تبیان، دستیار زندگی
به حیف نون یه انگشت نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه یکی. بعد ده تا انگشت بهش نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه: وای! چقدر یک
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لطیفه‌های عمو قندون
لطیفه‌های عمو قندون

از حیف نون می پرسن این شعر از کیه؟ "سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز"

می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید...

می گن اسم شاعر توی خود شعر هست.

می گه: آهان فهمیدم، جواد نکونام!

آقای دست و دلباز بعد از بیست سال می ره مغازه کفش فروشی می گه: "ما باز هم مزاحم شدیم!"

حیف نون هنوز در گیره که چرا خواهرش دو تا برادر داره، خودش یکی!

به حیف نون یه انگشت نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه یکی.

بعد ده تا انگشت بهش نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه: وای! چقدر یک!

گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.

یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.

گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!

به 1 نفر میگن با آرزومه جمله بساز میگه:با بچه ها سر فیلمبرداری بودیم من به تصویر بردار گفتم دوربین زومه؟ گفت:آره زومه آره زومه!!!!!!!!!!!

به یارو یه اره برقی میدن میگن برو 1000 تا درخت ببر.

996 تاش رو می بره .. خسته میشه می شینه..

بهش میکن که بابا پاشو اره رو روشن کن 4 تا دیگش رو هم ببر تموم بشه دیگه...

میگه : اِ اِ اِ .. مگه روشن هم میشه؟؟؟؟؟؟

یه یارو خوابش سنگین بوده تختش میشکنه....

فرآوری:نعیمه درویشی

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:سایت Naghola

تبیان زنجان

مطالب مرتبط:

لطیفه باران

وقت خنده

بخونیم و بخندیم

همه تازه اش را دوست دارند!

همه تازه اش را دوست دارند!

با هم بخندیم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.