مدیر ، مهربان و کاردان
تبیان: لطفا خود را معرفی و سمت کاری تان را بیان کنید.
*** سید محمدرضا آقامیری متولد 1345 در جنوب تهران، دانش آموخته حوزه علمیه قم، طی سالهای 61 تا 86 - در مدت تحصیل با اساتید بسیاری حشر و نشر داشتم که خاطره انگیزترین آنها حضور در درس حضرات آیات روح الله شاه آبادی، استاد نیازی خرم ابادی، مرحوم آقای محامی، بیگدلی قمی ، نورانی اردبیلی، شیخ علی پناه اشتهاردی و حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی است . حوالی سالهای 67 یعنی اواخر دهه شصت با دوستان نواندیشی آشنا شدم که مسیر زندگی مرا تغییر دادند. در رأس این دوستان خوب، جناب آقای دکتر محمد سمیعی، دکتر علیرضا طالب پور و اخوان شبیری زنجانی، مخصوصاً آقاسیدعلی و دکتر سیدحسن شبیری قرار داشتند.
می توان گفت "سید محمدرضای سال 65، یک باره در سال 68 به شخص دیگری تبدیل شد" با افکاری تازه و با نشاطی غیرقابل توصیف. بنابراین، همراه این دوستان، در صدد کاری جدید بودیم. سرآمد ما آقای دکتر طالب پور بود، که در آن سالها، جوانی بیست و چند ساله ، پرنشاط، پرانرژی، نابغه و خلاق و در درس های حوزوی نیز از طلاب موفق بود . درس های دانشگاه را نیز خوب آموخته بود و جالب اینکه در صدد برقراری ارتباط بین دروس دانشگاهی و حوزوی بود، تا بالاخره این ارتباط را ایجاد کرد. یعنی محتوا از حوزه و تکنولوژی از دانشگاه ! سالهای خوبی بود یادش بخیر.
یک یا چند کومودر 64 که آن زمان برای گیم در خانواده های پول دار پیدا می شد، یک دستگاه تیپ! که معمولاً برای پخش و ضبط صدا از آن استفاده می شود و یک یا چند تلویزیون سیاه و سفید 14 اینچ . هزینه ها سنگین بود و خرید تجهیزات برای ما سخت . این نکته نیز گفتنی است که پدر آقای دکتر طالب پور ، علاوه بر اینکه به کارهای دینی و اینگونه کارها اعتقاد داشت ، از نظر مالی نیز بسیار متمکن بود ، ولی آقای دکتر طالب پور ، علاقمند بود ، خودش با منابعی که به دست می آورد، این کار ها را انجام دهد ، بنابراین کمتر از کمک پدر استفاده می کرد ، در عین حال پدر ایشان برای تحقق این ارتباط، پولهای خوبی در اختیار آقای دکتر طالب پور گذاشت. بگذریم .
اطلاعات توسط کومودور 64 تایپ می شد. مونیتور نیز همان تلویزیون سیاه و سفید بود. بعد توسط تیپ(ضبط صوت) ذخیره می گردید و سپس توسط دستگاهی که خود آقای طالب پور ساخته بود"کانورتور" این اطلاعات برای استفاده در کامپیوتر آماده می شد، یعنی فونت های آن مطابق فونت های کامپیوتر می گردید. چون این دو فونت با یکدیگر، تفاوت ماهوی داشتند، اصلاً فونت هم در آن سالها برای خودش جریانی داشت، به عبارتی جنگ فونت بود و کارکترهای ساخته شده صاحب داشت، اگر اشتباهاً از یک فونت استفاده غیرمجاز می کردید در آلمان هم شده بود بر علیه شما اعلام جرم می کردند . کما اینکه همین گونه هم بود مثل حالا نبود که "یونی کد" همه مشکلات فونت را حل کرده باشد، گدابازی هم در عرصه فناوری اطلاعات زیاد بود معمولاً افراد از انتقال تکنولوژی اباء داشتند یک نحوه خست در همه جا حاکم بود ، بعداً کم کم حل شد تا الان که نمی دانیم با این همه محتوا و تکنولوژی چه کنیم .
"مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی" در همان سالها توسط آقای دکتر طالب پور بنا گذاشته شد و ادامه آن نیز با عنایت خاص مقام معظم رهبری "مدظله العالی" مورد حمایت قرار گرفت تا اکنون که یک سازمان استوار و ارزشمند شده و همه حاصل همان سالهای دوستی ها و صمیمیت ها است.
سخن به درازا کشیده شد: بله تا سال 71 به همراه دوستان از جمله آقای دکتر طالب پور در مرکز مذکور بودم. بعد مدیرعامل بنیاد شهید قدوسی شدم . حدود دو سال مدیرعامل آن بنیاد بودم و بعد به امور حوزوی پرداختم. همان سالها توفیق حشر و نشر بسیاری با حضرت آیت الله العظمی شبیری پیدا کردم که دوران بیاد ماندنی زندگی من است .
در سال 75 با حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهرستانی کار دیگری را آغاز کردیم که آن کار نیز به همراهی جناب آقای دکتر طالب پور ادامه یافت . کم کم با رفتن آقای طالب برای تحصیل به انگلستان من مدیرعامل همان تشکیلات بیت آیت الله سیستانی شدم،و این همکاری تا سال 80 ادامه یافت! در حقیقت این تشکیلات با حمایت دفتر آیت الله سیستانی توسط آقای طالب پور و بنده، شکل گرفته بود. در اواخر سال ٨٠ به همکاری با تبیان دعوت شدم. این بار نیز توسط آقای دکتر طالب پور فصل دیگری از زندگی من آغاز شد،
همکاری با تبیان.
گفتنی های بسیاری است که در این مجال کوتاه نگنجد، سالهای پرفراز و فرودی بود!! تا سال 86 که زمزمه عضویت بنده در هیئت مدیره تبیان پدیدار گردید، تا نهایتاً در سال 87 عضو هیئت مدیره تبیان شدم و با نصب دوباره آقای دکتر طالب پور به عنوان سرپرست موسسه، من نیز معاون اطلاع رسانی شدم و فکر می کنم با پیگیری های صمیمانه و جدی، تحول خوبی در محتوا ایجاد گردید. شاید بتوان گفت دوران زرین بهره وری از محتوا توسط کاربران تبیان همان سالها بود که الحمدالله آن استقبال، ادامه یافته و کاربران تبیان همواره رو به گسترش است. و این مهم به خاطر جدیت و سخت کوشی همکاران ما در معاونت اطلاع رسانی و خدمات ارزنده دفتر قم بود و الا اگر این طور نبود، این وصف صادق نمی گردید و البته وظیفه من نیز، ایجاد صمیمیت و دلگرمی بود که شاید در این بخش موفقیت نسبی داشتم.
در سال 87 بود که به جای نماینده سابق، حقیر نماینده سازمان تبلیغات اسلامی در کمیته تعیین مصادیق مجرمانه اینترنتی شدم، که سرانجام ، با تصویب مجلس شورای اسلامی، این کمیته به شکل کار گروهی درآمد که به ریاست دادستان کل کشور، به صورت هفتگی تشکیل می شود، که بنده از آغاز تاکنون عضو این کار گروه بوده ام .
مقرر گردید در جهت تسریع و توسعه در کار ، کمیته کارشناسی تشکیل شده تا در آن کمیته در خصوص فیلترینگ کارکارشناسی صورت پذیرد که در آن کمیته نیز عضو هستم و اکنون، بخش رصد محتوای خلاف اعتقادات دینی و عفت عمومی زیر نظرسازمان تبلیغات در همین کارگروه فعالیت دارد. و افزون بر همه به خاطر علقه های طلبگی مسئولیت هایی در حوزه علمیه نیز دارم.
