بیا با من مدارا کن
خشم احساسی است که افراد در برخورد با یک تهدید و در قالب واکنشهای مختلف از خود بروز میدهند. در واقع افراد بر اساس روند تکامل و رشد روانی و شخصیتی خود مکانیسمهای دفاعی را به صورت ناخودآگاه، نیمهخودآگاه یا خودآگاه بروز میدهند. مثلا باانگیزه و انرژی بیشتر برای رفع تهدید میکوشند و آن را به صورت پرخاشگری فیزیکی یا کلامی نشان میدهند یا با استفاده از مکانیسمهای کنترل خشم آن را در خود سرکوب میکنند. زمانی که افراد قدرت کنترل خشم خود را ندارند در واقع پایههای درگیری و توهین را روی هم سوار میکنند.
اما زندگی امروز و مشکلات آن گاهی مارا مجبور می کند که از کوره در برویم ، یکی از راهکارهای حل این مسئله این است که شهروند جامعه امروز، پیشبینی یکسری مسائل از قبیل عدم دریافت باقیمانده کرایه اتوبوس و... را کرده و به خود بقبولاند که باید با این شرایط کنار بیاید. در مقابل میتواند ناراحتی حاصل از کنارآمدن با این شرایط را با انجام فعالیتهای مورد علاقه خود که فعالیتهای ورزشی بهترین راهکار تخلیه ناراحتیهای درونی است یا حضور در جلسات رواندرمانی و صحبت راجع به آنها، حلوفصل کند. به هر حال این قبیل مسائل از یکطرف اجتنابناپذیر هستند و نمیتوان آنها را از لیست اتفاقات روزانه حذف کرد و از سوی دیگر بهقدری کوچک هستند و روزمرگی پیدا کردهاند که ارزش آن را ندارند که جزو دغدغههایمان قرار بگیرند و باعث ناراحتیمان شوند.
سیکل معیوب توهین به دیگران
اضطرابهای درونی، خشم، عصبانیت و حتی توهین در همه جوامع وجود دارد. همه افراد از بعضی شرایط و موقعیتها در تنگنا بوده و از آن گله دارند اما موضوع مهم اینجاست که شهروندان جامعه چه میزان مهارت مقابله با این شرایط را دارند؟ چه میزان توانایی فروخوردن خشم و اضطراب را پیدا کرده و به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوانند با توهینکردن کاری از پیش ببرند. بنابراین یا باید خشم ایجادشده را در خود هضم کنند یا در شرایط مساعد با فرد مقابل به گفتوگوی منطقی بپردازند اما از آنجا که انجام این کار نیاز به تمرین و ممارست بسیاری دارد و حتی ممکن است بیش از اندازه سخت و طاقتفرسا باشد، اکثر افراد ترجیح میدهند آن را در قالب خشم و توهین به دیگران منتقل کنند. این روند به صورت یک سیکل معیوب میان افراد رواج پیدا کرده و به مرور گرفتار آن میشوند. به این ترتیب هر شهروندی که قدرت فریادزدن به افراد ضعیفتر را داشته یا قدرت امرونهیکردن به زیردستش را دارد از این کار کوتاهی نمیکند؛ فقط به این دلیل که نمیتواند یا نمیخواهد کمی به خود سخت بگیرد و خشم خود را فروخورد و حرمت طرف مقابل را نشکند. در این میان اگر یک نفر هم پیدا شود که از سلامت روانی برخوردار باشد در جریان این سیکل قرارمیگیرد. نهایت امر این میشود که افراد انرژی و آرامش لازم برای رشد شخصیتی و روانی خود را از کف برده و حتی به مرور زمان نیازی به رشد روانی پیدا نمیکنند.
