ویژگى هاى رفتارى امیرمؤمنان علیه السلام
مقدمه
ویژگىهاى رفتارى علىعلیه السلام
1. ایثار جان
2. ایثار مال
3. جهاد و شجاعت بىنظیر
یك نكته مهم
سفارش حضرت در مورد جهاد
4. خُلق نیكو
الف) برخورد با مردم مستضعف
ب) معاشرت با یاران و همنشینان
ج) برخورد با خانواده
مقدمه
انسان در زندگى مادى و معنوى خویش نیاز به «الگو» دارد؛ و انسان معتقد به نبوت و امامت، مىداند كه قرآن بر اسوه قراردادن پیامبرگرامى اسلام صلى الله علیه وآله تأكید كرده است. (احزاب / 21)
براساس آن كه امیرمؤمنانعلیه السلام با نفس خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله « به امر الهى» یكسان دانسته شده است، (آل عمران/ 61) پس ابوالائمة علیه السلام نیز مقتدا و اسوه امت خواهد بود.(1) لذا مىبینیم امام راحل قدس سره در این باره مىفرماید:
«... این علىعلیه السلام همه چیز ماست و ما همه باید تابع او باشیم. درعبادت، فوق تمام عبادت كنندگان بود؛ در زهد، فوق همه زاهدها بوده؛ در جنگ، فوق همه جنگجویان بود؛ در قدرت، فوق همه قدرتمندان بود. و این یك اعجوبهاى است كه جمع مابین چیزهاى متضاد كرده است.»(2)
مولوى از زبان آن حضرت چه زیبا سروده است:
شیر حقم، نیستم شیر هوا | |
فِعل من بر دین من باشد گوا |
ویژگىهاى رفتارى على علیه السلام
پس از گذشتن از مرز سخاوت و كرم، پاى «ایثار» به میان مىآید. علىعلیه السلام در این زمینه تا آنجا پیش رفته است كه این آیه شریفه تا ابد مدال افتخار آن حضرت است: «وَ مِنَ الناسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغآءَ مَرضاتِ الله...»( بقره/ 207)؛ از میان مردم كسى است كه براى كسب رضایت خداوند، از جان خویش مىگذرد.
خود حضرت چنین مىفرماید: «... در جاهایى كه شجاعان باز مىماندند، با جانم، پیامبرصلى الله علیه وآله را یارى مىنمودم.»(3)
حضرت به جایى رسید كه قبل از آن كه فرزندش، «ثارالله» باشد، ایشان به این فضیلت و برترى دست یافت.
خداوند متعال در معرفى امیرمؤمنانعلیه السلام ویژگى خاصى را بیان مىفرماید كه درباره كسى سابقه نداشت و آن، عبادت (نماز)، انفاق و ایثار مال در حال ركوع است. ( مائده/ 55) عدهاى پس از نزول این آیه شریفه در شأن حضرت، سعى نمودند با كار مشابهى، افكار عمومى را متوجّه خویش سازند؛ ولى غافل از این كه عمل ریاكارانه و به دور از اخلاص، سرابى بیش نیست.
همچنین روایت شده كه امیرمؤمنانعلیه السلام تنها چهار درهم داشت؛ درهمى را در شب، درهمى را در روز، درهمى را در نهان و درهمى را در آشكار صدقه داد.(4) كه این آیه نازل شد:
«اَلذین یُنفقون اموالهم باللیل والنهار سرّاً و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون.» (بقره/ 274)
این خصلت نیك براى اهل بیت عصمت امرى عادى است. قرآن كریم از اهل بیت عصمت، یعنى حضرت امیرالمؤمنین و سیدة النساء العالمین و سیدا شباب اهل الجنة علیهم السلام و خادمه ایشان(فضّه) به عنوان ابرار یاد فرموده و ماجراى انفاق و برگزیدن دیگران بر خودشان را بیان مىفرماید.( انسان/ 5 -22)
به راستى چه كسى مىتواند الگوى «برّ و نیكى» باشد جز اهل بیت؟ و چه كسى توان ایثار خالصانه را در این حدّ دارد؟
خداوند متعال مىفرماید:« آیا رتبه و امتیاز آب دادن به حجّاج و تعمیر مسجدالحرام را همچون كسى قرار دادید كه به خداوند و روز قیامت ایمان آورده و در راه خداوند جهاد كرده است؟ نزد خداوند یكسان نیستند.»( توبه/ 19) روایات متعدّدى نقل شده است كه این آیه در شأن على بن ابیطالب علیه السلام نازل گشته است.(5)
آن حضرت در خطبه «قاصعه» چنین مىفرماید: « من در نوجوانى، بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم.» حضرت بارها قسم یاد كردهاند كه از مرگ و شهادت در راه خداوند نهراسیده، بلكه مشتاق آن است. این مطلب ایشان با جمله " فزت و ربّ الكعبه" در آن لحظات حساس و مهیبِ ضربت خوردن، به اثبات رسیده است.