تبیان: یک خاطره خوب از دوران کار در تبیان بیان کنید.
*** خاطرات خوبی همراه با تبیان در سینه دارم که بهترین آنها، راه اندازی سامانه پرسش و پاسخ و پاسخگویی به شبهات است که در همان سالهای اولیه تاسیس تبیان در دفتر قم بنیانگذاری شد و می دیدم که چطور افرادی که در پندارهای اشتباه و یا مسیر نا مطلوب بودند، به مسیر درست هدایت می شوند. ای کاش دوباره با همان جدیت این کار پیگیری شود. خاطره دیگر من مربوط می شود به تأسیس حوزه علمیه مجازی تبیان که آرزوی من بوده است و هم اکنون تنها حوزه فراگیر محتوایی روی اینترنت که همه سطوح را نیز داراست حوزه اینترنتی تبیان است.
خاطره دیگر بنده کتابخانه تبیان است که تأسیس آن موجب مباهات می گردد و ای کاش قضیه لغت نامه دهخدا از روی تبیان برداشته نمی شد ، خود من از این امکانات کاربردی خیلی لذت می بردم ، حیف که نمی دانم چه شد!!.
برای نمونه؛ ما برای تهیه محتوا به چه ابزاری که متوسل نشدیم؟ یادم می آید در سالهای اوایل دهه 70 تعداد 6000 قصه کوتاه توسط موسسه آقای دکتر طالب پور تایپ و تصحیح و نهایتاً تهیه شده بود و متاسفانه تنها نسخه واحدی از آن روی یک هارد بیست مگابایت باقی مانده بود که آن هارد نیز سوخته بود، مع الوصف؛ کسی که هارد را در اختیار داشت، نیز از دادن آن استنکاف می نمود . با لطایف الحیل آن هارد را گرفتیم و مدت ها طول کشید که پس رفت و شدی بسیار، سکتورهای اولیه خراب آن را درست کردیم و توانسیتم از آن هارد استفاده نماییم و الان داستانهایش روی سایت تبیان است و یا سایر اطلاعات دیگر که نحوه تهیه آن هر کدام داستانی مفصل دارد.
تبیان: یک خاطره بد از دوران کار در تبیان بیان کنید.
***تلخ و شیرین همراه هم خوب است اگر تلخی نباشد شیرینی در کام به نظر نمی آید به هرحال خاطره های بد هم در همه جا هست تبیان نیز از این قاعده مستنثی نیست . خاطره های ناخوشگوار من به بخشی بر می گردد که مثلاً می خواستیم یک طرحی را اجرا کنیم، ممکن بود با مشکلات مواجه شود که این موجب کدورت خاطر ما می گشت، این یکی از جریان های تلخ کاری ما در تبیان بود ، اما در این سالهای تبیانی با دوستانی همراه بودیم که عموماً خوش اخلاق و با معرفت بودند و فقدان آنان موجب تألم خاطرم گردید . فقدان دردناک آقای علیزاده برایم خیلی سخت بود و همچنین فقدان جناب آقای سهراب منصوری نیز دردناک!.
تبیان: بهترین دوستی که در تبیان دارید چه کسی است ؟
***بهترین دوست من در تبیان در یک کلام آقای دکتر طالب پور است، این به این معنا نیست که در کار با هم اختلاف نداشته باشیم اتفاقاً در نحوه اداره موسسه به ایشان، ان قلت هایی دارم، ولی دوست غمخوار من که حق بسیاری به گردن من دارد ایشان است . هنوز هم سنگ صبور من آقای طالب پور است در سختی ها یاور من بوده و در شکل گیری شخصیت فعلی من تأثیر بسزایی داشته، عمده ترین و مهمترین عمر من یعنی جوانیم، همراه با آقای طالب پور سپری شده و من نسبت به ایشان همیشه احساس دین می کنم و البته از مصاحبت با آقای مجردی لذت می برم ایشان یک دنیا صمیمیت و دوستی است که کمتر آدم این طوری پیدا می شود این ها تک هستند.