عضو کمیته رسانه انجمن روانپزشکان ایران برای کنترل خشم و جلوگیری از توهین افراد به یکدیگر راهکارهای دیگری پیشنهاد میکند: «وقتی احساس خشم بهعنوان یک تکانه یا محرک در فرد ایجاد میشود، فرد باید راهی برای مقابله با آن داشته باشد. در مکانیسم کنشنمایی فرد احساس خشم خود را بروز داده و به دیگری منتقل کند. در صورتیکه در مکانیسم دفاعی سرکوب، فرد به صورت آگاهانه تکانه درونی خود را سرکوب میکند و به آن نمیپردازد. معمولا افراد راه اول را انتخاب میکنند و تکانه درونی خود را بروز میدهند. دلیل آن این است که مقاومت در مقابل تکانه خشم و توهینکردن و کنترل آنها، ناخوشایند و دردناک است؛ درحالیکه تسلیمشدن و ارضا کردن آن احساس ناراحتی فرد را کم میکند. اما راههای دیگری که جزو مکانیسم بالغانه قرار میگیرند این است که فرد از مکانیسم شوخطبعی استفاده کند و احساسات و تکانههای خود را با شوخی و طنز و نه متلک و بذله به طرف مقابل ابراز کند یا بدون اینکه باعث ناراحتی او شود از مکانیسم نوعدوستی استفاده کند و با فروخوردن خشم و حتی کمک به او به ارضای نیازهای درونی، خود به صورت مثبت بپردازد یا در نهایت با مکانیسم والایش تکانه درونی خود را در حالتی مطلوب و خوشایند برای خود و جامعه ارضا کند. به این شکل که برای ارضای خشم خود در ورزشهای رزمی و سنگین شرکت کند و این کار را آگاهانه و برای تخلیه خشم خود استفاده کند. به طور کلی مهارتهای زندگی و در این مورد کنترل خشم به فرد میآموزد تا راههایی برای بهتعویقانداختن این احساس یا مهار آن بیاموزد و به روشهای مثبت و سازنده آن را ارضا کند. در حقیقت مهارتهای زندگی، مکانیسمهای دفاعی پخته را به فرد میآموزد و در او تقویت میکند».
یکی به دو کردن
معمولا بهرهگیری از مکانیسم دفاعی بالغانه، برای افراد مشکل است و نیاز به زحمت و تلاش بسیار دارد. در جامعهای که افراد بهشدت درگیر مسائل و مشکلات روزمره اقتصادی و اجتماعی هستند به نظر میرسد جای فضایل اخلاقی و بلوغ روانی، روزبهروز کمتر میشود.
افراد با کمترین تحریک خشمگین میشوند و همیشه فکر میکنند حق آنها از سوی افراد دیگر در حال ضایعشدن است و بلافاصله بدون هیچ تفکری برای ارضای آن به صورت فیزیکی یا بهصورت کلامی و با توهین وارد عمل میشوند. در این شرایط معمولا شدت درگیری فیزیکی میزان توهین و فحاشی را تعیین میکند.
توهینکردن حتما با کلمات زشت و رکیک نیست. طعنه، تمسخر، کمتوجهی و حتی نادیدهگرفتن از انواع توهین هستند که برای ارضای احساس خشم درونی بهکار میروند و روزبهروز در جامعه در حال گسترش هستند. متأسفانه بسیاری از افراد به دلیل عدم رشد شخصیتی و روانی بالغانه حتی از درک احساسات درونی خود عاجز هستند و دلیل این توهینها و بیاحترامیها را از سوی خود یا دیگران درک نمیکنند.
یکی از مهمترین عواقب سوء توهین (عادیشدن توهین و ازمیانبرداشتن حریم بین افراد جامعه است) نسبت به همنوعمان این است که افراد نسبت به یکدیگر جری شده و دیگر احترام یکدیگر را به عنوان یک انسان نگاه نمیدارند. بنابراین بیاعتمادی در جامعه رواج پیدا میکند و به دنبال آن افراد نسبت به یکدیگر دلسرد میشوند. این موضوعات باعث میشود شهروندان یک جامعه از یکدیگر فاصله بگیرند و درصدد کمک به یکدیگر و رفع حاجات و نیازهای همدیگر حتی بهاندازه قدمی کوتاه و ناچیز نباشند. در چنین جامعهای افراد سعی میکنند فقط گلیم خود را از آب بکشند و به قول معروف اگر کسی را در لبه پرتگاه زندگی دیدند به جای اینکه دست او را بگیرند آن را به سمت دره مشکلات و گرفتاریها پرت کنند.
