تبیان، دستیار زندگی
زینب و برجسته ترین صفات ساغر محبت و مقام ولایت امانت های خداوند در دست زینب سلام الله علیها ودیعه ای دیگر صبر زینب بهترین الگوی مشارکت های سیاسی و اجتماعی حضور زینب سلام علیها آمیزه علم و حیا حضور زینب، آمیزه شجاعت و تدبیر ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زینب علیهاالسلام؛ ترجمان حقیقت


زینب و برجسته ترین صفات

ساغر محبت و مقام ولایت

امانت های خداوند در دست زینب سلام الله علیها

ودیعه ای دیگر

صبر

زینب بهترین الگوی مشارکت های سیاسی و اجتماعی

حضور زینب سلام علیها آمیزه علم و حیا

حضور زینب، آمیزه شجاعت و تدبیر

گستره فرهیختگی زینب سلام الله علیها...

الف- زینب و تحریفات حقایق

ب- تلاش یزید برای نهادینه کردن رفتارهای باطل، و مبارزه حضرت زینب (س)


ج- تنگناهای ظلم

هیچ مورخ اندیشه ورز و اسلام شناس خردمندی پای بر صفحه هستی نگذارده که در آن موقعیت حساس، بهتر از اندیشه، گفتار و رفتار بانوی بزرگ کربلا زینب کبری  سلام الله علیها  به گمانه زنی او خطور کرده باشد. زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پرده نشین خانه وحی است. پرورده غیرت ها است. همان خاتونی که زنان کوفه صف اندر صف منتظر لقایش می نشستند تا در درس تفسیرش شرکت نمایند.­(1)

این بانو همان کسی است که تاریخ در محضرش از پا در آمد و خود را به دست با کفایتش داد تاریخ و شریعت محمدی  صلی الله علیه و آله ، همه و همه را از نو بسازد...


زینب و برجسته ترین صفات

بزرگی هرکس را می توان از بزرگی مسئولیت هایش باز شناخت و آن مسئولیتی که به عهده عقیله بنی هاشم بود رسالت و پیام آوری بود. تمام شامات، دین ورزی خود را مدیون زینبند. هم چنان که روح مودت آل رسول  صلی الله علیه و آله  و رواج مکتب تشیع در آن بلاد براساس روشنگری های اوست.

این مسئولیت سنگین ویژگی های فوق العاده ای می طلبد که همه آنها به تمام معنا در اقالیم وجود زینب کبری- سلام الله علیها- حضور دارند. بدون این خصایص، به دوش گرفتن رسالت و پیام آوری که استواری و صلابت کوه را می طلبد، امکان پذیر نیست.


ساغر محبت و مقام ولایت

اولین و مهمترین صفت، محبت و عشقی وافر و بی کرانه به ذات احدیث حق است که بتواند همه کس و همه چیز را در محضر او ذوب کند، آن چنان که خویش را هم نبیند. این محبت است که باعث می شود آدمی در مقام "نفوذ" و جرح ساختن خود، سخاوت بی حدی نشان دهد. این مقام که همان رتبه  فنای فی الله است، آن توانمندی و محرکی است که در همه لحظات، محب را مهیای فداکاری و ایثار می نماید.

بدیهی است که این مرحله از محبت به حق جز از طریق معرفت و شناخت شهودی نسبت به خداوند سبحان میسر نیست. رویت جمال حق است که این شیدایی را با جان آدمی در می آمیزد و سبوی روحش را لبریز از شوق می کند.

در مکتب رسولان الهی، این محبت علایمی دارد که مهمترین آنها اطاعت از فرامین الهی است. ای پیامبر (به ایشان) بگو: اگر خدای را دوست دارید از من پیروی کنید. ( آل عمران/31)

مسلمانی و اظهار ایمان که پس از اعتقاد قلبی و اقرار به زبان، در اعضاء و جوارح خود را نشان می دهد موجب تقرب است. به عبارت دیگر، علامت محبت به خداوند این است که شریعت دینی را چراغ  گفتار و رفتار خود نماییم و تن به واجبات الهی و ترک حرام دهیم. بی تردید در این میان کسانی اهل نافله اند، یعنی آنچه را که برایشان فرض و واجب نیست با اعمالشان در هم آمیخته اند و انگیزه الهی مضاعفی آنان را به راه های زیباتر تقرب می خواند. این نوافل به نوبه خود باعث پیدایش ویژگی های دیگر می گردد که از جمله آنها مقام رفیع ولایت است.

