محبّت به دوستان خدا، چرا ؟!
خداوند تبارك و تعالى در قرآن كریم مىفرماید:
«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّءَوا مِنّا كَذلِكَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَرات عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النّارِ». (بقره/165ـ167)
ترجمه آیات این است كه بعضى از مردم، براى خدا همتایانى مىگیرند و آنها را همانند خدا دوست مىدارند؛ امّا مۆمنان، عشقشان به خدا بیشتر از هر چیزى است. كسانى كه ستم مىكنند و معبودى غیر از خدا را برمى گزینند، هنگامى كه عذاب را ببینند، خواهند دانست كه نیرو فقط مخصوص خدا است و خدا شدیدالعذاب و سخت كیفر است. در آن هنگام، پیشوایان از پیروان خود بیزارى مىجویند؛ كیفر الاهى را مشاهده مىكنند و پیوندهایشان از هم گسسته و دستشان از همه جا كوتاه مىشود. پیروان در آن هنگام مىگویند: «اى كاش ما هم بازگشتى مىداشتیم تا از رهبران گمراهمان بیزارى مىجستیم؛ چنان كه آنها امروز از ما بیزارى جستند». بدین ترتیب، خدا اعمال ایشان را به صورت حسرت زایى به آنها نمایش مىدهد و آنها از آتش خارج شدنى نیستند.
درسى كه از این آیات شریف مىگیریم، این است كه در اتّخاذ پیشوا و رهبر، از روى احساسات خام، به كسى دل نبندیم و خود را در اختیار او قرار ندهیم. منظور از شرك و اتّخاذ اندادى كه در این آیات ذكر شده، این است كه بعضى از مردم، در مقام پرستش و اطاعت، كسانى را همتاى خدا مىشمرند و به آنها به گونهاى علاقه مند مىشوند كه باید به خدا علاقه داشته باشند. در مقابلِ این گروه، محبّت مۆمنان به خدا شدیدتر از هرچیز است.
ما اگر مىگوییم از امامان دوازده گانه علیهم السلام اطاعت كنید، سرانجام به دلیل عقلى منتهى مىشود؛ امّا اطاعت از دیگران به صرف این كه ما خوشمان مىآید، یا بیشتر جامعه آن را پذیرفته اند، چه دلیلى دارد؟!
اگر قرار باشد انسان به كسى دل ببندد، باید به خدا دل ببندد؛ اگر قرار باشد از یاد كسى خرسند شود، باید از یاد خدا خرسند شود: مَولاَىَ بِذِكرِكَ عَاشَ وقَلبِى؛اگر قرار باشد دلِ انسان با یاد كسى زنده شود، باید با یاد خدا زنده شود؛ اگر قرار باشد انسان پیرو محضِ شخصى بشود، باید پیرو اولیاى خدا باشد؛ زیرا آنان از اشتباه معصوم و مصونند خدا آنان را ضمانت كرده است.
آیا درست است انسان پیرو كسى شود كه هیچ ضمانتى براى صحّت در افكار و عقاید و روشش وجود ندارد و در رفتارش نیز علایم اشتباه دیده مىشود؟! هنگامى كه انسان به كسى علاقه مىیابد، محبّت و علاقه اش باعث مىشود چشم و گوش او بسته شود و دیگر عیبها و خطاهاى او را نبیند: حُبُّ الشَّىءِ یُعمِى و یُصِمُّ.
محبت به چه کسی
حالا این پرسش پیش مىآید كه چه كسى صلاحیت این نوع محبّت را دارد. در پاسخ باید گفت: كسى صلاحیت این نوع محبّت را دارد كه از اشتباه مصون باشد. اگر انسان احتمال بدهد كسى كه مورد علاقه او است، در كارهایى كه انجام مىدهد، اشتباه مىكند، دیگر نباید از او پیروى كند؛ زیرا انسان باید از كسى پیروى كند كه از اشتباه مصون باشد؛ چه رسد به این كه به اشتباه كردن او یقین یابد.
وظیفه ما این است كه در درجه اوّل، محبّت خدا را در دل داشته باشیم و از او پیروى كنیم، و در درجه دوم، مطیع پیامبر صلى الله علیه وآله باشیم: ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ، (نساء/94) هیچ پیامبرى را نفرستادیم، مگر براى این كه به فرمان خدا از وى اطاعت شود»؛ و در درجه سوم، از امامان معصوم كه به امر خدا مطاع مطلق هستند، تبعیت كنیم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ. (نساء/59)
اطاعت عقلانی
به چه دلیل باید به معصومان علیهم السلام اقتدا كنیم؟! آیا دلیل عقلى بر پیروى از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام وجود دارد؟
ما شیعیان معتقدیم: پس از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله، سخنان اهل بیت علیهم السلام نیز مثل كلام خود پیامبر براى ما حجّیت دارد؛ به همان دلیلى كه مىگفت از تمام سخنان و دستورهاى پیامبر، باید اطاعت كنید. قرآن از یك طرف مىگوید:
«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ (حشر/7)
آن چه را رسول خدا برایتان آورده است، بگیرید و اجرا كنید و از آن چه نهى كرده، بپرهیزید».
