تلویزیون و گرایش به تجرد
تجرد یکی از عوامل مهم برای به وجود آمدن برخی از آسیب های فردی و اجتماعی در همه اجتماعات و خصوصا، کلان شهرهای بزرگ است. شهرهایی همچون تهران که با مشکلات و آسیبهای متعددی روبروست. اما آنچه مشخص است اینکه تجرد و شیوع این مسئله در میان دختران و پسران، پیامدهای مختلفی را به دنبال دارد.
آمارهای رسمی و غیر رسمی، از افزایش بیش از یک میلیون نفری دختران مجرد تا ده سال آینده سخن میگویند؛ نکته مهم این است که تا چه حد به این موضوع توجه می شود و برای حل آن، راهکار اندیشیده می شود.
برای پرداختن به این موضوع لازم است که به بررسی عواملی که می توانند بر افزایش سن ازدواج و گرایش به تجرد، موثر باشند، توجه لازم صورت گیرد. هرچند برای این موضوع، تاکنون دلایل مختلف و متعددی ذکر شده است.
زمان ازدواج و تشکیل خانواده، از عوامل مختلفی تأثیر میپذیرد. توسعه و نوسازی در دنیای جدید با تغییر سریع و قابل توجه شرایط اقتصادی و اجتماعی افراد، تغییر در زمان ازدواج و تأخیر آن به زمانهای دورتر را موجب شده است. فروپاشی نظامهای خانوادگی گسترده، جایگزینی اقتصاد تجاری و صنعتی بهجای اقتصاد کشاورزی سنتی، پیچیدهترشدن تقسیم کار اجتماعی، گسترش تحصیلات همگانی و مشارکت بیشتر زنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی خارج از خانه، عواملی هستند که در تأخیر ازدواج نقش دارند. (1)
اما به نظر می رسد نقش رسانه های جمعی و خصوصا تلویزیون دراین زمینه، نقشی مهم و غیرقابل انکار است. در واقع تلویزیون در جوامع امروز، نهادی موثر و هدایت بخش برای افراد است و بسیاری از مفاهیم و الگوهای تفکر و رفتار می تواند از این طریق به افراد منتقل شود. یعنی عوامل ذکر شده هر کدام به نوعی می توانند در تلویزیون بازنمایی شوند.
اشاعه تفکرات فمنیستی
همه ماجرا این طور شروع شد. «کسی زن بهدنیا نمیآید!»
گوشسپردن به صحبتها و پیام های نهفته در همین یک جملهی «مونیک ویتینگ» که در قالب عنوان مقالهای از وی منتشر شد، مخاطب را با ابتدایی ترین حرکات و جملاتی روبرو می سازد که به نوعی مشوّق تجرد می باشند و گمانهزنی دربارهی نحلهی فکری این اندیشه را به کاری آسان بدل میکند.
فمینیسم، جنبشی که در کلیت خود چندان هم یکپارچه و یکدست نیست و زمینههای فکری مختلفی را با محوریت زنان، زیر سایه خود نگه داشته و پرورش داده است، در یکی از شاخههای فکری خویش که در اصطلاح فمینیسم، «رادیکال» خوانده میشود، بهعنوان اولین منادی جدایی زنان از مردان ظاهر شده است.
مسئله مهم این است که طرح یک تفکر در قالب پیام ها و نمادهای مستتر و غیر مستتر در یک برنامه تلویزیونی، قادر است به طور تدریجی بر نحوه نگرش و تفکر مخاطب اثر گذاشته و جهان بینی او را نسبت به یک مسئله دچار تغییر کند
به این ترتیب با گروهی مواجه هستیم که وجود تفاوتهای جنسیتی را تنها، عاملی اجتماعی میدانند و نه پدیده ای طبیعی و ذاتی. (2) بسیاری از فمنیستهای رادیکال، نهتنها به برتری صفات زنانه معتقدند، بلکه آرمان آنها آرمانی کاملا زنانه است. بر اساس این تفکر، دوجنسیتی بودن زن و مرد در جامعه، رد میشود و با تأکید بر برتری همهجانبهی زنان نسبت به مردان، زنان را به دوری از مردان و زندگی جداگانه از آنان تشویق میکند.
در حقیقت، آنها تمام شرایط جامعه را نتیجهی عملکرد مردان و سرکوب زنان، توسط آنها میدانستند و به انقلابی همهجانبه در تمامی امور (حتی علوم) معتقد بودند.
پُرواضح است که تأکید فمینیسم رادیکال بر جدایی از مردان، با خواستهی تغییر اساسی در شکل و چهارچوب خانواده و تغییر در ساختار نقش مادری، همراه و هم راستا بوده است؛ چه اینکه به زعم فمینیستها، خانواده اولین و اصلیترین نهادی است که زنان، تحت سلطهی نظام پدرسالاری واقع میشوند. (2) و ادعای جالبتر ایشان، از اجتماعی بودن نقش مادری و عدم ارتباط این نقش با مسائل بیولوژیک و طبیعی حکایت میکند.
