تبیان، دستیار زندگی
علاقه به مال، از نظر اخلاقى چه ارزشى دارد: مذموم و نکوهیده است یا ممدوح و ستایش شده و یا خنثى است و از هیچ بار ارزشى مثبت یا منفى برخوردار نیست؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ارزش اخلاقى علاقه به مال


علاقه به مال، از نظر اخلاقى چه ارزشى دارد: مذموم و نکوهیده است یا ممدوح و ستایش شده و یا خنثى است و از هیچ بار ارزشى مثبت یا منفى برخوردار نیست؟


ثروت

فطرت و علاقه به مال

آیا علاقه «مالکیّت» فطرى است یا آن که در محیط جامعه و به کمک عقل به وجود مى آید؟

در پاسخ به پرسش بالا باید گفت: این ادّعا را که «ملکیّت» یک علاقه فطرى مستقل است» مشکل مى توان اثبات کرد. اگر فرض کنیم، یک فرد به تنهایى در روى زمین زندگى مى کرد، اصولا مسأله مالکیّت برایش مطرح نبود. انسان چون حبّ ذات دارد، هر چیزى که برایش مفید است، مى خواهد در اختیارش باشد و با توجّه به این که دیگران مى توانند آن را از وى بربایند، این انگیزه در او پیدا مى شود که حقّ تصرّف در آن را به خود اختصاص دهد که این همان معناى «مالکیّت» است.

ارزش اخلاقى علاقه به مال

علاقه به مال، از نظر اخلاقى چه ارزشى دارد: مذموم و نکوهیده است یا ممدوح و ستایش شده و یا خنثى است و از هیچ بار ارزشى مثبت یا منفى برخوردار نیست؟

دادن پاسخ دقیق به این سۆال، تا حدّ زیادى به استقلال و عدم استقلال این میل، بستگى دارد. اگر آن را یک علاقه ثانوى برشماریم، چون مال وسیله اى است براى تحصیل چیزهایى مورد نیاز انسان، ارزش مال هم، تابعى از ارزش آنها خواهد بود. بنابراین، اگر آنها ارزش مثبت داشته باشند، مال هم به تبع آنها ارزش مثبت پیدا مى کند و اگر آنها ارزش منفى داشته باشند، علاقه به مال نیز داراى ارزش منفى است.

برعکس،اگر علاقه به مال را یک میل مستقلّ و غیر وابسته حساب کنیم، باید بگوییم مثل سایر خواسته هاى فطرى، این میل نیز خود به خود، نه خوب است و نه بد؛ بلکه، ارزش مثبت یا منفى آن، از یک سو به انگیزه تحصیل مال، و از سوى دیگر، به این که از چه راهى به دست مى آید و در چه راهى صرف مى شود بستگى دارد. اگر از راه نامشروع تحصیل شود، چون مانع دستیابى انسان به کمالات دیگر مى شود، داراى ارزش منفى است. یا اگر مال را وسیله اى قرار دهد براى انجام کارى که ارزش مثبت دارد،تحصیل مال هم که واسطه آن است، مطلوب خواهد بود و برعکس، اگر مال را براى مصارف نادرست بخواهد، تحصیل آن هم ارزش منفى پیدا مى کند.

چون با پیامبر بیعت و در جنگ شرکت مى کنند، خداوند غنیمت فراوان نصیبشان مى کند، این خود گواه بر این است که، مال و فرزند ارزش منفى ندارد. وگرنه خداوند با چنین تعبیرى آنها را وعده نمى داد و این چنین مردم را تشویق نمى کرد که استغفار کنید یا به جهاد بروید؛ تا مال و فرزند و غنیمت نصیبتان شود

مال و فرزند در قرآن

در قرآن، با تعابیر مختلفى از مال یاد مى شود:

الف: در برخى آیات مال و فرزند را به عنوان زینت معرفى کرده است از جمله در یک مورد مى گوید:

«زُیِّنَ لِلْنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَالْبَنینَ وَالْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاَْنْعامِ وَالْحَرْثِ ذلِک مَتاعُ الحَیواةِ الدُّنْیا.»( 1ـ آل عمران/ 14)

[دوستى خواسته هائى چون زن و فرزندان و مقادیر زیاد طلا و نقره و اسبها و چارپایان و کشت و زرع براى مردم زینت داده شده اینها نعمتهاى زندگى دنیا هستند].

آنچه در این آیه نام برده شده مثل: «القناطیر المقنطرة من الذّهب والفضّة» و «الخیل المسوّمة» و «الانعام والحرث»، همگى از مصادیق مالند و همه در نظر انسان، زینت داده شده، انسان را به سوى خود جذب مى کنند؛ براى آن که از آنها بهره مند گردد.

آرى اینها زینت زندگى دنیااند و ارزش مثبت یا منفى آنها، به نیّت انسان و انگیزه فراهم آوردن آنها بستگى دارد. اگر او حیات دنیا را براى عبادت انجام وظیفه و در نهایت براى تکامل خودش مى خواهد، اینگونه زندگى و متعلّقات آن ارزش مثبت اخلاقى دارد. برعکس، اگر زندگى دنیا و متعلّقات آن را هدف قرار دهد و آنچنان سرگرم آن شود که وى را از اهداف بالاترى که مى بایست به آن برسد، باز دارد، از جهت اخلاقى داراى ارزش منفى است. دل بستن به زندگى دنیا و زینت هاى آن، در اخلاق اسلامى، نه تنها مذموم، بلکه ریشه هر خطا و انحرافى شمرده شده است.

در آیه دیگرى مى گوید:

فرزند

«اَلْمالُ وَالْبَنُونَ زینَةُ الحَیوةِ الدُّنْیا»( کهف/ 46) و مال و فرزند را زینت و آرایش زندگى دنیا معرفى مى کند. و چنانکه بیان شد باید ارزش آنها با مقایسه با ارزشهاى اصیل و اهداف والاتر و بهتر، ارزیابى شود.