امیرمؤمنانعلیه السلام درباره قدرت فوق العاده خویش مىفرماید: « والله درِ قلعه خیبر را با نیروى جسمانى نكندم؛ بلكه با نیروى الهى از جا در آوردم.»
امام راحل قدس سره مىفرماید:
«... من گاهى فكر مىكردم - این- كه حضرت امیر و همین طور در بین انبیاء هم همین طور، در بین ائمه هم همین طور، گاهى از خودشان تعریف مىكنند. این چیه؟ این مبدأش همانى است كه خداى تبارك و تعالى به آدم گفت. وادارش كرد به این كه آن اسمائى را كه خدا به او تعلیم كرده است، امر بهش كرد كه باید بگویى. اگر این امر را نكرده بود، آدم نمىگفت.
اینها مأمورند كه چون مقام، مقام بزرگى است، به مردم معرفى كنند این مقام را، براى تبعیت مردم، نه براى این كه مىخواهند خودشان را چه - برزگ- بكنند. حضرت امیر كه در بسیارى از جاها از خودش تعریف مىكند... او مأمور است این را بگوید. - گر چه برای ایشان- هم سخت است...»(6)
درباره عظمت جهاد مخلصانه و شجاعت مولاى مؤمنان، روایاتى از پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نقل شده كه از آن جمله است:
« لمبارزة علىّ بن ابی طالب علیه السلام لعمرو بن عبدودّ یوم الخندق افضل من عبادة امتى الى یوم القیامة(7)؛ هر آینه مبارزه على بن ابی طالب با عمرو بن عبدود در روز خندق، از عبادت امت من تا روز قیامت، برترى دارد.»
امام خمینی رحمة الله علیه در این باره مىفرماید:
«شمشیرعلى بن ابی طالب علیه السلام و فرود آوردن شمشیر، و به دشمن، آن شمشیر را ضربه زدن و او را كشتن، این امرى است كه در همه جا واقع مىشود و بسیارى از اشخاص این اعمال را كردهاند و مىكنند. ارزش به اینها نیست؛ ارزش به آن است كه در قلب على بن ابی طالب علیه السلام چه مىگذشته است و مرتبه اخلاص او چه اندازه بوده است!؟ آن مرتبه اخلاص است كه یك ضربت - ایشان - را - با- عبادت ثقلین، عبادت جنّ و انس، مقابل كرده است.»(8)
آرى! ملكوتیان هم به عظمت وجودى و شجاعت و بى باكى آن حضرت اعتراف دارند، به طورى كه طبق روایتى از امام صادقعلیه السلام، ملكى در روز بدر(احد) از آسمان ندا سرداد: لاسیف الاّ ذوالفقار ولا فَتى الاّ علىّ.(9)
«مفتقر» گر مىكند با یك زبان مدحت گرى | |
مىكند روح الأمین با صد نوا مدح و ثنا(10) | |
گوش جان بگشا و بشنو از امینِ كردگار | |
لا فتى الاّ على، لا سیف الاّ ذوالفقار(11) |
در این قسمت به نمونهاى از رفتار امام علیه السلام در جهاد مىپردازیم:
روش آن حضرت در جهاد و نبرد با دشمنان، همچون رسول الله صلى الله علیه وآله بود. چه در زمان حیات رسول خدا صلى الله علیه وآله و چه بعد از رحلت آن حضرت، روش برخوردشان با دشمنان بر اساس نصیحت دلسوزانه و صبر و بردبارى و حتى دعا براى هدایت شدن گمراهان بود. حضرت در صحنههاى جنگ با آن كه شجاعت و دلاورى بىنظیرى داشت و هرگز پشت به دشمن نكرد، اخلاص همراه با جوانمردى و غیرتش نیز زبانزد دوست و دشمن بود. یكى از این نمونهها در جریانى است كه حضرت در جنگ خندق با عمرو بن عبدود رو به رو شد و بعد از چیرگى بر عمرو، او بر صورت مبارك حضرت آب دهان انداخت. آن حضرت از روى سینه او برخاست و چند قدم دور شد و دوباره برگشت و سر از تن آن دشمن خدا جدا كرد. زرهى گران قیمت و بىنظیر بر تن عمرو بود و انتظار همه این بود كه آن حضرت زره را به عنوان غنیمت از تن عمرو، به در آورد؛ ولى ایشان بدون برداشتن غنیمتى، از كنار جسد عمرو عبور كرد و به لشكرگاه مسلمانان بازگشت.
