تبیان، دستیار زندگی
باید دید که ذکر چه نقشى در زندگى انسان، سعادت و تکامل او دارد؟ مگر آنان که ذکر نمى گویند و توجه قلبى به خداوند ندارند در زندگى کم مى آورند و شکست مى خورند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

2 فایده ذکر زبانی !


 در قرآن و روایات بسیار به ذکر گفتن بر آن تأکید شده است، و بسیاری از ما هم به این دستورات (البته به زعم خودمان) عمل می کنیم و مدام در حال ذکر گفتن هستیم ، از طرفی هم در درون خود حس می کنیم که چندان تحولی در وجود ما صورت نگرفته است، آیا خداوند و اولیای گرامیش به چیزی امر می کنند که هیچ فایده ای بر آن مترتب نیست؟

ذکر

آیا این ذکر هایی که می گوییم را اگر ترک کنیم بهتر است؟ یا اساسا چگونه می توان به معنای ذکر واقعی پی برد و به آن عمل کرد و نتیجه گرفت؟

ارتباط ذکر لفظى و قلبى

باید دید که ذکر چه نقشى در زندگى انسان، سعادت و تکامل او دارد؟ مگر آنان که ذکر نمى گویند و توجه قلبى به خداوند ندارند در زندگى کم مى آورند و شکست مى خورند؟

یکى از توصیه هایى که روان شناسان و روان پزشکان، در ارتباط با کارشان، روى آن تکیه دارند تلقین است که البته براى آن، الفاظ و آداب خاصى در نظر گرفته اند، تا تلقین اثربخش باشد. مثل اینکه گفته اند: در جاى خلوتى بنشینید و تا حد معینى صدایتان را بالا ببرید و چند مرتبه جمله اى را تکرار کنید، تا در روح شما اثر بخشد. این موارد استثناست و غالباً انسان به هنگام سخن گفتن معنایى را تصور مى کند و سپس با لفظ آن را به دیگران القا مى کند. انسان عاقل هیچ گاه بدون در نظر گرفتن معنا و مفهومى سخن نمى گوید، چون لفظ حاکى از معناست.

به هنگام گفتن ذکرهاى لفظى، مثل «تسبیحات اربعه»، که معنایى را تصور مى کنیم و این لفظ را بیانگر و حاکى از آن قرار مى دهیم، مقصود این نیست که آن معنا به خداوند متعال و یا ملائکه و دیگران تفهیم شود، چون قصد مکالمه و هم سخن شدن نداریم بلکه مى خواهیم آن معنا در روحمان اثر بخشد. پس اثر از معناست و لفظ ابزارى بیش نیست.

وقتى ما «اللّه اکبر» مى گوییم و این ذکر را به عنوان عمل مقدّسى تلقى مى کنیم، هدفمان تأثیر معناى آن ذکر، در روح انسان و سعادت اوست والاّ الفاظ و حروف [الف، لام و کاف]، صرف نظر از معنا، تنها صوتى است که از دهان خارج مى گردد و اثر نمى بخشد، از این جهت به هنگام ذکر باید کلام معنا دارى ادا گردد.

حالات و توجهات انسان، از جمله یاد خداوند، پیوسته در تغییر و تحول و در معرض زوال است. از این جهت براى ابقا و استمرار آن توجه قلبى باید از ذکر لفظى کمک گرفت، تا یاد خداوند فراموشمان نگردد. بنابراین دو فائده و هدف را مى توان براى ذکر برشمرد و البته فائده و هدف اول بهتر و والاتر است

نتیجه مى گیریم که پیش از بیان ذکر لفظى، مرتبه نازلى از یاد خداوند در انسان پدید آمده است و پس از آن، مرتبه عالى ترى از یاد خداوند پدید مى آید. وقتى انسان ذکر مى گوید، در ابتدا به یاد خداوند مى افتد؛ (والاّ اگر بکلى از خداوند غافل باشد، در مقام ذکر گفتن بر نمى آید.)؛ هر قدر هم توجه انسان ضعیف باشد، قبل از ذکر به خداوند توجه مى یابد و سپس ذکرى مى گوید که حاکى از یاد خداوند است. پس قبل از ذکر مرتبه اى از یاد خداوند در ما وجود دارد .

دو فائده ذکر لفظى

1- اولین فائده و هدف ذکر لفظى این است که آن مرتبه ضعیف یاد خداوند قوى گردد تا توجه انسان به خداوند متمرکز شود. در ابتدا، توجه مبهمى به خداوند داشت یا توجه او پراکنده بود اما با ذکر لفظى، بخصوص نماز، آن توجه قوى، متمرکز و به سمت خداوند جهت مى گیرد؛ این یک هدف و فائده اى است که مى توان براى ذکر لفظى تصویر کرد.

2- فائده دیگر ذکر لفظى این است که اگر با ذکر لفظى، آن توجه ضعیف قویتر نمى گردد لااقل استمرار یابد و محو نگردد. حالات و توجهات انسان، از جمله یاد خداوند، پیوسته در تغییر و تحول و در معرض زوال است. از این جهت براى ابقا و استمرار آن توجه قلبى باید از ذکر لفظى کمک گرفت، تا یاد خداوند فراموشمان نگردد. بنابراین دو فائده و هدف را مى توان براى ذکر برشمرد و البته فائده و هدف اول بهتر و والاتر است.

