تبیان، دستیار زندگی
انسان امكانات دنیا را براى استفاده خود مى خواهد، حال اگر زنده نباشد براى او چه فایده اى دارد؟ بنابراین عمر او بیش از همه ثروت هاى روى زمین ارزش دارد. پس چرا این ثروت گران بها را به رایگان از دست مى دهى؟ نه تنها مفت از دست مى دهى كه گاهى به جاى آن عذاب ابد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقتی که واجب است بخیل باشیم!


حتما از عنوان مطلب متعجب شده اید"بخل" که از رذایل اخلاقی است مگر می تواند واجب باشد ؟

عمر

بله بخیل کسی است که مدام در حال شمارش درهم و دینار و دارایی هایش است و تمام دغدغه اش افزودن بر آن هاست و اینکه مبادا ذره ای از آن تلف شود .

این روزها مردم خیلی حسابگر شده اند هزینه های بالای زندگی بسیاری از ما را مجبور می کند مدام در حال حساب و کتاب باشیم که با مقدار پولی که داریم تا آخر برج دوام بیاوریم و ماه ها می گذرند و سال می شوند و می روند و ما هنوز حساب کتاب می کنیم اما متأسفانه هرگز به یک بینش اقتصادی و اصولی درست و حسابی نمی رسیم که در این حساب و کتاب ها کمی عاقلانه تر فکر کنیم و داشته های مهم و قیمتی را فدای مطاع بنجل دنیا نکنیم .

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به ابوذر می فرمایند: «یا اباذرّ؛ كن على عمرک اشحّ على درهمک و دینارک» ؛ اى ابوذر؛ بر عمر خویش بخیل تر از درهم و دینارت باش.

اگر كسى با زحمت و تلاش فراوان پولى فراهم ساخت، آیا آن را به آسانى در اختیار دیگرى قرار مى دهد؟ از آنجا كه براى تهیه آن زحمت فراوان كشیده است، مفت از دست نمى دهد و قدر آن را مى داند. در مقابل ممكن است، بدون احساس اندكى زیان، ساعت ها عمر خود را در راه باطل صرف كند. به عبارت دیگر ممكن است، ما در صرف مالمان بخیل باشیم، اما در صرف عمر خود بخیل نیستیم؛ با اینكه ارزش مال با ارزش عمر برابرى نمى كند.

اگر زندگى كسى به خطر افتد، حاضر است چند برابر دارایى خود را صرف كند تا زنده بماند. فرض كنید، معادن طلا ، نقره و برلیان جهان و تمامى معادن نفت در اختیار شخصى باشد و به او گفته شود: براى اینكه زنده بمانى باید همه ثروتت را بدهى، آیا ثروتش را نمى دهد؟

انسان امكانات دنیا را براى استفاده خود مى خواهد، حال اگر زنده نباشد براى او چه فایده اى دارد؟ بنابراین عمر او بیش از همه ثروت هاى روى زمین ارزش دارد. پس چرا این ثروت گران بها را به رایگان از دست مى دهى؟ نه تنها مفت از دست مى دهى كه گاهى به جاى آن عذاب ابدى را نیز براى خود مى خرى؟ اگر بر باد دادن درهم و دینار كار عاقلانه اى نیست؛ آیا بر باد دادن عمر، در راه هوسهاى زودگذر، عاقلانه است؟!

آیا در دوران بى نیازى و ثروتمندى، انتظار مى كشى گرفتارى هایى كه پول و ثروت بر تو پیش آورده، برطرف گردد و دوران فقر و نادارى فرا رسد و آنگاه به وظیفه خود عمل كنى؟ به این خیال كه با از دست رفتن ثروتت گرفتارى هاى كار و زندگى كم مى شود و مى توانى با فراغت وظیفه ات را انجام دهى؟ چه بسا فقر نیز موجب فراموش گشتن اهداف و كمالات گردد و چنان تو را به خود مشغول سازد كه كمال و معنویت را از یاد ببرى

این سرمایه گران بها را مفت و ارزان در اختیار دوست، رفیق، زن و فرزند قرار ندهید. براى خوشایند دیگران آن را در كار لَغوى صرف نكنید، چه رسد كه آن را در راه معصیت و گناه بكار گیرید. بله اگر انسان براى رضاى خدا عمرش را در راه خوشحال ساختن دیگران، مسرور ساختن زن و بچه و برادر مۆمنش و یا در راه برآورده ساختن حاجت مۆمنان صرف كند، نه تنها عمرش را مفت از دست نداده، بلكه در مقابل آن رضاى خدا را به دست آورده كه ارزشش از همه جهان بیشتر است. ولى عاقلانه نیست عمرى را كه هر لحظه اش به همه دنیا مى ارزد را در جهت سرگرمى و دلخواه این و آن، صرف كند زیرا در این صورت، آن را به رایگان از دست داده است.