به این ترتیب خانواده زدایی و مردستیزیِ به دو عنصر اصلی در عقاید فمینیستها تبدیل می شود. هرچند با ظهور موج سوم فمنیست، بسیاری از این عقاید مردود اعلام شد و با آنها مخالفت شد اما به هر حال این عقاید تا حدودی بر فرهنگ و تفکر جوامع، تاثیرگذار بود.
فمینیستهای جدید به مخالفت با مبانی فکری رادیکالها و مردستیزی و خانوادهزدایی آنها پرداخته و به زندگی خانوادگی با تمام شئون و ارزشهای آن اعتقاد داشتند و بر این باور بودند که فمینیستها نمایندگان شایستهای برای تمام زنان نیستند. (3) با چشمبستن بر غرب و معضلاتی که از جانب این اندیشه دامنگیرش شده است، میتوان به طرح یک سۆال پرداخت «آیا پدیدهی تجرد در ایران ممکن است ناشی از اندیشههای فمینیسم باشد؟»
از آنجا که بسیاری از تفکرات با تاخیر وارد جامعه ما می شوند و به همین ترتیب بروز و ظهور آنها نیز با تفاوت و تاخیرهایی رخ می دهد. تفکر فمینیستی هم به این صورت بر جامعه ما اثرگذار بوده است. به طور مثال می توان با نگاهی گذرا به فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی به این موضوع پی برد که نقش مردان در قلب نقش همسر و پدر، دچار تغییراتی شده است. تغییراتی که در تبلیغات تلویزیونی هم وضوح بسیاری دارند. اگر پدران در گذشته دستور می دادند، هدایت می کردند و نقش موثری در خانواده داشتند، در خانواده امروز، اغلب اوقات این زنان هستند که نقش هدایت کننده و موثر و فعالانه ای ایفا می کنند. اقتدار پدر تقریبا از بین رفته است و پدران بیشتر شبیه به رباتی هستند که باید کار کند و تولید پول و ثروت برای خانواده داشته باشد. در عوض، زنان، شخصیتهایی هستند با اشتباهات و خطاهای کمتری نسبت به مردان که مهربانتر و عاقلتر هستند ونگرش مطلوبی نسبت به همه چیز دارند. البته این موضوع در تمام برنامه ها یکسان نیست و بعضا دیده می شود که زنان در چهره ای متفاوت از این تعابیر، نمایش داده می شوند. اما فضای غالب بر تلویزیون و سینما همین فضایی است که از تفکر فمنیستی توصیف شد. گرایش به تجرد، احساس مطلوب ناشی از عدم پذیرش مسئولیت خانواده، تعهد زن ومرد نسبت به یکدیگر،مشکلات و مسائل مالی و اقتصادی و تمایل به استقلال طلبی موجب شده است تا میزان تجرد در جامعه افزایش یابد. این موارد هر یک به نوعی در نمایش های تلویزیونی و سینمایی دیده می شوند که این تکرارها به طور قطعی می توانند بر نحوه نگرش جوانان به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، موثر باشند.
یک تفکر دارای شاخه ها و نشانه ها و پیام های متعدد است. هر یک از این پیام ها و نشانه ها ممکن است از طریق روش خاصی مطرح شوند. مسئله مهم این است که طرح یک تفکر در قالب پیام ها و نمادهای مستتر و غیر مستتر در یک برنامه تلویزیونی، قادر است به طور تدریجی بر نحوه نگرش و تفکر مخاطب اثر گذاشته و جهان بینی او را نسبت به یک مسئله دچار تغییر کند.
بنابراین می توان اینطور بیان کرد که در جامعه امروز، میزان گرایش به تجرد در میان جوانان، افزایش یافته است که در میان تمامی دلایل و عوامل موثر بر وقوع چنین چیزی، می توان نقش تلویزیون را به عنوان نهادی هنجارساز و جهت دهنده، بسیار مهم و موثر نامید
بنابراین می توان اینطور بیان کرد که در جامعه امروز، میزان گرایش به تجرد در میان جوانان، افزایش یافته است که در میان تمامی دلایل و عوامل موثر بر وقوع چنین چیزی، می توان نقش تلویزیون را به عنوان نهادی هنجارساز و جهت دهنده، بسیار مهم و موثر نامید. بنابراین سازندگان و تولیدکنندگان تلویزیون بایستی به طور جدی به این موضوع توجه داشته باشند و در رابطه با محتوای پیام های رسانه ای تجدید نظری داشته باشند.
پی نوشت:
1-محمودیان، حسین، 1383، سن ازدواج در حال افزایش: بررسی عوامل پشتیبان، نامهی علوم اجتماعی، شمارهی 24؛
2-غزاله دولتی، هاله حسینی، حوریه حسینی، بررسی مبانی فلسفی، اخلاقی، کلامی و آثار عملی فمنیسم، ص 51؛
3-همان.
فاطمه ناظم زاده بخش ارتباطات بتیان