در حالی که ما در جامعهای زندگی میکنیم که از سنین پایین آموزههای دینی را به فرزندانمان آموزش میدهیم. احترام به بزرگتر، دروغ نگفتن و ناسزا نگفتن از اولین موضوعاتی است که کودکانمان را در جریان آنها قرار داده و به انجام آنها تأکید میکنیم اما مشکل از زمانی شروع میشود که به کودک موضوعی را آموزش داده و خود خلاف آن را انجام میدهیم. گاهی پدر خانواده به فرزندش در مورد «حرف زشت» و عدم انجام آن آموزشهای جالب توجهی میدهد و اگر کودک خلاف این آموزهها را انجام دهد با عبارتی مثل: «برو دهانت را آب بکش» سعی در تنبیه او دارد اما گاهی همین پدر مسئول، میان جمع دوستان بهراحتی از عبارات زننده استفاده میکند. درواقع دلایلی که باعث بروز اختلالات روانی میشود تناقضهایی است که در رفتار افراد دیده میشود؛ والدین با فرزندان، معلم با شاگرد، رئیس با مرئوس و... . در اینجاست که نقش پررنگ متخصصان روانپزشکی و روانشناسی در بالا بردن سلامت روانی افراد جامعه که مهمترین عامل در احساس خوشبختی است بیشازپیش نمود پیدا میکند. البته ناگفته نماند اگر به قانون نیز پایبند باشیم و به آن احترام بگذاریم از انجام آن خودداری میکنیم؛ چراکه توهینکردن به دیگران خلاف مقررات قانون کشور است و برای فردی که مرتکب این عمل خبط میشود مجازاتی درنظر گرفته شده است».
زمانی را درنظر بگیرید که بهشدت از کسی رنجیدهاید زیرا او به شما توهین کرده. در این هنگام چه احساسی دارید و چه عکسالعملی نشان میدهید. بعضی هر چه تلاش میکنند نمیتوانند از شر این ناراحتی نجات یابند و هر چه میکوشند نمیتوانند این احساس منفی را از بین ببرند.
شاید دلتان بخواهد توهین شخص توهینکننده را مانند خودش پاسخ بدهید. شاید هم بخواهید سکوت کنید. در هر صورت شما جزو هر گروه از افراد باشید، لحظهای که کسی به شما توهین میکند از او میرنجید و ذهنیتی منفی پیدا میکنید. در این هنگام بهترین کار این است که تمام اندیشههای منفی را متوقف کنید و بهخود اجازه دهید تا آرام شوید. هنگامی که اینگونه اندیشهها را از ذهن خود بیرون کردید، برای تصمیمگیری صحیح بهخود زمان بیشتری دهید.
اگر گاهی از کسی میرنجید خیلی خود را سرزنش نکنید به یاد بیاوریدگاهی خودتان هم کسی را رنجانیدهاید. اگر تمام این کارها بدون هیچ قصد و غرضی اتفاق بیفتند میتوانید هم خودتان را ببخشید و هم دیگران را.
بنابراین زیاد سخت نگیرید! اگر کسی به شما اهانتی کرد، قبل از اینکه برنجید و مقابلهبهمثل کنید با خود بیندیشید که امکان دارد خودتان این اجازه را به او داده باشید یا آن شخص مشکلی دارد که با آزردن دیگران احساس بهتری پیدا میکند!
فرآوری : داودی
بخش خانواده ایرانی تبیان
منبع : همشهری آنلاین با تغییر و تلخیص