تبیان، دستیار زندگی
تو حماسی‏ترین صفحات کتاب عشقستان کرببلایی. تو کیستی که تمام لب‏های ترک خورده و تشنه که از ساحل آتشین عشق آمده‏اند، بر گِرد ضریحت می‏گردند؟ تو سینه سینای عشق در سرزمین سبز سیادتی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زیباترین طلوع عشق

حضرت عباس

ای نگاه نورانی ماهتاب در مشایعت آفتاب، ای مهربان‏ترین سرفصل عاطفه در سراپرده عاشورا، ای تبسم خونین دست‏های عاطفه، در بریدگی خنجرها، ای زیباترین طلوع عشق و ای دست‏های بریده احساس! تو فصل بزرگی و نوری.

تو حماسی‏ترین صفحات کتاب عشقستان کرببلایی. تو کیستی که تمام لب‏های ترک خورده و تشنه که از ساحل آتشین عشق آمده‏اند، بر گِرد ضریحت می‏گردند؟ تو سینه سینای عشق در سرزمین سبز سیادتی.

تو صاحب بال‏های آسمانی در بهشت برینی.

تو سرخ‏ترین ترانه انتظار رهایی هستی. تو چونان شمشیر آخته‏ای بودی بر فرق خفتگان ستم.

همّت تو، پای پایمردی را بلندتر کرد و مشک آبی که بر دوش کشیدی، عطش مردمان را برای ساحت خورشیدی‏ات افزون ساخت. ولادتت خجسته باد.

ماه کامل

روزی از روزهای زیبای خدا، در قداست دقایقی مبارک، در بحبوحه لحظاتی آسمانی، در خانه‏ای کوچک، بوی عرش می‏وزید، ماه، به دنیا آمد.

ماه، پلک گشود بر روی جهان همیشه خاموش.

ماه، پلک گشود، به روی چشم‏های خفته در فراموشی.

منظومه عشق، یک ماه کم داشت که از راه رسید و عباس، نام گرفت.

دست‏های تو بی‏تردید کلید درهای بسته عالم و گره گشای گره‏های کور است. چشم‏هایت، زلال‏ترین چشمه جوشان محبت است که می‏جوشد و قلب سخت‏ترین دل‏ها را می‏شکافد و لب‏هایت از هم‏اکنون تشنه لب‏های حسین علیه‏السلام است. اینک ای سقّای کودکان حسین علیه‏السلام ! بیا و برای خستگان عشق خود آب حیاتی بیاور

سلام، قمر تابنده بنی هاشم!

سلام، روشنان نور خدا در ظلمات زمین!

سلام، رشادت محض!

چقدر ماه به تو ماننده بود، اگر چشم‏هایی مهربان داشت!

چقدر ماه به تو شبیه بود، اگر دست‏هایی معجزه‏گر داشت!

چقدر ماه به تو ماننده بود، اگر شانه‏هایی کوهوار داشت.

چقدر ماه به تو نزدیک است، اگر قامتی سرو و رسا داشت!

تو از راه رسیدی و در مدار منظومه عشق قرار گرفتی؛ همان گونه که ماه، در آسمان جا دارد.

ماه‏آسمان، از خورشید نور می‏گیرد و تو ماه بنی‏هاشم، از آفتاب وجود «حسین علیه‏السلام » نور طلب می‏کنی.

ستاره‏های آسمان، از ماه، کسب نور می‏کنند و شهدای منظومه عشق از روشنان وجود مقدس تو!

ماه، گاه در محاق است و گاه در پرده خوف، ماه، گاه کامل است، گاه هلال؛

اما تو، تا آخر دنیا، در هیچ لحظه‏ای در محاق نیستی.

تو تا نهایت هستی، در بین هیچ پرده خوفی، پنهان نمی‏مانی!

تو، همیشه کاملی و تا همیشه دنیا، ستارگان زمین، از وجودت نور طلب می‏کنند.

تو حماسی‏ترین صفحات کتاب عشقستان کرببلایی. تو کیستی که تمام لب‏های ترک خورده و تشنه که از ساحل آتشین عشق آمده‏اند، بر گِرد ضریحت می‏گردند؟ تو سینه سینای عشق در سرزمین سبز سیادتی

ماه تابان

آمدی و لبخند مهر را بر لبان امیرالمۆمنین علی علیه‏السلام نشاندی.

دعاهای شبانه روز ام البنین را مستجاب کردی!

ابوفاضل!

تو که آمدی، انگار خیال همه هستی راحت شد. تو که آمدی، چشم بنی‏هاشم به نور جمالت روشن شد. تو که آمدی، آسمان بنی‏هاشم مهتابی شد؛ قرص ماه بنی هاشم کامل شد.

دست‏های تو بی‏تردید کلید درهای بسته عالم و گره گشای گره‏های کور است. چشم‏هایت، زلال‏ترین چشمه جوشان محبت است که می‏جوشد و قلب سخت‏ترین دل‏ها را می‏شکافد و لب‏هایت از هم‏اکنون تشنه لب‏های حسین علیه‏السلام است. اینک ای سقّای کودکان حسین علیه‏السلام ! بیا و برای خستگان عشق خود آب حیاتی بیاور.

بیا تا مظلوم‏ترین مرد تاریخ، بوسه بر دست‏های کوچکت بزند،

خوش آمدی، آبروی غیرت!

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


حمزه کریم خانی

خدیجه پنجی

نسرین رامادان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.