تبیان، دستیار زندگی
معلولی كه معلول به دنیا آمده مثل كوه محكم است. او از همان ابتدای تولد یاد گرفته كه با اوضاعش چطور كنار بیاید و چطور بدون كمترین نیاز و مراجعه به دیگران، كارش را پیش ببرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرا مثل خودم ببین، نه مثل دیگران


معلولی كه معلول به دنیا آمده مثل كوه محكم است. او از همان ابتدای تولد یاد گرفته كه با اوضاعش چطور كنار بیاید و چطور بدون كمترین نیاز و مراجعه به دیگران، كارش را پیش ببرد.

معلول

معلولیت از ابتدای تولد برای كسی كه قراراست همیشه معلول زندگی كند، به همین جهت بهتر از معلولیتی است كه پس از سال‌ها تجربه زندگی عادی پیش می‌آید و تمام معادلات زندگی را به هم می‌زند. البته با این حال هستند كسانی كه معلولیت ناشی از یك بیماری یا حادثه را با جسارتی مثال‌زدنی می‌پذیرند و تسلیم وضعیت جدید نمی‌شوند هر چند نگاه غیرمنصفانه بعضی آدم‌ها به آنها و توانایی‌شان، بعضی وقت‌ها تعادل زندگی‌شان را به هم می‌زند.

معلول فارغ از هر سن و جنس، ترحم را دوست ندارد. او می‌كوشد تا به یك انسان متكی به خود تبدیل شود حتی اگر قرار باشد بار سختی‌ها را یكتنه به دوش بكشد تا ثابت كند كه می‌تواند. این روحیه، رمز موفقیت هر آدم معلولی است كه اگر دیگران با رفتارهای نسنجیده‌شان، قصد كنترل این وضعیت را داشته باشند، فقط جلوی پیشرفت و سر زندگی آدمی را كه می‌كوشد محدودیت‌هایش را مغلوب تلاشش كند، خواهند گرفت.

آدابدان باشیم

فرد معلول به خاطر نوع آفرینشش همیشه یك قدم عقب‌تر از دیگران است، البته اگر نكوشد و برای رسیدن به دیگران تلاش نكند. در واقع اگر مردم برای رسیدن به هدفی یك نیرو صرف كنند، او باید دو نیرو را با هم جمع كند تا هم آن هدف را دنبال كند و هم محدودیت‌های ناشی از ناتوانی را جبران كند. پس تلاش مضاعف جزئی جدانشدنی از زندگی معلولان است.

البته بعضی از آنهایی كه با معلولان روبه‌رو می‌شوند، این موضوع را ندیده می‌گیرند و با حالتی كه نامش ترحم و دلسوزی است، در مسیر استقلال آنها مانع تراشی می”‹کنند. اما معلول نه ترحم می‌خواهد نه دلسوزی‌هایی كه به هیچ كار نمی‌آید. او فقط توجه مخصوص می‌خواهد تا بتواند پله‌های رشد را یكی پس از دیگری طی كند و به جایگاهی برسد كه خودش را به خود و دیگران اثبات كند.

پس اگر روزی در راهی یا محلی معلولی از كنارتان گذشت، بدانید كه هرگز نباید به ناتوانی او فكر كنید و نگاهتان این طرز فكر را نشان دهد. یك معلول تشنه احترام است درست مثل همه آدم‌ها پس به جای ترحم، احترام را جایگزین كند تا در این ارتباط محترمانه هر دو طرف احساس آسودگی داشته باشید. معلولان دوست دارند دیگران توانایی‌های آنها را ببینند. پس اگر روزی هم صحبت آنها شدید، به جای كنكاش در این موضوع كه چرا معلول شده‌اند، از موفقیت‌هایی كه كسب كرده‌اند بپرسید. معلولان معمولا برای انجام كارهای شخصی‌شان از كسی كمك نمی‌خواهند. پس در مواجهه با آنها هرگز بدون این كه از شما بخواهند، برای كمك‌كردن داوطلب نشوید چون این رفتار، ضد صمیمیت خواهد بود، اما اگر دلتان می‌خواهد به معلولی كمك كنید و حاضر نیستید در قبال او، خود را به بی‌اعتنایی بزنید، مطمئن باشید كه هموار كردن راه او برای رسیدن به خواسته‌هایش، بهترین مساعدت و شیرین‌ترین همراهی است.

نگهداری از سالمندان در خانه واقعا حوصله و مهارت می‌خواهد. باید برای این پیران چشم انتظار وقت گذاشت و آنقدر حوصله كرد كه طبع زودرنج‌شان آزرده نشود

معلولیتی مزید بر علت

پیرها به بچه‌ها می‌مانند؛ كم‌حوصله، لجوج، زودرنج و پرتوقع. ذات پیری با آدم‌ها چنین می‌كند هر چند كه بعضی افراد در دوران سالخوردگی هم متانت طبع را حفظ می‌كنند و مثل روزگار جوانی عمل می‌كنند، اما شخصیت‌های پرتوان هم می‌توانند مغلوب پیری شوند؛ آن‌گاه كه حس ناخوشایند بیماری و معلولیت گریبان سالخورده‌ها را می‌گیرد و شور جوانی و تندرستی‌شان را به خاطره‌ای دور تبدیل می‌كند.

