گریزان از شهرت
زرق و برق دنیا و تلاش برای دسترسی به آن سبب میشود انسانها در بسیاری از گردابهای نیستی و فنا کشانده شوند، کسانی که در پی عشرت و شهوت هستند به سان قطرهای هستند ناچیز که از دریای علم و دانش به دور ماندهاند و در گردباد حوادث به فراموشی سپرده میشوند.
عارف فقیه و فقید حضرت آیت الله بهاء الدینی دربارهی مصونیت افراد و عشرت آنان مکرر میفرمودند:
از عواملی که باورهای اعتقادی انسانی را سست میکند و مانع پیشرفت معنوی انسان میشود. عشرتهای ناجار و بیفایده است.
علاقه به معروفیت و شوق به سر زبانها افتادن، نشانه ضعف ایمان و کمبودهای روحی افراد است.
برخی از مریدان حضرت آیت الله بهاء الدینی، به خاطر ارادت فراوان به ایشان اصرار داشتند در نزدیک حرم منزلی برای معظم له تهیه شود تا مردم با ایشان بیشتر آشنا شوند و حرضت عارف والا مقام شهرتی پیدا نمایند که تنها با یک جمله از طرف آقا روبرو میشوند: «همین منزل برای ما کافی است.»
در حالی که منزل ایشان بسیار قدیمی و در کوچه پس کوچههای فرعی خیابان چهارمردان قم قرار داشت. پس از رحلت حضرت امام خمینی (ره) مرجعیت ایشان در بین برخی از طلاب و علما مطرح شد و افرادی به محضر آیت الله شرفیاب شدند و درخواست رساله نمودند.
اما این پی وارسته فرمودند: «دیگران هستند.» پس از رحلت مرحوم حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی باز مرجعیت ایشان مطرح شد و برخی با اصرار فراوان تمام راههای عذر و بهانه را بستند تا قبول مرجعیت توسط ایشان قطعی شود.
اما ایشان درجواب فرمودند: «قبول حرف شما فقط یک راه دارد و آن این است که حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه الشریف امر بفرمایند. در این صورت قبول خواهم کرد. زیرا بنده مشکلاتی دارم که وقتی حضرت، امر فرمودند این موارد را هم حل خواهند کرد و بعد از آن را خودشان تضمین میکنند.»
یک سال پس از رحلت حضرت آیت الله گلپایگانی حضرت آیت الله العظمی اراکی به ملکوت اعلی پیوستند، چون از ارتحال این مرجع فقیه و فقید باخبر شدند فرمودند: ایشان به اندازه عمر خود در این چند سال مرجعیت زحمت کشید و به خاطر بار سنگین آن رنج برد.
و پس از این قضایا طوری رفتار کردند که نامشان مطرح نشود و شهرت دامنگیرشان نشود. تا بدانجا از شهرت گریزان بودند که در اوایل انقلاب که نام ایشان به خاطر رابطه با حضرت امام بر زبانها افتاده بود و مردم بیش از گذشته به ایشان مراجعه میکردند، فرزند حضرت امام برای سهولت کارها مهری به نام ایشان تهیه کرد، حضرت آیت الله بهاء الدینی چون مهر را مشاهده کردند، فوراً آن را شکسته تا مبادا شهرت ایشان بیشتر گردد.
در سال 1372 هجری شمسی برخی از مبلغ قابل توجهی خدمت معظم له آورده شد. ایشان درخواست کردند دفتر شهریهای به نامشان تأسیس و به عنوان عیدی مبلغی به طلاب تقدیم گردد که ایشان فرمودند: «لازم نیست، نام بنده موضوعیت ندارد.»
در پی ممانعت ایشان از این کار گفته شد لااقل اجازه دهید به طلاب مدارس شهریهای بدهیم که باز فرمودند بالاتر از اینها فکر کنید، گیریم نام بنده بر سر زبانها افتاد، وقتی پی خدا دستم خالی است، آن شهرت برای من چه سودی دارد. شما سعی کنید این پول را به مصرف واقعیاش برسانید و یک گرفتاری بیچارهای را نجات دهید. آن که باید ببیند میبیند.
منبع:
کتاب آیت بصیرت
تهیه و فرآوری: فریادرس گروه حوزه علمیه تبیان