وقتى به خواهر عمرو ماجراى كشته شدن وى به دست امیرمؤمنان را گفتند، گفت: هرگز براى برادرم گریه نخواهم كرد؛ زیرا خوشحالم و افتخار مىكنم كه قاتلش یك جوانمردِ شجاع است كه حتى از زرهش چشم پوشى كرد!(12)
سفارش حضرت در مورد جهاد
على علیه السلام در دوران حكومت خود نیز روشهاى انسانى را به كار گرفت. حضرت در جنگ های جمل، صفین و نهروان هرگز در شروع جنگ، پیشقدم نشد، بلكه به نصیحت و خصم پرداخت. حتى وقتى آن حضرت آگاهى یافت كه عدّهاى از یاران ایشان قبل از جنگ به اهل شام دشنام مىدهند، آنها را نهى كرد و فرمود:
«بهتر آن است كه به جاى دشنام، بگویید: خدایا! خون ما و آنها را حفظ كن و بین ما و آنان صلح بر قرار فرما و آنها را از گمراهیشان به هدایت آور تا آنان كه حق را نمىشناسند، بشناسند و دست از دشمنى و گمراهى بردارند.»(13)
دلسوزى و جوانمردى حضرت باعث كوتاهى در دفاع از دین اسلام و جهاد در راه خداوند نشد؛ بلكه فرمود: «تا وقتى دشمن ( لشكریان معاویه) با شما جنگ را آغاز نكرده، شما به جنگ و كشتار آنان برنخیزید.»(14)
حضرت به فرزند ارشد خود، امام حسن مجتبىعلیه السلام مىفرماید: «تو هرگز كسى را به مبارزه دعوت نكن؛ ولى اگر به مبارزه دعوت شدى، اجابت كن؛ چرا كه دعوت كننده به جنگ، سركش است و انسان سركش، مغلوب مىگردد.»(15)
امیرمؤمنانعلیه السلام هنگام مبارزه، همچون رسول الله صلى الله علیه وآله درباره ضعیفان، زنان و كودكان و حتى اموال مردم سفارش مىفرمود كه به آنها تعرّضى نشود. ماجراى صفین هم نمونهاى از همین جوانمردىهاست. معاویه دستور داد اطراف چاههاى آب را به محاصره در آورند. تشنگى بر یاران امیرمؤمنانعلیه السلام فشار آورد و با فرمان آن بزرگوار، یاران آن حضرت حمله نمودند و چاهها را از تصرّف شامیان جفاكار و سنگدل در آوردند. ولى امام در مقابل درخواست یاران خویش براى مقابله به مثل، فرمود: « والله! رفتار آنها را انجام نمىدهم.» و سپس فرمان داد تا براى آب برداشتن لشكر معاویه، راهى باز كنند.
حتى در ماجراى صلح تحمیلى، وقتى به آن حضرت پیشنهاد شكستن عهدنامه و ادامه جنگ شد، نپذیرفت. حضرت همیشه به حفظ پیمان سفارش مىكرد؛ و در عین حال یاران خود را به هنگام صلح از نیرنگ دشمن برحذر می داشت و آنها را به هوشیارى سفارش مىفرمود.
رحم و شفقت امام تا بدان حدّ است كه به هنگام شهادت، درباره قاتل خویش - كه شقىترین انسانهاست - سفارش فرمود:«اگر از این ضربه جان باختم، تنها یك ضربه به او بزنید و هرگز او را مُثله نكنید.»
