تبیان، دستیار زندگی
شخصیت بـالنده (1) ادراك واقع بینانه عینیت بخشیدن به خود گسترش مفهوم خود گرایش یگانه ساز زندگى 1ـ فلسفه یگانه ساز زندگى - استغناء، وجهه اى از بالندگى روح - امیـدوارى صـادق، وجهه اى از بـالنـدگى روح 2ـ گرایش بر مدار ارزشه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حضرت فاطمه (س) و معیارهاى شخصیت بـالنده (1)

flower

ادراك واقع بینانه

عینیت بخشیدن به خود

گسترش مفهوم خود

گرایش یگانه ساز زندگى

1ـ فلسفه یگانه ساز زندگى

- استغناء، وجهه اى از بالندگى روح

- امیـدوارى صـادق، وجهه اى از بـالنـدگى روح

2ـ گرایش بر مدار ارزشها

3- ورع ، دیگر وصف سالك راه

دیـدگـاهها و سنت حضرت زهرا(س) دربـاره شخصیت بـالنـده مـى تـوانـد معیارهاى بلـوغ شخصیت را به دست دهد. برخـى از ایـن معیارها را مرور مى كنیم.


ادراك واقع بینانه

جهان بینى گسترده و ژرف خـود، هستى، خداوند، جهان، دنیا، جامعه، تاریخ، انسان و طبیعت آدمى در نسبت با آنها و نقـش وى در گسترش پیـوستگـى و ارتباط بـا آنها و بسیارى شناخت هاى دیگـر، در نگاه فاطمه(س) حضـور دارنـد. با نگاه او مـى تـوان به شناخت هستـى به خداوند و به جهان و جامعه و تاریخ رسید. خطبه آن حضرت در مسجـد مدینه در برابر مهاجریـن و انصار در احتجاج با ابوبكر، نمونه اى از اندیشه هاى آن بزرگـوار است كه نـوع ایـن تعالیـم را در خـود دارد. ((1 اشخاص سالـم به جهان خـویـش عینى مى نگرند، به عكـس روان نژنـدهـا كه نـاچـارنـد واقعیت ها را تحـریف كننـد تـا بــا خـواسته ها، نیازها و ترسهایشان سازگار شـود. انسان بالنـده بـر پایه ادراك و جهان بینى ژرف و گسترده خـود و تجربه ها و پختگـى ها و ظرافت هایشان مردمان را و مـوقعیت هاى پیش روى خـویـش را یكسره نیك یا بد نمى انگارد. واقعیت را همان گـونه كه هست بى واهمه و بدون سانسـور مى پذیرد و تبییـن مى كند. نگاه تحلیلـى حضرت به وضعیت عصر خـویـش را بنگرید كه

: به خدا دنیاى شما را دوست نمـى دارم و از مردان شما بیزارم. درون و برونشان را آزمـودم و از آنچه كردند ناخشنودم! چـون تیغ زنگار خـورده نـابُـّرا. و گـاه پیـش روى واپـس گـرا. و خـداونـدان اندیشه هاى تیره و نارسایند. خشـم خـدا را به خـود خریدنـد و در آتش دوزخ جاویدند.(2)


عینیت بخشیدن به خود

خـودآگاهى عینـى معیار دیگر شخصیت بالنده در سنت خانم دو عالم حضرت زهرا(س) است.

كوشـش براى خـود شناسى عینى از ابتداى زندگانى آغاز مى شود و هیچ گاه پایان نمى پذیرد. در هر سنى مى تـوان به سطح معیـن و كارآمدى از عینیت بخشیـدن به خـود دست یافت.

شناخت كافـى از خـود، مستلزم روشـن بینـى در بصیرت آدمـى و نگاه انتقادى به خـویـش است. انسانـى كه به مرتبه بـرترى از عینیت و بصیرت نفـس رسیـده است در هـر رتبه وجـودى كه باشـد خـود را با وضعیت برترى كه مى تواند باشد مى سنجد و كمبودهاى خویـش را اذعان مـى كنـد و جـویـاى جبـران آن كمبـودهاست.

دعا در تعالیـم حضرت، سزاوارتریـن زبان بیان نقـدى وضعیت خـود، نگـاه به آینـده و تلاش بـراى بـالنـدگـى خـویش است.