نافله در فرهنگ قرآنی آن چیزی است که زیاده بر واجب است.­(2) و از روی تفضل و تبوع انجام گیرد؛ "و من اللیل فتهجد به نافلة لک (اسراء/69)" از این روی خداوند اعطای اسحاق و یعقوب به حضرت ابراهیم را نافله می نامد "و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافلة".( انبیاء/72)

و زینب  سلام الله علیها  تمام این کمالات را یکجا دارد. کدامین انسان را می توان یافت که بیش از این "زن بزرگ" برای خدا نافله انجام داده باشد؟ چه کسی تا آنجا که رمق به تن و سو به چشم دارد، دین خداوند را رصد کرده و برای حفظ آن پایمردی نموده است؟

و هم اوست که خود، فرزندانش را به قربانگاه فرستاد. هم اوست که مواسات را در حق امام عصر خویش تا بدانجا تمام کرد که تمام لحظات خود را صرف حفاظت از وی قرار داد. هم اوست که شب مبارزه به سان یک فرمانده حازم و دوراندیش حتی در اندیشه امتحان سربازان هم به سر می برد. هم اوست که در تمام مسیر سفر سایه سنگین و پرابهت خود را بر دشمن افکند، تا چکاچک شمشیرهایشان، کودکان مصیبت زده را نلرزاند.

آری اوست که سپر تمام تازیانه ها و زخم خورده تمام شماتت هاست. آیا اینها همه برای یک زن نافله نیست؟ به طور قطع با هزار و یک عذر موجه می شد از هجمه این همه امور توان سوز رهایی یافت.(3)


امانت های خداوند در دست زینب سلام الله علیها

زینب کبری سلام الله علیها- صاحب ودایع بی شماری شد، ذخایر عظیمی از ناحیه امام عصرش  علیه السلام  او، به او سپرده شد که تا به آخر رسالت خود، می بایست در حفظ آنها بکوشد. ودایعی که جانمایه آدمی هم درصورت لزوم می بایست در مسیر حفاظت از آنها سپر گردد.

گوهر لازم این امر به تشخیص ولی عصر او در زینب- سلام الله علیها- وجود داشت. اولین و مهمترین این ودایع، امام سجاد علیه السلام  و مروارید دریای امامت بود.

خبرنگاران عاشورایی آن مقداری که در توان داشتند از این پاسداری برای آیندگان نقل نموده اند. از جمله می توان به گزارش حمید بن مسلم ازدی از به آتش کشیدن خیمه امام حسین علیه السلام استناد جست.

غارتگران و دژخیمان پس از آن که شاهد ذبحی عظیم بوده اند، دیگر هیچ منکری بر ایشان ناشدنی نمی نمود و کشتن مردی در بستر و زنی که محافظ وی بود برایشان ابداً ناگوار نمی آمد.

حفظ این ودیعه است که زینب داغدار را از قتلگاه به سمت خیمه ها می کشاند و از او که غرق در اشک و آه و ماتم است شیری می سازد که فقط با آتشین کلام خود می شورد و می خروشد.

راوی نتوانسته از تنگنای کلماتش برهد و تمام آنچه را که واقع شده با تمام ویژگی هایش به ما منتقل سازد؛ ولی هر چه بود و هر چه آن بانو بر زبان راند، به گونه ای بود که همه نامردان شمشیر به دست وقیح را، از کرده خویش پشیمان ساخت. تمام شمشیرها را (به غلاف) بر گرداند، و آن چنان شد که مامور شدند، زینت آلات دخترکان را نیز به ایشان باز گردانند.

اما زینب در کوفه یک آشناست. خاطرات پرشکوه حضور امام بلا فصل در 20 سال پیش از این، به او هیمنه ای از علوی داده است، آن چنان که بدون هیچگونه مصلحت اندیشی دشمن حقیر را با خواری بر زمین کوفته است.