ب) در بعضى از روایات، اموال و فرزندان، به عنوان نعمتهائى خداداد براى بشر معرفى شده اند که این به تنهایى دلیل ارزش اخلاقى آنها نیست؛ ولى، از یک سو، نعمتى است که زمینه سپاس و شکرگزارى انسان در برابر خدا را فراهم مى کند و از سوى دیگر، استفاده از آنها اگر به انگیزه تقویت براى عبادت و انجام وظیفه باشد، در این صورت، داراى ارزش مثبت اخلاقى است. آیاتى مانند آیه:

«وَاَمْدَدْناکمْ بِاَمْوال وَبَنینَ وَجَعَلْناکمْ اَکثَرَ نَفیراً.»( اسراء/ 6)

[شما را (در مقابل دشمن نیرومندتان بخت نصر) بوسیله اموال و فرزندان، کمک کردیم و تعدادتان را بیش از دشمن قرار دادیم].

و آیه:

«اَمَدَّکمْ بِأَنْعام وَبَنینَ.»( شعرا/ 133)

[شما را با چارپایان و فرزندان کمک نمود].

در این آیه چارپایان را ذکر کرده که نوعى مال است.

ج) در بعضى از آیات وعده مى دهد که اگر فلان کار را بکنید، داراى مال و فرزند بیشترى خواهید شد. از این وعده الهى، مى توان فهمید که داشتن مال و فرزند و دوست داشتن آن دو، خود به خود، بد نیست.

از جمله در یکى از این آیات مى فرماید:

«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ اِنَْهُ کانَ غَفّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکمْ مِدْراراً وَیُمْدِدْکمْ بِاَمْوال وَبَنینَ وَیَجْعَلْ لَکمْ جَنّات وَیَجْعَلْ لَکمْ اَنْهاراً.»( نوح/ 10 تا 12)

[پس گفتم (اى مردم) از پروردگارتان طلب آمرزش کنید که بسیار آمرزنده است تا باران از آسمان بر شما فرو فرستد و به وسیله اموال و فرزندان کمکتان کند و باغها و نهرها در اختیارتان قرار دهد].

اگر او حیات دنیا را براى عبادت انجام وظیفه و در نهایت براى تکامل خودش مى خواهد، اینگونه زندگى و متعلّقات آن ارزش مثبت اخلاقى دارد. برعکس، اگر زندگى دنیا و متعلّقات آن را هدف قرار دهد و آنچنان سرگرم آن شود که وى را از اهداف بالاترى که مى بایست به آن برسد، باز دارد، از جهت اخلاقى داراى ارزش منفى است. دل بستن به زندگى دنیا و زینت هاى آن، در اخلاق اسلامى، نه تنها مذموم، بلکه ریشه هر خطا و انحرافى شمرده شده است

اگر مال و فرزند، ارزش منفى مى داشت، هیچگاه خداوند به مردم چنین وعده اى نمى داد، در آیه دیگرى مى خوانیم:

«لَقَدْ رَضِىَ اللّهُ عَنِ الْمُۆْمِنینَ اِذْیُبایِعُونَک تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فى قُلُوبِهِمْ فَاَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیْهِمْ وَاَثابَهُم فَتْحَاً قَریبَاً وَمَغانِمَ کثیرَةً تَأْخُذُونَها وَکانَ اللّهُ عَزیزاً حَکیماً وَعَدَکمُ اللّهُ مَغانِمَ کثیرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَکمْ هذِهِ وَکفَّ اَیْدِىَ النّاسِ عَنْکمْ.»( فتح/ 18 تا 20)

[خداوند از مۆمنین، هنگامى که با تو (اى پیامبر) در زیر آن درخت بیعت کردند، خشنود شد. پس از آنچه در دل داشتند آگاه بود و آرامش بر (دل) ایشان فرو فرستاد و به پیروزى نزدیک و غنیمتهاى فراوانى که بگیرند پاداششان داد و خداوند عزیز و حکیم است خداوند به شما غنیمت زیادى که بگیرید وعده داده بود پس در انجام آن شتاب کرد و دست مردم (دشمن) را از سر شما کوتاه کرد].

با توجه به این که خداوند، در آیه نخست مى گوید: استغفار خدا کنید تا شما را به مال و فرزند کمک کند، و در آیه دوّم مى گوید: چون با پیامبر بیعت و در جنگ شرکت مى کنند، خداوند غنیمت فراوان نصیبشان مى کند، این خود گواه بر این است که، مال و فرزند ارزش منفى ندارد. وگرنه خداوند با چنین تعبیرى آنها را وعده نمى داد و این چنین مردم را تشویق نمى کرد که استغفار کنید یا به جهاد بروید؛ تا مال و فرزند و غنیمت نصیبتان شود.

البته، اگر کسى، تنها به خاطر گرفتن غنیمت در جهاد شرکت کند و جان خود را به مخاطره بیندازد، خیلى دون همّتى کرده و در واقع، چنین عملى غیر عاقلانه است.

د) در تعدادى از آیات آمده است که بعضى از انبیا(علیهم السلام) از خداوند در خواست فرزند کردند و یا پس از آن که خدا به آنان فرزند داد خیلى خوشحال شدند. از این طرز برخورد انبیا که اسوه و مقتداى دیگران هستند و رفتار و گفتارشان حجّت و پیام الهى است، معلوم مى شود که اجمالا، فرزند، مطلوبتر و ارزشمند است.

فرآوری : محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع :کتاب اخلاق در قرآن ج2  ،آیت الله مصباح یزدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.