در جبهه های نبرد
تاریخ پرشکوه ملت بزرگ و شریف ایران، همواره پر از دلاوریها و حماسههای بینظیر و کمنظیر بوده است. از گذشتههای دور تا کنون حوادث فراوانی از تندبادها بر این کشور وزیده است، اما این کشور همواره استوار و پابرجا مانده است.
جنگ تمام عیاری که در شهریور 1359 علیه جمهوری اسلامی ایجاد شد جنگی برای زمین نبود، بلکه جنگ با ایدئولوژی بود که انقلاب اسلامی برای بشریت به ارمغان آورده است. در این بین ارتباط نزدیک علما و مراجع عظام با رزمندگان و فرماندهان جنگ امری است که از هیچ نظری پوشیده نبوده است.
جنگ تحمیلی هشت ساله از آن دسته حماسههایی است که برای همیشه درخت انقلاب اسلامی را بیمه کرد و خواب و استراحت را از چشم دشمنان قم حوزه انقلاب اسلامی ایران برای همیشه ربود.
در این هشت سال دفاع مقدس، سنگر محل آرامش و راز و نیاز رزمندگان اسلام بود. در دیار جبهه، نماز شب فریضهای شیرین و روح انگیز بود.
بسیاری از مراجع تقلید و علما با حضور در میان رزمندگان و همچنین دیدار با آنان همواره پشتوانه ای معنوی و الهی برای حافظان دین خدا بودند.
حضرت آیت الله بهاء الدینی همیشه در میان رزمندگان جان بر کف اسلام بود و بر دلاوریهای آنان لبخند تشکر میزد. آغوش گرم و پر مهر و محبتش بر دلهای پاک بسیجیان باز بود و رهنمودهای اخلاقی ایشان، ذائقه شیرینی در ذهن رزمندگان و فرماندهان به یادگار میگذاشت.
حضرت آیت اللّه بهاءالدینی، نیز از جمله بزرگ مردانی بود که با حضور در جمع دریادلان رزمندگان اسلام، بر رزم آفرینی آنان لبخند سپاس و بوسه تشکر می زد. همواره آغوش پر مهر و محبتش بر سیمای نورانی و پیراسته شیرمردان عرصه های جبهه باز بود و لطف خداوند و شیوه کریمانه معصومین علیه السلام را برای آنان تفسیر می کرد.
علاقه شدید وی به جبهه و رزمندگان موجب شد که در عین کهولت و ضعف مزاج در برخی حمله ها از جمله عملیات والفجر مقدماتی حضور پیدا کنند و خاطره ای جاودان در دفتر دفاع مقدس و رزمندگان و ملّت شریف ایران به یادگار بگذارند.
ایشان در قرارگاه عملیاتی حاضر میشدند و در جلسهای دستور حمله والفجر مقدماتی را صادر کردند و این خاطرهای ماندگار برای فرماندهان ارتش و سپاه بر جای گذاشت.
در ملاقات با برادران رزمنده میفرمود: «من برای ملاقات با شما غسل کردهام» آن زمان که فشار بر رزمندگان جبهههای حق علیه باطل زیاد میشد و کمتر کسی از آن خبر داشت ایشان میفرمودند: «امشب از جبههها خوابم نبرد چرا که میدیدم چه بر سر رزمندگان میآید»
آن گاه که هواپیمای دشمن بعثی، شهرهای ایران را بمباران میکردند، حملات زیادی به شهرها و از جمله «درود» انجام میشد تا پایگاه نظامی و تأسیاست اقتصادی آن را ویران کنند.
امام جمعه آن شهر خدمت معظم له رسیده بودند و حملات دشمن را مطرح کرده بودند، که معظم له دستور به قرائت «حدیث شریف کساء» میدهند.
چندی بعد خبر آوردند که هواپیماها میآیند و تنها شهر را دور میزنند و از منطقه خارج میشوند. تا اینکه یک روز هواپیمای دشمن در بروجرد مورد اصابت قرار گرفت و خلبان آن با چتر خود را نجات داد و به اسارت درآمد. میگوید:
«مأموریت من انهدام کارخانه سیمان درود بود. ولی وقتی نزدیک شهرستان میشدم هرچه نگاه به پایین میانداختم جز آب چیز دیگری از مردم و یا کارخانه نمیدیدم. چون به مرکز خبر میدادم آنها دستور حمله به بروجرد را صادر میکردند.»
حضرت آیت الله بهاء الدینی به مناسبت هر عملیاتی، جسله روضه برای سلامت مدافعان دین و مملکت اسلامی برپا میکردند و خود نیز مقید به حضور در آن جلسه بودند.
منابع:
کتاب آیت بصیرت
تهیه و فرآوری: فریادرس گروه حوزه علمیه تبیان