منطق بی نظیر امام علیه السلام  دشمن سرسخت را آشفته ساخته و او عزم آن دارد که انتقام همه خواری خود را یکجا از امام  بستاند. آن هیمنه علوی که ذکرش رفت، قامت رسای زینب را برپا داشت تا بار دیگر ودیعه رسالت را حفظ نماید.(4)


ودیعه ای دیگر

ودیعه دیگر، عزت خاندان رسالت است. مطالعه تاریخ به خوبی نشان می دهد که یکی از نگرانی های حضرت سیدالشهداء وضعیت اهل بیت و کیفیت مواجهه آنها با مصیبت های بعدی است.

از این رو، پس از شهادت قمر بنی هاشم امام علیه السلام خواهر را به حضور خواست و در نزد وی همه زنان و دختران را به حفظ عزت و مرتبه ایمانی خود سفارش نمود.

" برای بلا آماده شوید و هرگز کلامی که از شأن شما بکاهد بر زبان جاری نسازید."(5)

حافظ این عزت، زینب است. تجلیات این معنا در صحنه های پر شور سفر تاریخی شام، نمایان است.


صبر

خداوند برای  ویژگی های اخلاقی، الگوهایی در عالم تعبیه فرموده که هر کس در هر کجا با نظر به افق بلند الگو، بتواند خود را در مسیر جاذبیت آن قرار دهد و به طور مداوم و به عشق رسیدن به سرحد الگو، تکاپو و تلاش نماید. در این نگاه دل دریایی زینب سخت طوفانی است و کلام جانگداز او در پاسخ عبیدالله ملعون از ژرفای غم او حکایت دارد:

" به راستی که بزرگم را کشتی و شاخه ام را قطع کردی و ریشه ام را کندی، اگر این تو را شفا می دهد شفا بگیر ای پسر مرجانه."(6)

اینجا او به صبر نیاز دارد، چرا که تنها رسول توانای دیار ثارالله است. او صبر پیشه می کند و بعد بهترین کلام را بر زبان می راند، بهترین سکوت را عملی می سازد، بهترین نگاه، بهترین گریه، بهترین فریاد و بهترین مرثیه را شیوه خود می سازد. این درس صبر زینب سلام الله علیها است. نه آن که در بایگانی عواطف خود از زینب صبور، سپید موی غصه داری بسازیم که در گوشه تاریخ کز کرده و بر برادران و فرزندان مویه می کند.

صبر زینب یک شورش بر اساس حیاتی معقول است که همواره در بحرانی ترین شرایط، بهترین حجت را برای تاریخ و زمانه ساخته و پرداخته کرده و عالمی را درس داده است.


زینب بهترین الگوی مشارکت های سیاسی و اجتماعی

زیبایی دین مبین اسلام پس از بیان گزاره های تام و تمام اخلاقی، این است که برای هر قشری از مردان و زنان و متناسب با شرایط زمانی و مکانی الگوهایی از بین مردان و زنان ارائه نموده است.

الگوها که همان شاخص های دینی اند در پیچ و خم زندگی انسانی قرار داشته و در عین اصطکاک با همه مناسبات زندگی فردی و اجتماعی بشر توانسته اند نمادی از زندگی یک دیندار باشند.

از همه زیباتر وجود الگوهایی عالی از بین زنان برای همه مردان و زنان و از بین مردان برای همه مردان و زنان است. زینب یکی از آن شاخص ها و الگوهاست.

در شرایطی که حضور اجتماعی و سیاسی زنان و اشغال عرصه های عمومی توسط ایشان یکی از بحث برانگیزترین مباحث دو سده اخیراست، زینب همان کسی است که کاملترین مدل را برای این منظور به زنان عالم پیشنهاد می کند.

خاصیت الگو این است که نباید بر بام آسمان نشسته و از افق اندیشه و عمل آدمیان فاصله های طی ناشدنی داشته باشد. به راستی زینب چگونه فاصله زمانی را درمی نوردد و امروزه برای زنان مسلمان ایده حضور در اجتماع و سیاست را پی می ریزد؟

اگر او امروز بود و در بین ما و در شرایط ما می زیست چگونه وظایفی را، وظیفه خطیر سیاسی و اجتماعی خود می دانست و تحت چه شرایطی قافله ای را به سمت صلاح و سداد سالاری می نمود؟

عرصه حضور اجتماعی زینب سلام الله علیها در زمانه خویش نه یک جماعت اندک و نه مردم یک شهر و آبادی کوچک، که بخش عظیمی از بلاد اسلامی بود که امروزه شامل چند کشور می شود. تدابیر سیاسی او نه تنگنای ریاست شورای یک شهر و یا مدیریت یک کشور، بلکه آن چنان پردامنه بود که حکام و روسای ایالات مختلف اسلامی را منفعل ساخت و سیاست و تدبیر آنان را تحت الشعاع  برنامه های ارشادی و آمرانه خود قرار داد.