به جز از على كه گوید به پسر كه قاتل من | |
چو اسیر توست اكنون، به اسیر كن مدارا |
و حقیقت آن است كه كسى جز معصوم توان بیان فضایل آن حضرت را ندارد، چه رسد به درك آن فضایل و واقعیات. اما آیا این عُذر، مىتواند مجوز باشد تا به كند وكاوِ هرچند كم و ناقص، در حدّ توان خویش، نپردازیم؟
متاسفانه جاى سیره مولا در جامعه اسلامى و علوى خالى است. و ایشان را حتى به عنوان الگوى واقعى آن طور كه هست، نه، شناختهایم و نه، معرفى كردهایم! بى جهت نیست كه سلاله پاك آن حضرت، یعنى امام راحل قدس سره مىفرماید:
«حضرت امیر سلام الله علیه حقیقتاً مظلوم است و مظلوم بوده است! حتى در بین شیعیان هم مظلوم بوده است! وقتى مىخواهند تعریف كنند از حضرت امیر، تعریف مىكنند به چیزهایى كه برخلاف واقع است و توهین به حضرت است...»(16)
تا چه رسد به این كه برخى به واسطه جهل و نفهمى، افراد دیگرى را كه ضدّ دین و معنویت و گاهى شخصیتى خیالى و غیر واقعىاند، به عنوان الگوهاى قهرمانى مطرح و خصایل آنان را ترویج مىكنند!
چه نسبت است با هما، بهائم و وحوش را؟ | |
به بى خرد مكن قرین، صاحب عقل وهوش را(17) |
4. خُلق نیكو
در رابطه با اخلاق شایسته و اعجابانگیز آن امام هدى علیه السلام كه دوست و دشمن بدان اعتراف دارند، علاوه بر آیات الهى، روایات و شواهد فراوانى وجود دارد.
به اتفاق مفسران شیعه و سنى، خداوند متعال «آیه تطهیر» را در حق پیامبراكرم صلى الله علیه وآله، على، فاطمه، حسن و حسینعلیهم السلام نازل فرموده و آنها را از هر آلودگى و پلیدى روحى و اخلاقى دور ساخته است.(18)
علاوه بر این، آیاتى در قرآن كریم بر صفات و اخلاق نیك و فضایل روحى و معنوى امام علیه السلام دلالت دارد؛ همچون آیه آخر سوره فتح كه مىفرماید: «... و كسانى كه همراه و یار رسولالله صلى الله علیه وآله هستند، بر دشمنان سختگیر بوده و با یكدیگر مشفق و مهربانند...»
حال چه كسى از مولا به «نبىّ رحمت» نزدیك تر و یار و صمیمى تر است؟ آن شخصیتى كه در قرآن به عنوان «نفس پیامبر» مطرح شده است.
امام علیه السلام در خطبه «قاصعه» مىفرماید:
«... از زمانى كه پیامبر صلى الله علیه وآله از شیر گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگانش را نزد او فرستاد تا شب و روز آن حضرت را به طریقه كرامتها و نیكىهاى اخلاقِ عالم روان سازد. و من از كودكى به دنبال رسول الله صلى الله علیه و آله حركت می كردم و ایشان هر روز نكته و نشانهاى را از اخلاق نیكشان برایم آشكار می ساخت و مرا به پیروى از خود امر مىفرمود.»
آن اسوه بشریت به هنگام حضور در شوراى خلافت مىفرماید:
«هیچ كس در دعوت به حق و صله رحم و پیوند خویشاوندى و احسان و كرم، بر من پیشى نگرفته است...»
حضرت در جاى دیگر مىفرماید: «... من با گفتار و كردارم نیكىها را برایتان گستراندم و اخلاق پسندیده و انسانى را به واسطه خودم به شما نشان دادم. پس در آنچه چشم ژرفاى آن را نمىبیند، نظر ندهید و فكرتان را در آن جولان ندهید.»(19)
نمونههایى از رفتار قدسى و آسمانى امام علیه السلام را در داستانهاى زیر مىخوانیم:
شبى آن حضرت به زن مسكینى كه كودكانى گرسنه داشت، برخورد كرد. كودكان آن زن از گرسنگى گریه مىكردند. زن دیگى را كه فقط آب در آن بود، بر آتش نهاده بود تا كودكان خیال كنند مادر برایشان غذا مىپزد. زن آنقدر با آنها بازى كرد تا به خواب رفتند.
