تبیان، دستیار زندگی
مسیری که در اوایل دهه 40 توسط سه جوان تحصیلکرده ایرانی و مسلمان به نام‌های محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیک بین رودسری برای مبارزه با رژیم شاه آغاز شده بود، دیری نپایید که دستخوش تحولات اساسی شد تا آنها به یکی از مشهورترین گروههای تروریستی جهان تب
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حسین هرمزی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اقدامات منافقانه مجاهدین و وضعیت امروز آنها


مسیری که در اوایل دهه 40 توسط سه جوان تحصیلکرده ایرانی و مسلمان به نام‌های محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیک بین رودسری برای مبارزه با رژیم شاه آغاز شده بود، دیری نپایید که دستخوش تحولات اساسی شد تا آنها به یکی از مشهورترین گروههای تروریستی جهان تبدیل شوند.

این گروه، همان "سازمان مجاهدین خلق ایران" بود که موسسان آن در بدو تاسیس، راه مبارزه را منحصر در "مبارزه قهرآمیز" می دیدند و بر همین اساس هم تحت تأثیر بسیار شدید تفکرات چپ مارکسیست ـ لنینیستی، اقدام به تأسیس گروهی زیرزمینی جهت مبارزه كردند.

مجاهدین

البته "مجاهدین خلق ایران" نامی بود که پنج سال بعد به آن شناخته شدند؛ زمانیکه شش نفر به نام های محمد حنیف نژاد، سعید محسن، محمد عسگری زاده (ناصر صادق)، رسول مشكین فام، علی اصغر بدیع زادگان و احمد رضایی با مطالعه انقلاب های كوبا، ویتنام و الجزایر مبانی و شالوده های سازمان مجاهدین را بنا نهادند.

تفكرات آنها كم كم از تهران به جاهای دیگر كشور گسترش یافت و در شهرهای دیگر شعبه هایی ایجاد شد و کم کم جوانان زیادی به سمت این گروه گرایش پیدا کردند تا سران مجاهدین، قدرت بسیج کنندگی خود را به رخ دیگر گروه های فعال در عرصه مبارزات پیش از انقلاب بکشانند.

تأثیرپذیری شدید از مارکسیسم موجب شد تا دو اصل از اصول مبارزاتی مارکسیسم که در کتب لنین و استالین درج شده بود مورد قبول قطعی و جدی سازمان قرار بگیرد. اصل اول، لزوم وجود "مبارز حرفه ای و تمام وقت" بود که لنین بر آن تأکید داشت؛ به این معنا که شخص به جای آنکه شغل و زندگی و دغدغه های مختلف داشته باشد و در کنار آنها به مبارزه بپردازد، لازم است تا همه کارهایش را رها کند و کاملا و با تمام قوا در خدمت مبارزه قرار گیرد.

اصل دوم، اصل "سانترالیسم دموکراتیک" بود؛ بدین معنی که لازم است در مبارزه، یک سازمان آهنین و فولادی با ایدئولوژی و عمل پیشتاز وجود داشته باشد تا رهبری انقلاب مسلحانه خلق را بر عهده بگیرد و اداره این سازمان به صورت مرکزیت دموکراتیک باشد. یعنی همه افراد نظرات خود را بدهند ولی در نهایت طبق تصمیم گیری مرکزیت و بدون شک و تردید در تصمیم مرکزیت عمل کنند.

چنین بود که کم کم تمایل سازمان مجاهدین به سمت تفکرات مارکسیستی بیشتر و بیشتر شد تا اینکه شعار «فضل‌الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» را از گوشه سمت راست صفحه اول نشریه "پیام مجاهد" حذف كردند و اطلاعیه ای موسوم به "تغییر ایدئولوژی" انتشار دادند و اعلام كردند که سازمان مجاهدین خلق ایران مذهب را کنار گذاشته و رسما ایدئولوژی مارکسیسم را به عنوان تنها ایدئولوژی نجات بخش پذیرفته است.

با پایان یافتن جنگ تحمیلی، منافقین کلیه نیروهای خود را در شهر اشرف در عراق متمرکز كردند و امروز هم پس از گذشت سالها از آغاز استقرارشان، همچنان در كمپ اشرف به سر می‌برند اما چند ماه اخیر برای آنها مثل کابوس بود چراکه دولت عذاق تصمیم دارد آنها را از این کمپ اخراج کند

با شناسایی تمام سران این گروه توسط ساواک و اعدام تمامی آنها به جز مسعود رجوی، وی توانست پس از خروجش از زندان (که زیاد هم بحث برانگیز بود) مسئولیت سازمان را بر عهده بگیرد و به سرعت پیشرفت کندو

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، خیلی زود اختلافات این گروه با نظام آشکار شد تا حدی که امام خمینی (ره) درخواست سران این گروه برای ملاقات حضوری را نپذیرفتند و بعد هم که راضی به انجام این دیدار شدند و ملاقات انجام شد، امام به شدت از آنها انتقاد و سپس اعلام کردند که سازمان مجاهدین خلق منحرف شده است.