نگهداری از سالمندان در خانه واقعا حوصله و مهارت می‌خواهد. باید برای این پیران چشم انتظار وقت گذاشت و آنقدر حوصله كرد كه طبع زودرنج‌شان آزرده نشود و اشكی از گوشه چشم‌شان بجوشد. سالمندان امروز، در گذشته‌ای نه‌چندان دور برای خودشان كسی بوده‌اند هر چند كه نتوانسته‌اند قهر طبیعت را تاب بیاورند و پیر و فرتوت و بیمار نشوند.

كم نیستند خانواده‌هایی كه به پیران خود احترام می‌گذارند؛ در حالی كه نگهداری از آنها در خانه چندین برابر نگهداری از یك كودك وقت و هزینه می‌خواهد، اما در مقابل آدم‌ها ی زیادی هم هستند كه چه با دلایل پذیرفته شده و چه با استدلالات پوشالی، سالمندانشان را پس می‌زنند و اگر راهی خانه سالمندان نكنند، طوری در خانه با آنها رفتار می‌كنند كه خودشان هر روز آرزوی رفتن به جایی غیر از خانه را داشته باشند.

سالمند

سالمند نظافت می‌خواهد، تغذیه مناسب برایش ضروری است، او تشنه حرف زدن با اطرافیان است، طردشدگی دشمن روح اوست، او دوست دارد مثل زمانی كه جوان بود هنوز هم خودی نشان بدهد، از این كه دیگران به دردنخور صدایش كنند دلشكسته می‌شود؛ اما با این حال سالمندان زیادی هستند كه چون وضع مالی خوبی ندارند و به دیگران وابسته‌اند نه ظاهر تمیزی دارند و نه شكمی سیر، همین‌طور شخصیتی كه به او حس آدم بودن و مفید بودن بدهد.

سالمند وقتی هم كه مریض است و شدت بیماری، معلولش كرده بیشتر از همیشه دلخوشی می‌خواهد، او نیاز دارد كه مثل روزگار جوانی هنرش را به دیگران عرضه كند وحرف‌های تحسین برانگیز بشنود؛ اما مگر در خانه‌ای كه همه به چشم مزاحم به او نگاه می‌كنند و سروش مرگ را یواشكی به بالینش می‌خوانند، می‌شود دل خوش و روحیه‌ای شاداب داشت؟ خیلی‌ از آدم‌های پا به سن گذاشته از رفتن به خانه سالمندان وحشت دارند و خیلی از خانواده‌ها فقط به خاطر بدگویی و عیب‌جویی مردم از خانه سالمندان دوری می‌كنند، اما اگر قرار است در خانه‌ای به سالمندی به خاطر فقر مالی و عدم استقلال و در حین حال، به خاطر بیماری و رنجوری‌اش توهین شود، بهتر است خانه سالمندان به خانه همیشگی‌اش تبدیل شود؛ جایی كه به احتمال زیاد می‌توان رد پای محبت و احترام را در آن دید.

اگر سرنوشت ما چنین شود...

دوست دارید زنده باشید و دیگران آرزوی مردن برایتان داشته باشند؟ دلتان می‌خواهد باشید اما ندیده گرفته شوید؟ چطور است اگر تشنه محبت باشید و بی‌محبتی ببینید؟ اگر مدام در خانه تنهایتان بگذارند و هرگز شما را به تفریح نبرند فقط با این بهانه كه دست و پاگیر هستید و پول خرج كردن برایتان بی‌فایده است، چه حسی پیدا می‌كنید؟ اگر وقتی مهمان می‌آید، شما را از دیگران پنهان كنند تا آبرویشان نرود چطور؟ اگر شكمتان نیمه سیر باشد و جرات حرف‌زدن نداشته باشید؟ اگر دست و پای ناتوان‌تان حمل بر بی‌دركی و كم فهمی‌تان بشود، چه حسی خواهید داشت؟ اگر مدام غرغر بشنوید، اگر دائم حرف از خستگی بشنوید، اگر روزی هزار بار آرزوی مردن كنید، اما مرگ به سراغتان نیاید چه حسی دارید؟ حتی حرف زدن از این حالات، نفس را بند می‌آورد چه رسد به این كه مثل خیلی از پیرها و جوانان كه به خاطر معلولیت، به دیگران وابسته شده‌اند در كوران آن قرار بگیریم.

البته باید انصاف داشت؛ گاهی اوقات زندگی با این دو گروه به خاطر محدودیت‌هایشان خسته‌كننده می‌شود، اما در اوج خستگی و كلافگی نباید این جمله را فراموش كرد كه «مگر این وضع تقصیر آنهاست»

شاید این جمله آدم‌ها را پرطاقت‌تر و صبورتر كند، اما اگر دیگر این حرف‌ها در گوشمان اثری نداشت می‌توانیم خودمان را جای آنها بگذاریم و تصور كنیم كه دلمان می‌خواهد عزیزانمان در زمان رنجوری چه رفتاری با ما داشته باشند. مسلما ما هم احترام می‌خواهیم و آنقدر منتظر می‌نشینیم تا محبت از راه برسد؛ پس چطور است كه بعضی از ما می‌توانیم این احساس كم خرج را از دیگران دریغ كنیم؟

بخش خانواده ایرانی تبیان

منبع : جام جم