"خدای مـن، تو وضعیتـم را مى بینى و سخنـم را مى شنوى و به آنچه بر مـن مى رود آگاهى و به آنچه كه  روانه ام مى كنند آگـاهـى ... مـن نیـازمنـد رحمت توام. "(3)


گسترش مفهوم خود

زمانى كه "خـود" گسترش مـى یابد قلمرو پهناورترى از اشیاء و اشخاص را فرا مـى گیرد. در ابتدا، خـود تنها معطـوف به فرد است اما با گستـرش جهان بینـى و تعالـى انگیزش خـود شكـوفـایـى و نگـرش هاى ایمـانـى و نیز افزایـش تجـربه، "خـود" وسعت مـى یابـد و ارزش هاى مجـرد و آرمان ها را در بـر مـى گیرد. هستـى مطلق با همه اوصاف و اسماء ش، جهان، جامعه و تاریخ مى تـوانند در گستره فكر و روح و سلوك آدمى حضـور یابند و همپاى بلـوغ و پختگى و ظرافت وى، دنیاى درونـش بستـر جـریان اسماء و اوصاف كمال مطلق الهى شـود.

ایـن رابطه یـافتـن به شكل گیرى نقـش انسان در گستره ایـن روابط مى انجامد. نقشـى كه در هر وضعیتـى و به تناسب هر مـوضـوعى حكمى و تكلیفـى را بر آدمـى همـوار مـى سازد، چنیـن نقشـى همان "مشاركت مطمئن در قلمـروهاى متنـوع تلاش هاى انسـانـى" است. رابطه رفتـارى بـا خـــود (فعل اخلاقى)، با خداوند (فعل عبادى)، و با جامعه (حقـوق اجتماعى) و با طبیعت (حقـوق طبیعى) و در ایـن رفتار و عملى كه حكـم خداوند را با خـود دارد، "آدمـى" خـود را گستـرش مـى بخشـد. خـود در ایـن فعالیتهاى پـرمعنـا، سـرمـایه گذارى مـى شـود و ایـــن فعالیتها، دامنه هاى گسترده حـس خـود، مى شـوند. بسیارى از مردمان ادراكی از عالـم و از هستى دارند، اما دنیایشان گسترده و خودیشان خالى از حضـور آنهاست؛ دنیایى كـوچك و چه بسا با چشم هاى ذره بینى و كاشف رخـدادهـاى بزرگ كه بیـرون از دنیـاى او رخ مـى دهـد.

گستره وجودى زن الگوی حضور خداوند در اسماء و صفاتـش را در خویش دارد با بانـوى بزرگ در كانـونـى ترین و بالاتـریـن و والاتـریـن شناخت ها به شناخت خدا و حاكـم و پروردگار خویـش مى رسیـم، كه او ما را آفریده و با ما مهربان است و بی نیازمان كرده و قـدرتمان داده و بر سلـوك و زندگانـى ما بیناست و در ما آگاهـى و عشق به خیر و خوبـى را گذارده و ما را به آدمیت و عبـودیت فرا خـوانده است. با ایـن شناخت آدمى با آن خودآگاهى، اینك در خود نیز راكد نمى ماند. از خود اینجایى عبور مى كند و در جریان والای خودى به شناخت خدا مى رسد و در مى یابد كه تنها در او مى تـوان آرام گرفت."گـواهـى مـى دهـم كه خداى جهان یكـى است، و جز او خدایى نیست. ترجمان این گـواهى، دوستى بـىآلایـش است و پایبندان ایـن اعتقاد، دل هاى با بینـش، و راهنماى رسیـدن به آن، چـراغ دانـش ..."(4)

"... اللهم قد ترى مكانى و تسمع كلامى و تطلع على امرى و تعلـم ما فـى نفسـى ... و انت الرب الجـواد ... و انا فقیر الى رحمتك فاسئلک بفقرى الیك و غناك عنـى و بقدرتك علـى و قلة امتناعى منك ..."(5)

با ایـن تجربه درونـى از حضـور خـداوند، گرایـش به نبوت و امامت و قیامت در درون وجود آدمى شكل مى گیرد، و در ایـن راستا حضـور جامعه و تاریخ در وجـود خـویـش و تجـربه خودآگاهانه از آنها صورت می گیرد.

رنجها و شادیهاى مردمان نیز در دنیاى وى رخ مـى دهـد. درد خلق و شفقت بر آنان دارد.