این زینب بود که تمام اهداف دور و نزدیک آنان را به باد کلماتش سپرد تا نشانی از آنها نباشد. چنان در مقابل اوضاع مختلف روش مقتضی را اتخاذ می نمود که هیچ کس نمی توانست پیش بینی کند  بعد از یک گفته یا یک رفتار، زینب چه خواهد گفت و چه خواهد کرد؟

آری او در همه صحنه های سیاسی و اجتماعی حاضربود، اما حضوری که عطر آن شمیم هدایت و روشنگری داشت و این حضوری است که چنان جاودانه و ماندنی شده است و رسانه خبری عاشورا همه ساله و تا قیامت آن را باز می تاباند.

کدامین زن را می شود شناخت که اخبار حضورش، پژواکی چنان وسیع در تاریخ داشته باشد؟ افزون برآن چه گذشت، مهمتر از حضور اجتماعی و سیاسی، اهداف و نحوه حضوراست. البته اهداف زینب که به بلندای نام انسانیت است، نیازی به توضیح ندارند. ولی روش او برای این حضور برای نسل امروز قابل ملاحظه و مطالعه است؛ آیا روش او دیگر کهنه شده است؟ آیا می توان آن روش را برای زنان آغاز گر هزاره سوم ملاک قرار داد؟ آیا روش او ملاک های ماندگاری دارد؟ در پاسخ  این سوالات شاخصه های حرکت حضرت را نام می بریم:


حضور زینب سلام علیها آمیزه علم و حیا

مدلی که تاریخ از حضور زینب ارائه می دهد حاکی است که او در اجتماع، آمیزه ای از علم و حیا بود. آن چنان در صدفی از حیا حرکت می کرد که به جز علم و فرهیختگی او چیزی به مشاهده مردان نمی رسید.

راویان از نقل تمام واقعه عاجزند، اما هر آنچه رخ داد این بود که از لابلای حرکت های احیاگر او حیا موج می زد و این آن چیزی است که در کنار دانایی زینب به شکار نگاه مردم در آمده است.

در گزارشی که از خطابه زینب کبری در کوفه بر جای مانده، به عنوان مثال، قبل از آن که راوی پرده از کلمات عالمانه او بردارد، نمی تواند از این اعتراف چشم پوشی کند که حیای حضرت فوق العاده قابل توجه بود و در کلامش از لفظ "خفره" استفاده می کند. " خفره" در زبان عربی به زن بسیار باحیا می گویند.(7) او می گوید که" قسم به خداوند، ندیدم زنی این چنین با حیا که گویاتر و عالمانه تر از این زن سخن بگوید."

مدل اسلام برای حضور زن در عرصه عمومی همین است. یعنی زنان ما آن چنان گوهرعفاف خود را حفظ نمایند که کلام و سکوتشان، حرکت و سکونشان... همه و همه حاکی از حیا و عفت باشد و از تمام ویژگی های خود در اجتماع فقط علم و دانایی و هنر را به منصه ظهور برسانند.


حضور زینب، آمیزه شجاعت و تدبیر

زینب سلام الله علیها نه یک قهرمان متهور بود که بی باکانه رفتارهای مردانه از خود نشان دهد، بر ترک اسبی بنشیند و چکاچک شمشیرش دیگران را بلرزاند. بلکه وظایف خود را در موقعیت زنانه خود به بهترین نحو انجام می داد.

گاهی دیده می شود که در راستای به وجود آوردن ادبیاتی که هویت گمشده زنان را به آنان برگرداند و یا نقش های  مفرط جنسیتی را از آنان بستاند، بی سلیقگی می شود و حضوری برای زنان در صحنه های اجتماعی و سیاسی به تصویر کشیده می شود که حتی کمتر مردی  جرات عملی ساختن آن را دارد.


گستره فرهیختگی زینب سلام الله علیها...