آن فریادرس گرفتاران، به همراه قنبر به منزل آمد و ظرفى از خرما و آرد و مقدارى دنبه و برنج و تعدادى نان بر دوش مبارك نهاد. قنبر خواست آن را حمل كند؛ ولى حضرت قبول نكرد. آن وجود مبارك وقتى به در منزل زن فقیر رسید، اجازه خواست و وارد شد. آنگاه مقدارى برنج و دنبه در دیگ ریخت و پس از پخته شدن، آن را نزد كودكان آورد و به آنها فرمود تا بخورند. پس از آن كه كودكان سیر شدند، در اتاق چون برّهاى حركت كرد و صدا درآورد و در این هنگام، كودكان شروع به خندیدن نمودند.
وقتى از منزل آن زن بیرون آمد، قنبر عرض كرد: اى مولاى من! امشب چیز عجیبى دیدم. علت برداشتن توشه را دانستم كه براى ثواب بردن بود؛ اما راز بر روى دست و پا حركت كردن و صدا در آوردن را، نفهمیدم براى چه بود؟!
وصىّ رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: «اى قنبر! نزد كودكان رسیدم، در حالى كه از شدت گرسنگى گریه مىكردند. پس دوست داشتم از نزدشان بروم در حالى كه با شكم سیر مىخندند و هیچ راهى جز آنچه انجام دادم، براى آن نیافتم!»(20)
ب) معاشرت با یاران و همنشینان
از ضرار بن ضمرة نقل شده كه: بعد از شهادت حضرت امیرمؤمنانعلیه السلام، نزد معاویه رسیدم. معاویه گفت: از على برایم بگو!
گفتم: معافم بدار.
گفت: باید از او بگویى.
گفتم: حال كه ناچارم، پس به خدا قسم! آن حضرت داراى روح دست نایافتنى و توانایىهاى استوار و گفتار حق و حكم عادلانه و... بود. در میان ما همچون یكى از ما بود و جوابمان را مىداد و تقاضایمان را انجام مىداد. به خدا قسم! با آن كه ایشان همدم ما بود؛ ولى ما به خاطر شكوهشان توانِ تكلم با ایشان را نداشتیم. اهل دین را بزرگ می داشت و با مستمندان همدم مىشدم ...
در این هنگام، معاویه گریست و گفت: خداوند، ابوالحسن را رحمت كند. به خدا قسم! او این چنین بود.(21)
آرى! حتى سرسختترین دشمنان امام الصّالحین، در مقابل عظمت روحى و كمالات و اخلاق كریمه آن حضرت، ناخواسته سر تعظیم فرود مىآوردند.
معاویه به قیس بن سعد گفت: خدا ابوالحسن را رحمت كند كه بسیار خندان و خوش طبع بود.
قیس گفت: آرى، چنین بود و رسول خدا صلى الله علیه وآله نیز با اصحاب، خوش طبعى مىنمود و خندان بود. اى معاویه! تو به ظاهر چنین وانمود مىكنى كه آن حضرت را مدح و ثنا مىگویى؛ ولى قصد مذمّت آن جناب را داشتى. والله! آن جناب با آن خندانى و شكفتگى، هیبت و شكوهش از همه بیشتر بود و آن، هیبتِ تقواى آن سرور بود، نه مثل هیبتى كه اراذل و اوباش شام از تو سراغ دارند!
این نوع اظهارنظرها، بارها از سوى ارادتمندان امام علىعلیه السلام در مركز حكومت بنىامیّه اعلام می شد و هر بار نیز معاویه رسوا می گشت، در حالى كه قصد وى خودنمایى و تحقیر بهترین شاگرد پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بود.
شیخ مفید در كتاب الارشاد مىگوید از شعبى (یكى از علماى اهل سنّت) نقل شده: از خطیبان بنىامیه مىشنیدم كه بر منبرهایشان امیرمؤمنان على بن ابی طالب علیه السلام را دشنام مىدهند؛ ولى گویا بازوى آن حضرت را گرفته و به آسمان مىبرند. از آنها مىشنیدم كه بر روى منبرهایشان گذشتگان خود را ستایش مىكنند؛ ولى گویا پرده از روى مردارى بر مىدارند.
انسانهاى معمولى در محیط خانه و خانواده، رفتار و عكس العملهایى متفاوت از محیط اجتماعى و بیرون از منزل دارند. اما انسانهاى والا مقام، بر اساس ملكات فاضله نفسانى خویش و آن گونه كه مورد پسند و رضایت معبود است، عمل مىنمایند.