امـام صـادق(ع) از پـدران خـویـش از حسـن بـن علـى علیهماالسلام روایت مـى كنــد:

مادرم شب هاى جمعه را تا بامداد در محراب عبادت مى ایستاد و چـون دست به دعا برمى داشت، مردان و زنان با ایمان را دعا مـى كرد، اما دربـاره خـود چیزى نمـى گفت. روزى به او گفتم: ـ مادر! چـرا بـراى خـود نیز ماننـد دیگران دعاى خیر نمـى كنـى؟ گفت: فرزندم، همسایه مقدم است.(6)

آنچه درون زهرا(س) مى گذرد در سلـوك و رفتـار وى( ماننـد ایثار و انفاق) نمایانگـر است. از زمـره سلوك جمعى وى با مردمان، همیـن ایثار(ترجیح دیگران بر خود) اوست.

گرسنه اى در مسجد از پیامبر(ص) طعامى خـواست. على(ع) در پاسخ به پرسـش پیامبر كه آیا كسـى مـى تـواند گرسنه اى را در مسجـد اطعام كند، به منزل فاطمه وارد مى شـود و درخـواست پیامبر را با او در میان مى گذارد، فاطمه(س) مى گوید:

آنچه نزد ما است، تنها قـوتـى به انـدازه دختـربچه ای است؛ لیكـن آن گرسنه را بـر خـود و فرزنـدمان تـرجیح مـى دهـم. او میهمان ماست طعام را به او برسان.(7)و از ایـن نمـونه ها در زنـدگانـى فـاطمه(س)

و

علـى(ع) بسیـار است. نمـونه اى دیگـر از سلـوك جمعى فـاطمه، انفـاق او به محـرومـان است:روزى زهرا(س) دو دستبند نقره و گـوشـواره و پرده اى كه به تازگى سهم على(ع) از غنایـم شده بـود براى رسـول خدا مى فرستد با ایـن پیام كه:

اى پیامبر خدا، دخترت تـو را سلام و ادب دارد و مى گوید ایـن سهم ما را در راه خـدا انفاق كنیـد. پیامبـر از ایـن رفتـار دختـرش آنچنان مسرور مى شـود كه سه بارمـى گـوید: "فداها ابـوها"؛ پدرش فاطمه فداى او باد.(8)


گرایش یگانه ساز زندگى

شخصیت هاى بـالنـده به جلـو مـى نگـرنـد و انگیزه شـان هـــدفها و برنامه هاى درازمدت است. اینها هدف جـویند و قلب و روح و عاطفه و اندیشه خویش را با آرمانهاى انسانى، رستگارى خویـش و جامعه خـود گره زده اند، در ادبیات دینى این کار ایمان نام گرفته است و همیـن است كه شخصیتشـان را تـداوم مـى بخشند.

سلـوك و زندگانى صدیقه طاهره، این ایمان و عشق راستیـن را نشان مى دهد. رسـول گرامی نیز بـر ایـن سرشارى ایمان گـواهـى مـى دهـد:

اى سلمان! خـداوند آنچنان قلب و روح و سلـوك و اندام فاطمه، تا همه وجـودش را سرشار از ایمان ساخته است كه براى بندگـى و طاعت در آستـانه او خـود را از همه چیز آزاد و فارغ سـاخته است.(9)وجـوهى چند از ایمان زندگى ساز را با زندگى حضرت زهرا علیهاالسلام مرور مى كنیـم:


1ـ فلسفه یگانه ساز زندگى

ایـن انگیزش یگـانه سـاز را جهت داشتـن یا ایمـان نـام مـى دهیـم. ایمـان یا جهت داشتـن، همه جنبه هاى زنـدگـى شخص را به سـوى هـدف(هدف هاى برگزیده زندگى) هدایت مى كند و به او دلیلى براى زیستـن مـى دهد. ما به كشـش ثابت هدف هاى پرمعنا نیازمندیـم و بدون آنها به پـوچى و بـى معنایى زندگى به كفر و فسق، به اضطراب و دلهره و فشارها و زحمت هاى خود ساخته گرفتار مى شویم. داشتـن شخصیت سالم و بـالنـده بـدون داشتـن خـواسته هـاى نـاب(10) میسر نیست. فلسفه یگـانه سـاز زنـدگـى حـول یك وجهه ایمان است كه حضرت بـا زندگیش آموزگار ماست.


