تبیان، دستیار زندگی
مومنان، حیدر چو شمشیر ظفر بندد ره خصم ستم گستر، به آیین دگر بندد بود دست خدا با او، نشان "هل اتی" با او لوای "انما" با او، که منشور ظفر بندد هژبر(1) عرصه هیجا(2)، به تیغ آفتاب آسا شکافد سینه شب را، اگر راه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امیر مومنان علی (ع)


امیر مومنان، حیدر چو شمشیر ظفر بندد

ره خصم ستم گستر، به آیین دگر بندد

بود دست خدا با او، نشان "هل اتی" با او

لوای "انما" با او، که منشور ظفر بندد

هژبر(1) عرصه هیجا(2)، به تیغ آفتاب آسا

شکافد سینه شب را، اگر راه سحر بندد

در آیین سخندانی، شود در گوهر افشانی

که با الطاف یزدانی، سخن در مشک تر بندد

علی همراز پیغمبر، علی دمساز پیغمبر

که هم آواز پیغمبر (ص)، چو نی لب در شکر بندد

به عزم راستین هر دم قضا، در پای او افتد

به رزم آهنین در هر زمان دست قدر بندد

جهان را قیر گون یابی، اگر از ما نظر گیرد

فلک اخترفشان بینی، اگر بر ما نظر بندد

پی آزادی انسان، زجا خیزد اگر خیزد

پی دفع ستمکاران، کمربندد، اگر بندد

امید جاودانست او، مراد عارفانست او

همه تن جان جانست او، چو دل از خاک بر بندد

به معراج صفا، پرّان شود تا منزل جانان

دعا از آشیان جان چو بر بال اثر بندد

به میدان ولا، هر شب، رکاب از ماه نو گیرد

به روز رزم، از مهر جهان آرا، سپر بندد

به راه دوست جان بازد، سراپا سوزد و سازد

به گردون سر برافرازد، ز تن بار سفر بندد

به محراب نماز شب، درون شعله های تب

ز اشک دیده چون کوکب، فلک را در گهر بندد

مرا "مشفق" سخن خاموش مانَد بر لب از حسرت

اگر مهر ولایش بر رخ اندیشه در بندد

شعر از مشفق کاشانی (عباس کی منش )


توضیحات :

1 . هژبر : شیر

2. هیجا : نبرد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.