چرا همه به پیامبر ایمان نیاوردند ؟
«دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم پوچ و بیهوده خلق شده است و هدفی جز نیستی و تباهی ندارد ما محکوم به بدبختی و تباهی هستیم و هیچ دخالتی در سرنوشت خود نداریم .عده ای خوشبخت به دنیا می آیند و می روند و عده ای نیز تا آخر عمر در فلاکت و بدبختی خود غوطه می خورند».
آری، این عقاید جاهلیت قبل از بعثت پیامبران و جاهلیت مدرنیته امروزی است ارمغان تاریکی تفکر زندگی بدون خداست. زندگی سیاهی که هویت انسانی را در حد حیوانیت و پستی نزول می دهد.فساد و فحشا ارزش می شود فرزند کشی و سقط جنین و آدم کشی عادت پسندیده محسوب می گردد، خرید و فروش برده در قدیم و اکنون به صورت قاچاق زن و بچه رواج پیدا می کند و پستی و رذالت تا جایی پیش می رود که خیانت بهاء می یابد . لحظه ای بیاندیشید در این دنیای وانفسا چقدر زندگی سخت و نکبت بار است.
ستاره ای بدرخشید
خداوند متعال همه چیز را برای انسان آفرید و انسان را برای خودش. دنیا را با همه زیبایی ها و جذابیت هایش، قرارگاه تربیت انسانی و خداگونه شدن قرار داد تا در روی زمین خلیفه الهی شود هدف او کمال حیوانی نیست بلکه هنر او در انسان شدن است برای رسیدن به این هدف متعالی که رشد و تربیت انسان است خداوند پیامبران را یکی پس از دیگری برای انذار و تبشیر فرستاد تا حجت الهی را بر مردم تمام کند. آری اینجا بود که بزرگترین واقعه کل تاریخ جهان با بعثت پیامبر ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله رقم زد. قرآن کریم بعثت پیامبر را نعمت آشکاری می داند که به انسان و خلقت او هویت بخشید و به خاطر این نعمت بزرگ به سر او منت می گذارد.
«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُۆمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ» (ال عمران /164)؛ به یقین خدا بر مۆمنان منت نهاد [كه] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد ، قطعا پیش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
پیامبر آمده که انسان ها را هم در زمینه علم و دانش و هم اخلاق و علم پرورش دهد تا به وسیله این دو بال به اوج آسمان سعادت پرواز کنند و مسیر الی الله را پیش گیرند و به مقام قرب الهی او نایل شوند.
بزرگترین نعمت الهی بعثت پیامبر اسلام است، پیامبری که مردم را تربیت کند و از گمراهی های آشکار باز دارد. حال هر اندازه انسان ها برای حفظ این نعمت تلاش کنند و هر بهایی بپردازند ناچیز است. «من» در این آیه به معنای سنگ هایی است که با آن وزن می کنند و به همین دلیل هر نعمت سنگین و گران بهایی را منت می گویند.
عصر جاهلیت
حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: در دوره جاهلیت، مردم نه فرهنگ سالم داشتند و نه از بهداشت بهره مند بوده اند.
برادر ایشان جعفر طیار نیز در هجرت به حبشه و در برابر نجاشی اوضاع دوره جاهلی را چنین ترسیم می کند: ما بت پرستانی بودیم که در آن روزها مردار خوار و اهل فحشا و فساد بودیم ما با بستگان قطع رابطه و با همسایگان بدرفتاری می کردیم و قدرتمندان ما حقوق ناتوان را پایمال می کردند و تا این که خداوند پیامبرش را مبعوث کرد.
هدف بعثت،تربیت و رشد
هدف اصلی و نهایی، تربیت انسان هایی است که با شکوفایی فطرت الهی در درون خود به نیروهای قدرتمندی تبدیل شدند که دنیایی را تکان دهند و وجودشان را عطر دلاویز طهارت و پاکی مطهر سازد و زیر بار ظلم نروند و به دیگران ستم نکنند و اسیر و برده شیاطین نگردند .