زینب سلام الله علیها را در جریان کربلا همواره با دو گونه مخاطب نظاره می کنیم: گروه اول کسانی هستند که الگوهای اجتماعی اند؛ و مواضع آنها توده های مردم را رهبری می کند و مسیر تاریخ را می سازد. همان کسانی که حوزه تاثیر گفتار و رفتارشان بیشتر از زمان و مکان خودشان است. دراین مرحله زینب با افرادی روبروست که می خواهند بزرگترین فاجعه تاریخ بشریت را به گونه ای موجب توجیه سازند. ابعاد بزرگ حادثه را بپوشانند و از آن بهره برداری لازم را به نفع خود بنمایند.

کسانی که بر مسند قدرت نشسته اند، سرمایه های کم نظیری را به دست دارند و سکه های آنان حدیث سازان سست نهاد را به راحتی خریداری می کند و زبان جعل و دروغ پردازی هایشان را به نطق می آورد. اینها همه بهترین امکاناتی است که می توان از آنها برای وارونه ساختن حقایق بهره جست.

حال زینب چه باید کند؟ او زنی است داغدار که هیجده داغ لاله بر دوش دارد. دستانش خسته و کامش تشنه است ولی باید تشنگی تاریخ را جواب گوید. اگر او زمانه را سیراب نسازد  دیگران با سراب فریبش می دهند. و ما دراین باب از این که زینب چه صحنه ها که ایجاد کرد و چه زیرکی ها که به خرج داد و چه اسطوره ها که ساخت، غافل هستیم. و اینک شرح ماجرای فرزانگی ایشان:


الف- زینب و تحریفات حقایق

یکی از محورهایی که بالاترین سرمایه گذاری را در تلاش های مذبوحانه حکام به خود جلب نمود، تحریف عاشورا  و عاشورائیان و مصادره وقایع به نفع ستمگران بود که البته سخت در این مصاف ناکام ماندند.

مذاکرات زینب با عبیدالله و یزید به خوبی موید این است . یکی از تحریفات مهم که از طریق مختلف تبلیغ می شد، اسناد قضایا و شهادت حضرت ابی عبدالله علیه السلام به خداوند است.

تفکرات اشعری گری در تحکیم اباطیل فکری که به وسیله بنی امیه تشدید می گشت بهترین اهرم فرهنگی برای توجیه جنایات بود. از طرف دیگر پیدایش مکتب کلامی اشاعره در دوران بنی عباس در یک برهه ریشه در توجیهات بنی امیه از حوادثی نظیر کربلا دارد.

در حالی که دسته قابل توجهی از مسلمین از فرهنگ علوی و اندیشه شیعی فاصله گرفته اند و بسیاری از صحابه و تابعین از هوش علمی برای تحلیل عقلانی قضایا بی بهره اند، رواج اندیشه جبریون در مسیر حکومت های وقت مفید می افتاد.

فرهنگ سازان جامعه که طایفه بزرگی از وضاعین و جعل کنندگان احادیث بودند، بخشی از این تفکرات را به صورت فرهنگ عمومی در آوردند. بدیهی است که تا چنین فضای فرهنگی در بین مردم فراهم نشود، نمی توان به این راحتی دست را به خون پاک ترین انسان های روی زمین آلوده ساخت و از گزند واکنش های مردم و یا حداقل سوال اندیشه ورزان جامعه خلاصی یافت.

بر این اساس بود که هم عبدالله و هم یزید در یک برنامه هماهنگ این فاجعه را به "خواست الهی" که هیچ قدرتی را یارای مقاومت در برابر آن نبود، استناد دادند و خواستند که خود را در مقابل مردم و تاریخ تبرئه نمایند.


ب- تلاش یزید برای نهادینه کردن رفتارهای باطل، و مبارزه حضرت زینب (س)

حضرت زینب (س)، کربلا و حادثه خونبار عاشورا را جدا از حلقه های پیشین و پسین سلسله حوادث آن زمان بررسی نمی کند.

اصولاً رخدادهای اجتماعی آن هم در چنان سطحی نمی تواند معلول علل یک شبه باشد و مواجهه جزیی نگر با تاریخ در تحلیل حوادث و پدیده های اجتماعی، بدترین نوع تحلیل بوده است و موجب می شود که تاریخ، واقع نمایی خود را از دست بدهد.

