هنر جدید به مثابه مفهوم گرایی
کانسپچوآل آرت 2
دلایل رشد هنر جدید
در یك گستره جهانی شكل تحول یافته و امروزی هنر مفهومی در مقایسه با مدرنیزم كلاسیك كه غالباً هنری انتزاعی بود، این قابلیت را دارد كه در خدمت مفاهیم و فكر قرار گیرد. برخلاف مدرنیزم كه یكسان شدن هنرها پیامدش بود، هنر جدید در پبس یكسان شدن هنرها پیامدش بود، هنر جدید در پس یكسان شدن زبان فرهنگها میتواند گوناگونی را به نمایش بگذارد. شاید یكی از دلایل فراگیر شدن و تداوم هنر مفهومی این باشد كه به واسطهی استفاده از هنرهای مختلف هنرمندان بسیاری را مجذوب خود كرده است. هنرمندان جوان در هر جای دنیا تمایل دارند كه مفاهیمی را به صورت چیدمان و با استفاده از اشیاء آماده ارائه دهند.
بسیار شنیدهایم كه در نقدها افرادی معتقدند كه جریان كانسپچوال مربوط به دههی 60 یا 70 میلادی است و زمان آن سپری شده است. باید یادآور شد كه نه تنها دستاندركاران این نمایشگاه بلكه تمامی هنرمندانی كه در جهت ایجاد آثار هنری در این زمینهها گام برمیدارند اگر اطلاعاتشان بیشتر از نقادان این جریان نباشد كمتر نیست. روی آوردن بسیاری از هنرمندان به این جریان، صرفاً پیروی از یك جریان فكری نبوده است بلكه استفاده از قابلیتهایی است كه تحول هنر فراهم آورده است و آنها با استفادهی شخصی از آن، از تأثیرگذاریاش استفاده كردهاند.
برای مثال چیدمان یك امكان است كه بیشتر در سدهی بیستم شكل گرفته است و در نیم قرن اخیر به كرات استفاده شده است اگر به صرف این كه در یك جا استفاده شده است نتوان در آن بستر نوآوری كرد، بسیاری از هنرها دچار اشكال خواهد شد. چه كسی میتواند ادعا كند كه، چون پیدایش عكاسی، سینما یا فنون نقاشی مربوط به گذشته است دیگر برای بیان مفاهیم نباید از آنها استفاده كرد؟
نوآوری در طول تاریخ هنر، محدود به روی آوردن به ابزار جدید و شیوههای بیان نبوده بلكه، در بسیاری از موارد شاهد آن بودهایم كه با استفاده از رویههای موجود و ادغام آنان با شیوههای جدید، منجر به تحولاتی شده كه آن را از حركت آغازینشان متمایز نموده است.
شاید گفته شود كه چون فكر اولیه این حركت در چند دهه قبل در جایی شكل گرفته است چندان خلاقانه نیست. اما به راستی كدام حركت هنری در جهان مستقل از جریانات پیشین خود بوده و بدون این كه از تجربههای هنری سایر ملل استفاده كند شكل گرفته است. آنچه كه به یك جریان هنری ارزش و اعتبار میبخشد سرانجام متمایز و منحصر به فرد آن است نه ریشه یا پیشینهی آن.
پارهای از مخالفان هنر جدید سعی میكنند كه بگویند هنر جدید همان هنر مفهومی است و هنر مفهومی همان كانسپچوال است و هنر كانسپچوال همان جریانی است كه در اواخر دههی 60 روی داد. اما بیان این مسئله به گونهای دیگر نیز ممكن است و آن این است كه: هنر جدید با هنر مفهومی متفاوت است و هنر مفهومی ایرانی با كانسپچوال امروزی متفاوت است و كانسپچوال دههی 60 و 70 میلادی نیز متفاوت است.
تفاوت هنر جدید با هنر مفهومی در این است كه هنر جدید بیشتر با استفاده از رسانهها به وجود آمده است، منظور از رسانهها تلویزیون، ویدئو، كامپیوتر و اینترنت است. در نمایشگاه هنر جدید، زیباییشناسی نیز حضور دارد و بعضی از آثار، دارای یك ساختار و تركیبی تزیینی بود.
اما هنر مفهومی بیشتر به اشیاء آماده و چیدمان در فضا و یا حذف زیباییشناسی بها میدهد. آنچه كه پیشگامان هنر كانسپچوال بیشتر استفاده میكردند مثل عكس و اشیاء آماده بود در كار آنها رسانههای امروزی به این صورت حضور نداشت.
ویژگیها و رویكردهای هنر جدید
هنر كانسپچوال غربی بیشتر در صدد معرفی فكر مجرد به عنوان هنر بود و این نوعی مقابله با زیباییشناسی بوده است. اما فقط بعضی از آنها این تعهد را داشتند كه مفهوم و معنی را برای مخاطب شفاف سازند. مفهوم و معنیدار بودن غالباً با شناخت جهانبینی هنرمند مقدور بوده است. مفهومی بودن در ایران بیشتر به معنی پیامداشتن ادبی یا اخلاقی خود اثر است و یا نمادین بودن و تمثیلی بودن آن. از این رو در ایران، هنر جدید بیشتر در صدد است پیام اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و یا عرفانی داشته باشد. به همین دلیل از استقبال مردمی بیشتری برخوردار است و یا حداقل مردم عادی با بسیاری از این نوع آثار ارتباط برقرار میكنند و یا آن را دوست دارند. این در حالی است كه عامهی مردم در ایران از مدتها قبل تمایلی به پیگیری رویدادهای هنر مدرن آن هم از نوع آبستره نداشتند، چرا كه از دید آنان فاقد پیام بود. هنرهای جدید معمولاً مسائل فرهنگهای بومی و سنتی را همانند آینهای به نمایش میگذارد. بسیاری از هنرمندان نیز در چند سال گذشته به مضامین فرهنگی و سنتی ایرانی پرداختهاند. از نظر مفاهیم آثار هنر جدیددارای چنین دستهبندی هستند: زیباییهای سنن ایران و دلتنگی نسبت به آن، معنویت، عرفان اسلامی، نمادهای مذهبی، تمدن ایرانی اسلامی، میراث از دست رفته، فضای شاعرانه.
در این آثار بسیاری از عناصر نمادین وجود دارند كه ریشهی عمیقی در فرهنگ ایرانی دارند. این عناصر شامل نذر، دخیل، فال، آینه، ماهی، پنجه و تیغه، شمشیر و كبوتر... است.
جامعهی ایران امروز تماماً سنتی نیست. در مقابل، آثاری در نمایشگاههای هنر جدید ارائه شدهاند كه دغدغهها و مسائل انسان امروز در یك گستره جهانی را مطرح میكند. این آثار اصراری بر هویت ملی و بومی ندارند. مضامین، فرهنگ مصرفی، فضا و زمان امروزی (ماشینی یا دیجیتالی)، پیامدهای فنآوری و رسانهی امروزی و مسائل زیستمحیطی است. اما عمدهترین مسئلهای كه جامعهی ایرانی با آن دست و پنجه نرم میكند تقابل و تعامل سنت و فرهنگ جدید یا نوگرایی است. این دو گاهی با هم غیر متجانساند و پیوندی ندارند و زمانی در كنار یكدیگر هماهنگ شدهاند و گاهی علیرغم میل ما وجود دارند.
ویژگی بومی هنری جدید ایران محدود به مفاهیم نیست بلكه در شكل ارائه نیز دارای هویت است.
بخش هنری تبیان
منبع:
آپامه/ سعید سعیدی