آری پیامبر آمده که انسان ها را هم در زمینه علم و دانش و هم اخلاق و علم پرورش دهد تا به وسیله این دو بال به اوج آسمان سعادت پرواز کنند و مسیر الی الله را پیش گیرند و به مقام قرب الهی او نایل شوند.
سه برنامه مهم
پیامبر جهت رسیدن به این هدف برنامه مهم را درباره انسان ها اجرا کرد:
نخست، خواندن آیات پروردگار به آنها و آشنا ساختن گوش ها و افکار با این آیات ( یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ)
راه دوم، تعلیم یعنی وارد ساختن این حقایق در درون جان آنها.
راه سوم، تزکیه یعنی تزکیه نفوس و تربیت ملکات اخلاقی و انسانی( وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ)
از آنجا که هدف اصلی و نهایی تربیت است در این آیه قبل از تعلیم ذکر شده در حالی که از نظر تربیت طبیعی تعلیم بر تربیت مقدم است. جمعیتی که از حقایق انسانی به کلی دورند به آسانی تحت تربیت قرار نمی گیرند و بلکه باید مدتی گوش های آنان را با سخنان الهی آشنا ساخت و وحشتی را که قبلا از آن داشتند، از آنها دور کرد و سپس وارد مرحله تعلیم اصولی شد و به دنبال آن، محصول تربیتی را گرفت.
نکته مهم
رشد و خودسازی باید در سایه ی مکتب انبیا و ایات الهی باشد. ریاضت و رهبانیت ها و عرفان های نوظهور کاذب که سرچشمه اش آیات الهی و معلمش انبیا نباشد خود انحراف بزرگ است.
این سوال به تکرار بیان می شود که آیا مبلغی کامل تر از رسول اکرم و پیامی کامل تر از قرآن وجود دارد؟ پس چرا همه مردم در زمان پیامبر ایمان نیاوردند؟
اصل مهم تربیت این است که پیامبر فقط وسیله رسالت و ابلاغ وحی داشتند و این وظیفه را در نهایت کمال انجام دادند اما برای رشد مناسب تنها کمال مربی و مبلّغ کافی نیست بلکه باید زمینه پذیرش نیز فراهم باشد.
از زمان ابلاغ وحی تا کنون مردم در برابر آیات الهی سه گروه شدند:
گروهی که منکر دعوت پیامبر صلی الله علیه وآله و وحدانیت خداوند شدند(کافران)
گروهی که به ظاهر اسلام آوردند و ایمان به قلبشان نفوذ نکرد(منافقان)
گروهی که با جان و روحشان در ظاهر و باطن تسلیم آیات حق شدند تا معامله واقعی جان و مالشان در راه خدا پیش رفتند(مسلمانان)
اصل مهم تربیت این است که پیامبر فقط وسیله رسالت و ابلاغ وحی داشتند و این وظیفه را در نهایت کمال انجام دادند اما برای رشد مناسب تنها کمال مربی و مبلّغ کافی نیست بلکه باید زمینه پذیرش نیز فراهم باشد.
«مَا أَنزَلْنَا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى * إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن یَخْشَى» (2/3/طه)؛ قرآن را بر تو نازل نكردیم تا به رنج افتى؛ جز اینكه براى هر كه مىترسد پندى باشد.
چنان که برای محصول خوب، بذر خوب و زمین مناسب و مراقبت لازم است، در انسان نیز احساس مسئولیت مقدمه پند پذیری است و تعبیر «لمن یخشی» در این آیه نشان می دهد که تا یک نوع احساس مسئولیت که قرآن نام آن را خشیت و ترس گذاشته در ادمی نباشد پذیرای حقایق نخواهد شد، چرا که قابلیت قابل هم در بارور شدن هر بذر و دانه ای شرط است.تا انسان خودش نخواهد زیر بار تعالیم آسمانی انبیا نمی رود پس شرط اساسی سعادت و خوشبختی خواست و اراده خود انسان است. و گر چه بعثت برای همه مردم است ولی تنها مومنان از نور هدایت بهره می برند: « لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُۆمِنِینَ».
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع :
تفسیر نمونه . ایة الله مکارم شیرازی
تفسیر نور .آقای قرائتی