- استغناء، وجهه اى از بالندگى روح

زهرا و فرزندانـش چند روزى است بى قوت و خـوراك اند و سلمان براى نیازمندى از وى استمـداد مـى كنـد. خانم  پیـراهنـش را به سلمان مـى دهـد تا گرو بگذارد و خـوراكـى بـراى آن محتاج فراهـم آورد.

سلمان مقـدارى از خـوراك را براى زهرا و فرزندان مـىآورد. زهرا نمى پذیرد و مى گوید:

سلمان، اگر كارى و بخششـى داشتـم براى خداوند بـوده است و ابداً از آن چیزى بـراى خـود بـرنخـواهم داشت.(11)


- امیـدوارى صـادق، وجهه اى از بـالنـدگى روح

با قـوت روح، آدمـى به آن چنان استغناء و استحكام روح مـى رسـد و روشـن بیـن به فرجام خـویـش است كه مرگ نیز براى او انتخابى است شـوق برانگیز. بـراى زهرا(س) مـرگ نیز مژده وصال است و با تصـور مرگ، چهره به لبخند مـى نشینـد. خـدایا مرگ مـرا زود بـرسان.(12)


2ـ گرایش بر مدار ارزشها

ایـن گرایش جنبه دیگر ایمان آدمى است. ارزشها (همراه با هدف ها). آدمى در راستاى  وسعت بینـش و شكل گیرى انگیزش خـود شكـوفایى و انگیزه یگانه ساز و اراده خلاق، ارزش هاى تعالـى بخـش خـود و خلایق را بـرمـى گزینـــد؛ ارزش هایى استـوار و پایدار كه تمامى جنبه هاى زندگیـش را به هـم پیوند مى دهد و یگانه مى سازد.

ارزش هایى كه مـى تـواند به شخص او مربـوط باشد(مانند مباهات به كار) و مى تواند وسعتـش تمامى جامعه را در بر گیرد و دیگران هـم در آن سهیـم باشند(مانند انصاف با خلق) كه مـى تواند پرتـوى از كشش گرایش به انسان كامل باشد (مانند توسل به اهل بیت) و كشـش و گرایـش و سلـوك براى رضاى خـداوند باشد.

علـى(ع) درباره همسرش مى گوید:

فاطمه آن قـدر از چاه آب كشید كه اثر آن بر سینه اش باقـى ماند و آن قدر با آسیاب آرد كرد كه دستهایـش پینه بست و آن قـدر خانه را رُفت و روب مى كرد كه لباسـش را بار و گرد و خاك مـى گرفت و آن قدر آتـش زیر دیگ روشـن مى كرد كه پیراهنش سیاه مى شد ... ایـن كارها تأثیر ناگوارى بر او گذارده بـود.(13)

ودر انصاف ورزى با خلایق، ماننـد آن كه زهـرا(س) در پاسخ به سلمان از چـرایـى كار در منزل علـى رغم حضـور فضه خـدمتكـار در منزل مـى گـوید:

پیامبـر خـدا مرا سفارش كـرده است كه روال و شیـوه كار در خانه ایـن گـونه باشـد كه خـدمت كردن روزى براى او و روزى از آن مـن باشـد. دیـروز روز خـدمتگزارى فضه بـوده است و امـروز نـوبت مـن است.(14)


3- ورع ، دیگر وصف سالك راه

ورع از اوصاف ایمانـى اهل سلـوك است، به معنـى تـرس. ایـن تـرس نگرانـى سالك است از این كه به سبب كارى ناپسند او را طرد كننـد و شایسته راه عشق نداننـد و از ایـن رو، سالك در ایـن منزل دائم در حال مراقبت از نفس است؛ بدین معنى كه پیوسته در كمیـن نفـس خود نشسته و هر دم خـود را مى نگرد تا مبادا كارى بر خلاف میل معشـوق انجام دهد.

ورع دورباش دادن و جلـوگیر بـودن همـواره خـویـش از ناپسنـدی ها و گناهان و اجتناب از محرمات الهى و بازدارى خـود از آرزوهـا و خـواهـانیهاى اغوا بـرانگیز است.

ورع یكى دیگر از ویژگی هاى شخصیتـى زهرا(س) است. در زیارت فاطمه زهرا(س) آمده است:

یا حلیفة الورع والزهد!(15)؛ اى هم قسم با ورع و زهد!

