تبیان، دستیار زندگی
سینمای دینی از جمله گونه هایی است که تعاریف متعددی برای آن قائلند. گاه سینمای معنا گرا هم به سینمای دینی تعبیر می شود، با این که در لایه های عمیق تر تفاوت هایی در این دو گونه وجود دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سینمای دینی


سینمای دینی از جمله گونه هایی است که تعاریف متعددی برای آن قائلند. گاه سینمای معنا گرا هم به سینمای دینی تعبیر می شود، با این که در لایه های عمیق تر تفاوت هایی در این دو گونه وجود دارد.

فیلم فرانچسکو

برخی از منتقدین معتقد وطنی هم ترکیب سینمای دینی را در گستره ی دانش نامه ی واژگان سینمایی نمی دانند. مثل تشابه یا تفاوتی که برای ترکیب فلسفه ی اسلامی وجود دارد این که فلسفه ی اسلامی را ترکیبی اضافی  بدانیم یا ترکیبی وصفی.

برای سینمای دینی هم این مناقشه وجود دارد. اما در بازشناسی ریشه های شکل گیری درام باید سینمای دینی را هم گونه ای مستقل و قابل بررسی دانست.مولفه های سینمای دینی در نمادهای تصویری تعاریف ویژه ای دارند. شاید مفاهیمی معنوی و انتزاعی در قالب زبان سینما نگنجد و لوازم بیان این مفاهیم در سینما نباشد ولی اگر قائل به چنین نظریه ای باشیم باید کلا هنر دینی و رسیدن به آن را منتفی بدانیم . حتی در انتقال مصادیق اولیه دینی هم این ناگزیری وجود دارد.این کلمات هستند که بار معنایی آموزه ها را منتقل می کنند و حالا سینما از زبانی تصویری استفاده می کند و طبیعی است انتقال کلامی با تصاویر اگر هم که سخت باشد غیر ممکن نیست . فقط شاید به جهت تکثر آرایی  که ایجاد می کند مناقشه بر انگیز باشد.

بدون تردید در ساختار درام، اخلاق جایگاه ویژه ای دارد. آن چه در درام به عنوان قصه مطرح می شود با داستان فرق می کند. شاید این حرف، تکراری باشد، حتی در بازآفرینی درام، بدیهی به نظر برسد، اما در تعاریف کلاسیک درام ، مفهوم قصه و داستان تفاوت دارد. داستان واقعه ای است که به هدف قصه روایت می شود. اتللو شکسپیر داستان پادشاهی است که به همسرش بد گمان می شود و سرانجام این بدگمانی مرگ همسرش و انحطاط خودش می شود. اما قصه، قصه ی بدگمانی و حسد است. یا در مکبث، داستان کسی روایت و اجرا می شود که علیه پادشاه ظالم زمانش می شورد، او را از بین می برد، خودش به تخت سلطنت می نشیند، ولی راه حاکم پیشین را می رود و همین ، مقدمات نابودی اش را فراهم می کند، اما قصه، قصه ی غرور است. غروری که غفلت برای قهرمان و ضد قهرمان می آورد. با این حال، قصه های ادبیات دراماتیک با وجود اخلاقی بودنشان ادبیات نمایشی دینی را ایجاد نمی کنند. اما ویژگی اخلاق گرا بودن قصه ها در درام، نظریه ی وجود ادبیات نمایشی دینی و متعاقب آن سینمای دینی را، قابل پذیرش می کند.

اگر سینمای دینی را به عنوان یک گونه مستقل هم در نظر بگیریم رسیدن به مؤلفه های آن بسیار مناقشه برانگیز است. چیزی شبیه موسیقی است. شاید بر حس روان شناختی یک ملودی خاص، همه، اجماع داشته باشند. اما این که چه فرآیندی در مغز صورت می گیرد که این حس مشترک، به اتفاق ایجاد می شود، در پیام رسانی واژه ها ممکن نیست.

اگر سینمای دینی را به عنوان یک گونه مستقل هم در نظر بگیریم رسیدن به مؤلفه های آن بسیار مناقشه برانگیز است. چیزی شبیه موسیقی است. شاید بر حس روان شناختی یک ملودی خاص، همه، اجماع داشته باشند. اما این که چه فرآیندی در مغز صورت می گیرد که این حس مشترک، به اتفاق ایجاد می شود، در پیام رسانی واژه ها ممکن نیست.

فیلم فرانچسکو

حتی سینمای معناگرا هم در مجموعه ی سینمای دینی تعریف نمی شود. سینمای معناگرا، بر اساس ادراکات و شهود نویسنده و کارگردان شکل می گیرد و شاید دقیقاً منطبق بر آموزه های دینی نباشد. نوعی استنتاج عملی از معنویتی است که در دین هم دیده می شود. سینمای دینی هم دو وجه غالب دارد، سینمای دینی و تاریخی و سینمای دینی ساختارگرا. در سینمای دینی و تاریخی زندگی قهرمانی تصویر می شود که پیامبر یا قدیس است. در این گونه از سینمای دینی رسیدن به وجود دینی اثر، عمیق نیست. یعنی الزاماً با به تصویر کشیدن بیوگرافی پیامبر یا یک قدیس به تعریف سینمای دینی، نخواهیم رسید. به عنوان نمونه آهنگ برنادت زندگی دختری است که حضرت مریم (س) بر او ظاهر می شود، فیلمی که جذابیت های سینمایی و اسطوره سازی دارد اما عمق پیدایش و ظهور یک قدیس را به تصویر نمی کشد اما در فیلم فرانچسکو فقط با برشی از زندگی فرانچسکو اسیسی مواجه نیستیم. به مانیفست فرانچسکو پرداخته می شود و دایره ی تفکری فیلم به روایتی تاریخی و اسطوره سازی خلاصه نمی شود. از حصار زمان زیست فرانچسکو خارج می شود.

نمونه های قابل بررسی سینمای دینی- تاریخی در سینمای جهان، معمولاً در همین روایت تاریخی می ماند و به وجوه معناگرایانه نمی پردازد. به عنوان نمونه مصائب مسیح مل گیبسون از همین دست است. البته شاید از بابت تطبیق نام فیلم و محتوا، قابل دفاع و با مسمّا باشد. اما به وجود درونی مسیح (علیه السلام) به عنوان یک پیامبر پرداخته نمی شود. این گونه فیلم ها بیشتر روایتی تاریخی از یک پیامبر است . روایتی تاریخی که با احترام نقل می شود . با این که آن چه این بازخوانی تاریخی را ارزشمند می کند ، پرداختن به وجوهی است که مسیر مبارزه و تبلیغ قهرمان داستان را به تصویر بکشد.

مجتبی شاعری

بخش سینما وتلویزیون تبیان