بر این اساس عقیله بنی هاشم حادثه کربلا را مولود تمام حوادث و جریانات انحرافی از صراط مستقیم ولایت می داند:

"چگونه کُندی کنَد در بغض و دشمنی ما، کسی که (همواره) ما را کوچک دیده است."

بزرگان و اعیان شیعه نیز همواره در تحلیل حادثه عاشورا آن را امتداد ماجرای سقیفه دانسته و بر آن تاکید ورزیده اند.

مرحوم محقق اصفهانی نیز از حضرت زینب اینگونه روایت می کند:

" آن تیر را حرمله رها نساخت، بلکه کسی آن تیر را رها ساخت که این امکان را برایش فراهم آورد. آن تیر تیری بود که از جانب سقیفه آمد و کمان هم به دست خلیفه بود."

حضرت در ادامه سخن خود به علل دیگری هم اشاره می نمایند، مانند آثاری که از وراثت اخلاقی پلید و باطنی آماده زمینه مساعدی در اعوجاج و کژی در یزید فراهم کرد.

" تو در دامان مادری عفیف که سفره تربیت الهی و انسانی را  پیش روی تو بگشاید، پرورش نیافته ای."(9)

در پیچ و تاب کلام زینب (س) یزید و جنایتش با تمام معیارهای روان شناختی، زیست شناختی و جامعه شناختی محاسبه شده و ارزیابی می گردد.


ج- تنگناهای ظلم

اگر یک جامعه نظامی- سیاسی بر محور عدالت بچرخد، همه از ثمرات آن بهره خواهند برد. در چنان نظامی عادلانه، موافق و مخالف از مواهب شهروندی برخوردارند. در مقابل اگر ظلم و ستمگری هویت یک نظام سیاسی را تشکیل دهد، دوست دیروز، دشمن امروز یا فرداست؛ نظامی که در تقسیم امکانات هیچ تعهدی حتی در مقابل کسانی که روزی به آن اقتدار بخشیده اند ندارد. و لذا حضرت امیر(ع) به زیبایی در نهج البلاغه می فرماید:

" کسی که عدل بر او ناگوار و محدود کننده باشد پس جور و ستم بر او ناگوارتر و محدود کننده تر است."(10)

حضرت زینب (س) به زیرکی به این نکته اشاره دارد. آنگاه که فرمود:

به زودی آن که تو را بر مسلمین حاکم ساخته است متوجه می شود که بدترین جانشینان را برای ظالمین دیگر قرار داده است.(11)

گروه دومی که حضرت با ایشان در مقاطع مختلف گفتگو کرده است مردم یعنی مهمترین پشتوانه حکومت ها هستند.

امروزه در مترقی ترین برداشت  های جامعه شناسان ثابت شده که "مردم" با استفاده از ظرفیت هایی که در اجتماع دارند می توانند تفکر و ایدئولوژی مورد پسند خود را به دستگاه حاکم تحمیل نمایند و حتی در تغییر رویه یا تبدیل ماهیت آن بسیار موثر افتند. این معنایی است که قرآن در چهارده  قرن قبل از این به کرات به آن اشاره کرده و انسان های بزرگ را تاریخ ساز و متحول کننده جامعه دانسته است.

مردم شام تا قبل از آن که امام سجاد(ع) و عمه شریفشان زینب (س) قدوم مبارک خود را بر فرق آنان بنهند، حظ ولایت را نچشیده و از شراب حضور بی بهره بودند.

کوفیان نیز بیست سال بود که دیگر نوای علوی را نشنیده و منبرهای سرد و متروک آن، هیمنه علوی را از کف داده  بودند و زینب (س) پژواک کلام علی (ع) را در خود داشت که گرداگرد نور وجود مولای شان قطرات طهور خطابه های او را نوش می کردند.


پی نوشت:

1- الخصاص الزینبیه، ص 284.

2- المفردات، راغب اصفهانی، ص 503.

3- منتخب التواریخ، ص 293، نفس المهموم.

4- منتخب التواریخ، نه نقل از ارشاد مفید، ص 249.

5- نفس المهوم، ص355.

6- منهاج الدموع، ص370.

7- النهایة، ابن اثیر، ج2، ص53، حیی حقرانی کثیرالحیاء...

8- اللهوف، سید بن طاووس، ص 154.

9- همان، ص 155.

10- نهج البلاغه، خطبه 15.

11- لهوف، ص 155.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.