عبادت کردن خدای یکتا

گاه مى شود که ذکر لفظى هیچ فائده اى در بر ندارد و آن در صورتى است که ذکر گفتن به صورت یک عادت صرف در آید و تنها لقلقه زبان باشد و انسان توجهى به معناى آن نداشته باشد.

براى بسیارى از ما، خواندن برخى از دعاها و اذکار به صورت یک عادت خشک درآمده است و اندک توجهى به محتواى آنها نداریم، از این جهت هیچ تأثیرى و دگرگونى در درون ما ایجاد نمى شود. ممکن است در ابتدا با توجه کارى را شروع کنیم و ذکرى را بر زبان جارى سازیم، مثل اینکه مى شنویم که در روایتى وارد شده است که تسبیحات فاطمه زهرا(علیها السلام) یا فلان ذکر چقدر ثواب دارد، از این جهت با توجه آن تسبیحات را مى خوانیم ولى رفته رفته از توجه مان کاسته مى شود، تا جایى که آن الفاظ را به صورت یک عادت و بدون اندکى توجه بر زبان جارى مى سازیم. البته گفتن ذکرهایى چون «اللّه اکبر»، «لااله الاّاللّه» حتى اگر انسان توجهى به آنها نداشته باشد، بهتر از حرفهاى پوچ و زشت است اما تأثیر روحى مطلوب در انسان پدید نمى آورد. 

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به ابوذر سفارش مى کنند که چون مى خواهى خداوند را یاد کنى، ابتدا عظمت و جلال او را تصور کن. به یاد داشته باش خداوندى که آفریننده همه جهان هستى است و همه چیز در ید قدرت اوست، همان طور که خود داراى عظمت و جلال بى نهایت است، نام او نیز داراى بى نهایت عظمت و جلال است از این جهت او را با توجه و عظمت یاد کن. این در صورتى است که در روح و دل تو خداوند عظمت یابد، تا با خشوع و خضوع نام او را بر زبان جارى سازى. چنان نباشد که بسان مردم جاهل، که بدون توجه نام خداوند را مى برند، بر حسب عادت نام او را بر زبان آورى.

اولین فائده و هدف ذکر لفظى این است که آن مرتبه ضعیف یاد خداوند قوى گردد تا توجه انسان به خداوند متمرکز شود. در ابتدا، توجه مبهمى به خداوند داشت یا توجه او پراکنده بود اما با ذکر لفظى، بخصوص نماز، آن توجه قوى، متمرکز و به سمت خداوند جهت مى گیرد؛ این یک هدف و فائده اى است که مى توان براى ذکر لفظى تصویر کرد

ذکرى در روح و روان انسان اثر مى گذارد، ذکرى موجب اطمینان قلب و هدف برپایى نماز شمرده شده است، ذکرى موجب تعالى و عروج روحى، معنوى انسان و باعث گذر از اندیشه هاى پوچ مادى و نگرش به جهان باقى آخرت و نعمت هاى گسترده خداوند مى شود، ذکرى سبب پدید آمدن پیوند مستحکم انسان با خداوند مى گردد که با توجه به معنا و محتواى آن و با در نظر گرفتن حضور خداوند بر زبان آورده شود. این همان ذکرى است که خداوند در توصیف آن مى فرماید:

«إِنَّمَا الْمُۆْمِنوُنَ الَّذِینَ إِذا ذُکرَ اللّهُ وَ جِلَتْ قُلُوبُهُمْ...»( انفال / 2) ؛ مۆمنان کسانى هستند که چون ذکرى از خداوند شود، دلهایشان ترسان گردد.

ذکر و یاد خداوند در کلام على(علیه السلام):

«... لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحابَ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله وسلم) فَما أَرى أَحَداً مِنْکمْ یُشْبِهُهُمْ، لَقَدْ کانُوا یُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ باتوُا سُجَّداً وَ قِیاماً، یُراوِحُونَ بَیْنَ جِباهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ وَ یَقِفُونَ عَلى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِکرِ مَعادِهِمْ کأَنَّ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ رُکبَ الْمِعْزى مِنْ طُول سُجُودِهِمْ...»(1 نهج البلاغه (ترجمه فیض الاسلام) خ 96، ص 286)

من اصحاب محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) را دیدم و نمى بینم که یکى از شما به مانند ایشان باشید. آنان صبح ژولیده مو و غبار آلوده بودند چون شب را بیدار به سجده و قیام گذرانده بودند. گاهى پیشانى و گاهى رخساره بر خاک مى نهادند. از یاد بازگشت (قیامت) مانند اخگر و آتشپاره سوزان، مى ایستادند (از زیادى اضطراب و نگرانى) گویا پیشانى هایشان بر اثر سجده هاى طولانى بسان زانوان بزها (پینه بسته) شده بود.

                                                                                                                                             فرآوری : محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : کتابه ره توشه ج1 ،‌آیت الله مصباح یزدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.