طبق روایات و شواهد گوناگون، زندگانى حضرت امیرمؤمنانعلیه السلام با حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام با ارزشترین دوران زندگى مشترك آن دو موجود الهى بوده است و طرفین از خود ایثار، فداكارى و گذشت فراوان نشان دادهاند.
همین بس كه مولایمان امیرمؤمنانعلیه السلام مىفرماید:
«به خداوند سوگند! هرگز حضرت فاطمه علیهاالسلام را به غضب در نیاوردم و او را مجبور به كارى كه مایل نبود، ننمودم تا آن كه به جوار خداوند عزوجل رفت. و هرگز فاطمه علیهاالسلام مرا به غضب در نیاورد و هرگز از امر من سرپیچى نكرد. وقتى به او نگاه مىكردم، تمام غم و اندوههایم برطرف مىشد.»
در برخى روایات آمده است: كار بیرون از منزل، مربوط به امیرمؤمنانعلیه السلام و امور خانه بر عهده حضرت فاطمه علیهاالسلام بود.
امیرمؤمنانعلیه السلام هیزم مىآورد و از چاه آب مىكشید و منزل را جارو مىكرد و حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام آرد را خمیر می كرد، و نان مىپخت.(22)
این زندگانى، نمونه و بىهمتاست. در روایات آمده است: اگر خداى تبارك و تعالى امیرمؤمنان را نمىآفرید، براى حضرت فاطمه همتایىِ لایق و شایسته بر روى زمین وجود نداشت.(23)
امّا تربیت فرزندان در دامن پُرمهر حضرت زهرا و علىعلیهماالسلام ثمرهاش در دشت كربلا و در مدینه منوّره ظاهر گشت كه فرزندانى والا مقام در جهان درخشیدند و همچنان نورافشانى مىكنند.
به جز از على كه آرد، پسرى ابوالعجائب | |
كه عَلم كند به عالَم، شهداى كربلا را |
و روان شناسان، جامعه شناسان و متخصّصان علوم تربیتى، هرچه یافتهاند اگر با معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام همآهنگ باشد، قابل اجراست و اگر از مكاتب مادّى و الحادى الهام گرفته باشد، جز ظلمت و تباهى، عاقبتى ندارد.
و در آخر، همراه با سروده شاعر قرن یازدهم، طالب آملى، به درگاه منوّر و ملكوتى مولا مىرویم:
خاكِ صحراى نجف را ز افتخار | |
بر سر كُحْلِ صفاهان مىزنم | |
... طالبم، لیك از صفاى اعتقاد | |
در ولایش دم ز سلمان مىزنم | |
... آهوى آوارهام، فالِ وطن | |
در پناهِ شیر یزدان مىزنم |
پىنوشتها:
1- در روایات و ادعیه، آن حضرت به عنوان «قدوة الصّدّیقین والصّالحین والصّادقین» معرفى شدهاند.
2- صحیفه نور، ج 6، ص 147، مركز نشر مدارك فرهنگ اسلامى.
3- نهج البلاغه، خطبه 197.
4- منهج الصّادقین، ج 2، ص138 و تفاسیر روایى.
5- البرهان، بحرانى، ذیل آیه شریفه و تفاسیر روایى.
6- صحیفه نور، ج 20، صص 72 و 73.
7- الحكم الزاهرة، علیرضا صابرى یزدى، ج 2، ص 128، به نقل از بحارالانوار، ج 41، ص 96.
8- صحیفه نور، ج 16، ص 131.
9- الحكم الزاهرة، ج 2، ص 128، به نقل از بحارالانوار، ج 20، ص 86 .
10و11- دیوان كمپانى، شیخ محمد حسین غروى اصفهانى.
12- منتهى الآمال و كتب تاریخى دیگر.
13- نهج البلاغه، خطبه 206.
14- همان، نامه 14.
15- همان، حكمت 233.
16- صحیفه نور، ج 20، صص 185 و 186.
17- دیوان كمپانى.
18- البرهان، ذیل آیه33 سوره احزاب و تفاسیر روایى.
19- نهج البلاغه، خطبه 87 .
20- كشف الیقین فى فضائل امیرالمؤمنین(ع)، حسن بن یوسف حلى، ص 114.
21- همان، ص 116.
22- الحكم الزاهرة، ج 2، ص 159، به نقل از بحارالانوار، ج 43، صص 104 - 107.
23- همان، ص 157.