مقایسه کنید فیلمی را مثل شیدا و مارمولک. فضای معنوی شیدا ناشی از فضای جنگ با رمانی سیمی همراه می شود ومرز داستانی عاشقانه یا جنگی را طی می کند ولی بازهم امضای تبریزی را دارد .تبریزی لحن و درون مایه های متفاوتی برای  داستان های مورد علاقه اش به عنوان  فرم های اجرایی در نشانه شناسی های تصویری  انتخاب می کند. با این همه، دلبستگی تبریزی به فضای جنگ و سینمای معناگرا، انکارناپذیر است. در گاهی به آسمان نگاه کن با وجود مایه های فانتزی، هدف کارگردان از انتقال حسی معنوی کاملاً مشهود است. ولی در یک تکه نان با سینمایی کاملاً دینی روبرو می شویم.

شاید بتوان یک تکه نان را به سینمای معناگرا متعلق دانست. سینمایی معنوی که نشانه هایی از آموزه های دینی دارد اما یک تکه نان فراتر از سینمای معناگرا پلورالیته است.

فرم سورئال برای بیان مفهوم ماورایی و مقدس نوعی بندبازی خطرناک است، ولی سیر فرامنطقی داستان به جهت شباهت به تجربه های شخصی مخاطب، باعث تناسب دراماتیک اثر می شود و از غلبه ی فرم بر محتوا جلوگیری می کند.

فیلمی مثل پسر مریم ساخته ی حمیدجبلی به پلورالیسم دینی می پردازد. اما در یک تکه نان عناصر داستانی از مفاهیم یک دین وام می گیرد. هرچند که در سکانس های پایانی آنجا که آیاتی از قرآن کریم خوانده می شود و مضمون آیات به داستان حضرت مریم و میلاد مسیح اشاره می کند نوعی حسّ فرادینی می دهد اما این نوعی ادای احترام است و در فضای دیگری به جز فرهنگ اصیل دستمایه ی داستان نمی افتد.از همین نظر یک تکه نان را  می توان  فیلمی دینی تلقی کرد ، در شخصیت پردازی ها به نشانه های اصولی دین پرداخته می شود و راه رسیدن به عاملیت فرائض . و نوعی تهذیب در مبارزه با منهیات. چیزی که از لایه های سطحی شرع و قوانین عمیق تر باشد . وقتی به کرامت عزیز که همه برای دیدن او رهسپارند اشاره می شود ، علاوه بر ذکر رعایت احکام از طرف عزیز به نوع رابطه ی اش با خدا هم پرداخته می شود، این که وقتی آفت به مزرعه اش می خورد برای این که خدایش را ناراحت نکند، سرزمین نمی رود .

یک تکه نان

فیلم نامه ی یک تکه نان را محمدرضا گوهری نوشته است. گوهری نمونه های موفقی در نگارش فیلم نامه های معناگرا و دینی دارد. خیلی دور خیلی نزدیک و فرزند خاک از همین دست است. فیلم نامه های گوهری در شیوه های روایت داستان، نوعی رئالیسم جادویی است. این قالب سورئال بهترین چارچوب برای فرم پیداکردن، محتوای ماورایی مدنظر نویسنده است. نشانه های متافیزیکی و ماورایی در نقاط عطف داستان های گوهری قرار می گیرد و در شرایطی منحصر به فرد معلوم نمی شود که این اتفاق ماورایی بحران درام را شکل می دهد یا بازگشایی از گره های اول و دوم درام است.

فرم سورئال برای بیان مفهوم ماورایی و مقدس نوعی بندبازی خطرناک است، ولی سیر فرامنطقی داستان به جهت شباهت به تجربه های شخصی مخاطب، باعث تناسب دراماتیک اثر می شود و از غلبه ی فرم بر محتوا جلوگیری می کند.

با وجود سبک ویژه ی روایی فیلم نامه، در اجرای تصویری، نماهای انتخاب شده به نوعی نیست که به هدف تشدید این حس باشد. دکوپاژ فیلم در عین وفاداری به اصول روایت کلاسیک در سینما، به شیوه ای در تقدم و تأخر پلان ها، برنامه ریزی می شود که در اوج داستان، واقعه ی از پیش تعیین شده، از پیش تعیین شده، جلوه نکند. رمز موفقیت یک تکه نان هم در همین است. براعت استهلال ها در حدی نیست که ادامه ی داستان را قابل پیش بینی کند. با این وجود فضای فیلم این آمادگی را در مخاطب ایجاد می کند که با واقعه ای معنوی روبرو  شود. واقعه ای که از ابتدای فیلم هم مدام حرف آن زده می شود ، اما برای شگفت زده کردن تماشاچی، کمترین توقع محتمل به تصویر کشیده می شود. شگفت زدگی برای مخاطبی که در حصار زمان و مکان است و این ویژگی ذاتی نوع موجودیت اوست. اما این محدودیت  وجود در سکانس پایانی، از حصار زمان و مکان خارج می شود. مثل قهرمان فیلمی که وقتی بی زمانی و بی مکانی اش را شهود می کنی، به مشاهده اش هم ایمان می آوری .

مجتبی شاعری

بخش سینما وتلویزیون تبیان