و از طرف دیگر مىفرماید: «أَطیعُوا اللَّه وَ أَطیعُوا الرَّسُول»
از این آیه مىفهمیم كه باید از كلام پیامبر گرچه متن قرآن هم نباشد، اطاعت كرد؛ سپس مىگوید: «وَ أولِى الأَمرِ منكُم».
همان طور كه كلام پیامبر، حجّت و واجب الإطاعه است، اولوالامر نیز اطاعتشان واجب مىشود. اولوالأمر چه كسانى هستند: محمدرضا خان، ناصرالدّین شاه، دبلیو بوش؟! در این باره از خود پیامبر پرسیدند. آن حضرت فرمود: مقصود از اولى الامر، امامان دوازده گانه هستند، و اسمهایشان را هم تا امام دوازدهم، براى جابر و دیگران ذكر كرد؛ پس به اعتقاد ما شیعهها، مصادیق اولى الامر را خودِ پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله تعیین فرموده است كه همان امامان دوازده گانه علیهم السلام هستند.
سخن آنها هم مثل سخن پیامبر حجّت است؛ پس تعبّد به كلام آنها به چه دلیل است؟ دلیلى است كه سرانجام به عقل منتهى مىشود؛ یعنى مىگوییم: چرا اطاعت حضرت على علیه السلام و دیگر امامان معصوم علیهم السلام واجب است؟ پاسخ این است كه چون پیامبر فرموده. چرا اطاعت پیامبر واجب است؟ چون خدا به اطاعت او فرمان داده. چرا اطاعت خدا لازم است؟ چون عقل مىگوید؛ بنابر این، سرانجام پشتوانه همه، عقل است. ما اگر مىگوییم از امامان دوازده گانه علیهم السلام اطاعت كنید، سرانجام به دلیل عقلى منتهى مىشود؛ امّا اطاعت از دیگران به صرف این كه ما خوشمان مىآید، یا بیشتر جامعه آن را پذیرفته اند، چه دلیلى دارد؟!
شما چرا به حرف پیامبر متعبّد مىشوید؟! چرا به عقلتان عمل نمى كنید؟! پاسخ این است كه اگر عقل، به واقع داورى قطعى داشته باشد، هیچ وقت خلاف حكم پیامبر نیست. در مواردى به تبعیت از حكم پیامبر ملزم هستیم كه عقل راهى ندارد
اتّفاق اكثریّت یا همه مردم در زمان انبیا بر بت پرستى بود. آیا این اكثریت نزد خداوند اعتبارى داشت؟ اگر معتبر بود، پیامبر چه حقى داشت به توحید بخواند؟ بیش از 99 درصد مردم عربستان بت پرستى مىكردند. آیا این اكثریت نزد خداوند، اعتبارى داشت؟! در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام غیر از او، همه بت پرست بودند. او به تنهایى تبرى را برداشت و بتها را شكست. چه حقّى داشت این كار را بكند؟ چرا از اكثریّت تبعیّت نكرد؟ علّت این است كه اكثریّت، خود به خود هیچ اعتبارى ندارد.
شبهه ای در تقلید
شبهه انگیزى در تقلید را آن قدر گسترش داده اند كه غیر از تقلید در رفتار، تقلید در آرا و عقیده و فتوا را هم شامل شده و حتّى به تعبّدیات رسیده است، كه متعبّد شدن به سخن پیامبر نوعى تقلید است. شما چرا به حرف پیامبر متعبّد مىشوید؟! چرا به عقلتان عمل نمى كنید؟! پاسخ این است كه اگر عقل، به واقع داورى قطعى داشته باشد، هیچ وقت خلاف حكم پیامبر نیست. در مواردى به تبعیت از حكم پیامبر ملزم هستیم كه عقل راهى ندارد:
«وَ یُعَلِّمُكُمْ مَا لَم تَكُونُوا تَعَلَمُونَ» (بقره/151)
پیامبر خدا، چیزهایى را به شما مىآموزد كه خودتان نمى توانید بفهمید. این جا است كه باید تعبّد كرد؛ امّا این تعبّد بى منطق و گزاف نیست؛ بلكه تعبّدى است كه پشتوانه عقلى و منطق دارد.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع: کتاب «آفتاب ولایت» اثر استاد مصباح یزدی، صص 67-69 و 84-85.