خلوص و اخلاص، وجهه اى دیگر از بالندگى روح است، ویژه داشتـن و خالص داشتـن دانـش و انگیزه و احساس سلوك و زندگانى خویـش براى خـداونـد است. اخلاص، پـاكیزه داشتـن قلب و شیـوه زنـدگـــــــى (دیـن)(16) است. اخلاص آن است كه دانش و نیت و خواهانی ها و قلب و عواطف و سخـن و سلوك و شیوه زندگى از غیر حق مبرا آید و روى با حق تعالـى داشته بـاشـد و قطع نظر از مـدح و ذم خلایق بـاشـد.

و بتـول(س)، همه زنـدگـانیـش، انگیزه ها و انـدیشه هـا و عواطف و سلوكـش، آموزگار اخلاص است. بانوى بزرگ در پاسخ به پدر از پرسـش جبـرائیل كه هـرچه بخـواهـى همـان مـى شـود، مـى گـوید:

مرا هیچ  نیازى و خواهشی از خـداوند مگر خـود او و جهت دارى و نظر به پیشگاه با كرامتـش نیست.(17) در روایت از حسیـن بـن روح ـ از نـواب خاص امـام زمـان(ع) ـ نقل شـده كه:

دو خصلت خـدا دادى زهـرا(س) به پاداش اخلاص در نیتـش ، مایه فضیلت او است: یكى وراثت از رسول خدا(ص) و دیگرى این كه نسل رسـول خدا از ذریه او است.(18)

حضرت صدیقه(س)، خـود در فـرازى مـى گـوید:

كسـى كه نیایش و عبادت خالصانه خـود را به سـوى خداوندگار پیـش فرستد و بالنده تر بـدارد، خداوندگار بزرگ، نیكـوترین و برتریـن مصلحت او را به سـوى ایـن بنـده فـرو مـى فـرستـد.(19)


پی نوشت ها:

1ـ مروزى، احمـد بـن ابـى طاهر مـروزى؛ بلاغات النساء، چاپ بیروت، نقل از ترجمه فارسـى شهیدى؛ زندگانـى فاطمه زهرا، صص133 ـ 127.

2ـ شهیـدى، سیـد جعفـر، زنـدگانـى فاطمه زهـرا(س)، صص151 ـ 150.

3- ... اللهم انزع العجب والریا والكبـر والبغى والحسـد والضعف والشك ... واغفر ذنبى، واستر عورتى، و آمـن روعتى، و اجبـر مصیبتـى، و اغن فقـرى ... اللهم عملت سـوء و ظلمت نفسـى، فاغفرلـى، انه لا یغفر الذنـوب الا انت. فرازی از نیایـش حضرت زهرا(س) پـس از هر بار نمـاز، بحـارالانـوار، ج83، صص88 ــ 85.

4ـ همان، ص127.

5ـ منقـول از مسنـد فـاطمة الزهـراء، شیخ الاسلامـى، دعاى صـدیقه كبـرا(س) پـس از تعقیب نمـاز عصـر، ص401.

6ـ كشف الغمه، ج1، ص468.

7ـ بحارالانوار، ج36، ص59.

8- همـان، ج43، ص20 و بـا انـدكـى تفاوت ص83.

9- "یـا سلمـان! ان ابنتـى فـاطمه ملاء الله قلبها و جـوارحها ایمانا الـى مشاشها تفرغت لطاعة الله" بحارالانـوار، ج43، ص46.

10- ماننـد نیاز به حقیقت، به خـوبـى، به زیبـایـى، به فـردیت و یكتـایـى هـویت، به عدالت، به نظم، به پـرمعنـایـى و نیــاز به استغناء و انقطاع.

11ـ بحارالانوار، ج43، ص73.

12ـ احقاق الحق، ج19، ص160.

13ـ بحارالانوار، ج43، ص83.

14ـ اوصانى رسـول الله ان تكـون الخدمه لها یوما فكان امـس یـوم خدمتها، بحارالانوار، ج43، ص28.

15ـ زیـارت حضـرت فـاطمه، مفـاتیح الجنان.

16ـ پیـامبـر(ص): اء خلص قلبك یكفیك القلیل من العمل، بحـارالانـوار، ج73، ص175 و نیز اء تخلص دینك یكفیك القلیل مـــن العمل، بحارالانوار، ج57، ص52.

17ـ لا حاجة لى غیرالنظر الى وجهه الكریم، ریاحیـن الشریعه، ج1، ص105.

18ـ بحارالانوار، ج43، ص37.

19ـ همان، ج70، ص250 ـ 249.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.