تبیان: در تبیان به جای این موقعیت کنونی دوست داشتید کجا قرار داشتید ؟
***دوست داشتم در روستایی خوش آب و هوا در خانه ای گلی با تاقچه هایی کاهگلی بودم که صبح ها با صدای مرغ ها و خروس ها و صدای گرسنگی چارپایان از خواب برمی خواستم و به نماز شب و تهجد سحر و ذکر صبحگاهی مشغول بودم. روزها را به مطالعه درس های دینی سپری می کردم و شب ها را با همان مردم ده مصاحبت و نجوا می کردم . می دانید چرا؟ چونکه معصیبت گریبان ما را می فشارد، ای کاش به دور از همه هیاهوها در گوشه ای ذکر خدا می گفتیم ، ولی چه کنیم که راه سخت است و ناهموار و گردنه هایی کئیب و سخت دارد و ما نیز دستمان به جایی نمی رسد ، باید با زمانه بسازیم و ملالت ها و ملامت ها را تحمل نماییم.
تبیان: چه عاملی بیش از همه شما را به تبیان علاقه مند می کند ؟
***طی الارض، مرا به تبیان علاقمند کرد آری با تبیان می توان طی الارض کرد و با تبیان علاوه بر طی الارض می توان طی الزمان کرد افق ها با تبیان نزدیک می شود و فراروی ما روشن تر می گردد هرچه می خواهم از پنجره تبیان به دست می آورم و این شد که تبیان را دوست دارم . پنجره ای به سوی معنویت و تلاش . ای کاش همه پنجره ها به سوی معنویت و راستی باز شود.
تبیان: مهمترین آرزوی شما برای 10 سال آینده تبیان و خودتان چیست ؟
*** دوست دارم تبیان با جدیت تمامتر ، پنجره ای باشد به سوی نور که دست بندگان خدا را بگیرد و از ظلمت هیاهوی روز به سوی روشنی درستی و راستی و دوستی رهنمون سازد .
و دوست دارم تا ده سال دیگر روزانه یک میلیارد نفر از این پنجره با افق های روشن هستی انس بگیرند و به سوی کرانه های بیکران پرواز نمایند. دوست دارم تبیان پنجره ای باشد به سوی بهشت .
تبیان: سه شاخصه اخلاقی خوبی که در خود سراغ دارید چیست ؟
***خانواده دوست و برای دوستانم ارزشی زیادی قائلم ولی رفیق باز به معنای ناخوش آن نیستم و مضافاً تحت تأثیرعواطف بوده و نمی توانم به کسی نه بگویم.
تبیان: مشخصه اخلاقی که در وجودتان است و آن را دوست ندارید، چیست ؟
***زودرنج، متوقع، گاهی اوقات از کوره در می روم و زود پشیمان می شوم
تبیان اولین کسی که با او مشورت می کنید ، چه کسی است ؟
***همسرم
تبیان: در بین ائمه بیش از همه به چه کسی توسل می کنید ؟
***امام حسین(ع) ، حضرت زهرا(س) ، امیرالمومنین (ع) و حضرت مهدی (عج)
اما به طور کلی هر روز با خواندن دعای توسل به تمام ائمه و معصومین توسل می جویم و برایم در زندگی بسیار مۆثر و مهم است و زندگی ام را مرهون عنایت معصومین می دانم.
تبیان: در بین عبادات به چه کاری بیش از همه علاقه دارید ؟
***نماز برایم بسیار نشاط آور و خواندن دعای توسل علاقه روزانه من است.
تبیان: لطفا یک شعار تبیانی بیان کنید .
***جایگاهی برای خانواده های پاک و پاکی خانواده ها. پنجره ای بسوی بهترین ها . روزنه ای به سوی افق های نور و زورقی به سوی کرانه ها.