یکی از برهه هایی که موجب بالا گرفتن اختلافات بین این گروه و نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران شد، در جریان تدوین قانون اساسی بود. رجوی و دوستانش معتقد بودند که باید عنوان "جامعه توحیدی بدون طبقه" در قانون اساسی گنجانده شود؛ عنوانی که به شدت تحت تاثیر تفکرات مارکسیستی بود.

مجاهدین

آنها همچنین معتقد بودند که ارتش باید منحل و به قومیت های مختلف آزادی عمل داده شود که این امر با توجه به کوبیدن کردها بر طبل جدایی، می توانست موجب تجزیه تدریجی کشور شود.

اینچنین شد که سازمان مجاهدین و شخص مسعود رجوی اعلام کرد که قانون اساسی تدوین شده را قبول ندارد و امام هم در یکی از سخنرانی های معروف خود پاسخ تندی به این مساله دادند و بدین ترتیب اختلاف ها بیشتر شد.

در اواخر سال 59 و اوایل سال 60 ، تشدید اختلاف میان بنی صدر با بدنه نظام، موجب شد تا وی برای وادار كردن نظام به برخی تصمیمات، با مجاهدین خلق متحد شود. سازمان مجاهدین نیز در پی تعارضات شدید با حکومت، از بنی‌صدر حمایت کرد و در نهایت سران این گروه و با اعلام فراخوان برای انجام تظاهرات، از هوادارانشان خواستند تا در تاریخ 30 خرداد 1360 به خیابان‌ها بریزند و هواداران سازمان مجاهدین نیز به خیابانها ریختند و درگیری شدید و خونینی در خیابانهای بسیاری از شهرهای كشور بویژه تهران رخ داد.

این درگیری ها كه با دستگیری تعداد زیادی از تظاهركنندگان همراه بود، نتیجه ای جز شدیدتر شدن اختلافات و تبدیل اختلافات به دشمنی ها در پی نداشت. پس از آن زمان بود كه سازمان مجاهدین خلق به ترورهای گسترده ای دست زد و بیش از 12 هزار نفر اعم از مسئولان عالیرتبه كشوری و لشكری و نیز زنان و مردان و كودكان عادی را به خاك و خون كشید تا از آن پس "منافقین" نامیده شوند.

پس از این جریانات، رجوی و بنی صدر از ایران گریختند. با فرار بنی صدر و مسعود رجوی از ایران، این دو به همراه برخی گروه‌های دیگر، شورای ملی مقاومت را برای مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی تشکیل دادند ولی پس از توافق آشكار رجوی با صدام حسین، بنی صدر از این تشكیلات جدا شد.

پس از این جریانات، رجوی و بنی صدر از ایران گریختند. با فرار بنی صدر و مسعود رجوی از ایران، این دو به همراه برخی گروه‌های دیگر، شورای ملی مقاومت را برای مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی تشکیل دادند ولی پس از توافق آشكار رجوی با صدام حسین، بنی صدر از این تشكیلات جدا شد

با تشكیل "ارتش آزادیبخش ایران " از سوی مجاهدین، فصل جدیدی از همكاری های این سازمان با رژیم بعثی عراق آغاز شد و اوج این همكاری ها هم مربوط به روزهای پایانی جنگ بود كه شش روز پس از قبول قطعنامه توسط ایران، سازمان مجاهدین به تحریک صدام، عملیاتی با نام "فروغ جاویدان" را آغاز كرد كه از سوی نیروهای ایران به عملیات مرصاد معروف شد. هدف مجاهدین از این عملیات تصرف تهران اعلام شده بود ولی به شکست گسترده و تلفات شدید این سازمان منتهی شد و تعداد زیادی از اعضای این سازمان كشته شدند.

با پایان یافتن جنگ تحمیلی، منافقین کلیه نیروهای خود را در شهر اشرف در عراق متمرکز كردند و امروز هم پس از گذشت سالها از آغاز استقرارشان، همچنان در كمپ اشرف به سر می‌برند اما چند ماه اخیر برای آنها مثل کابوس بود چراکه دولت عذاق تصمیم دارد آنها را از این کمپ اخراج کند.

این روزها اعضای سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین نمی دانند سرنوشتشان به کجا خواهد انجامید و عملا در یک بلاتکلیفی شب و روز را سر می کنند تا یادمان بماند که در سالروز تظاهرات 30 خرداد 60، منافقین چندان حال و روز خوشی ندارند.

حسین آشنا

بخش سیاست تبیان