انجام بموقع وظایف و نگران دیگر روز نبودن

«یا اباذرّ؛ هل ینتظر احدكم الاّ غنى مطغیاً او فقراً منسیاً او مرضاً مفسداً او هرماً مقعداً او موتاً مجهزاً او الدّجال، فانه شرّ غایب او السّاعة تنتظر و السّاعة ادهى و امرّ»

اى ابوذر؛ آیا هیچ یک از شما انتظار چیز دیگرى مى كشد بجز ثروتى كه به طغیان انجامد و یا فقر و پریشانى كه موجب فراموشى خدا گردد و یا بیمارى كه جان او را تباه سازد، یا پیرى كه او را از كار و فعالیت باز دارد و یا مرگى كه شتابان در رسد و یا دجال فتنه انگیز و یا رسیدن هنگامه رستاخیز كه ترسناک تر و تلخ تر است.

این بیانات تاكید دیگرى است بر غنیمت شمردن فرصت ها، در جهت انجام وظایف. اگر انسان از نیرو و فرصت هایى كه در اختیار دارد، براى انجام وظیفه خود استفاده نكند، پس براى انجام وظیفه خویش، منتظر چه فرصتى است؟ این جملات هشدار به كسانى است كه وقتى از آنها درخواست مى شود به وظیفه شان عمل كنند، مى گویند: وقت زیاد است و بعداً انجام خواهیم داد.

سبک شمردن گناه

اینكه تنبلى مى كنى و كار را به تأخیر مى اندازى، یا به كار بیهوده اى مشغول مى شوى، یا خداى ناكرده به گناه مى پردازى؛ مگر در انتظار چه روزى هستى كه بتوانى كرده هاى خود را جبران ساخته، به وظیفه ات عمل كنى؟ مثلا در دوران فقر و نادارى، انتظار مى كشید كه گرفتارى هاى دوران فقر برطرف شود و ثروتمند گردید و آنگاه به وظیفه خود عمل كنید. در حالى كه شاید ثروتمندى و بى نیازى عوارضى بدتر از فقر و تهیدستى در برداشته و شما را به طغیان وادار كند؛ زیرا انسان وقتى خود را بى نیاز دید، طغیان مى كند:

«كَلاّ اِنّ الاْنسانَ لَیَطْغى ، اَنْ رَّآهُ اسْتَغْنى»( علق / 7 6.)

آیا در دوران بى نیازى و ثروتمندى، انتظار مى كشى گرفتارى هایى كه پول و ثروت بر تو پیش آورده، برطرف گردد و دوران فقر و نادارى فرا رسد و آنگاه به وظیفه خود عمل كنى؟ به این خیال كه با از دست رفتن ثروتت گرفتارى هاى كار و زندگى كم مى شود و مى توانى با فراغت وظیفه ات را انجام دهى؟ چه بسا فقر نیز موجب فراموش گشتن اهداف و كمالات گردد و چنان تو را به خود مشغول سازد كه كمال و معنویت را از یاد ببرى.

وقتى سالمى مى پندارى كه آدمى در دوران مرض، بیشتر به یاد خدا مى افتد، با اینكه این كلیت ندارد؛ چنان نیست كه هر آدمى در هنگام مرض بیشتر به ذكر، دعا و توسل روى آورد، گاهى بیمارى چنان بر انسان مسلط مى شود كه حال عبادت و توجه را از او مى گیرد.

در دوران جوانى با خود مى گویى: بگذار شهوت غرور و شرارت هاى جوانى بسر رسد، پس آنگاه در دوران پیرى به عبادت خواهم پرداخت، غافل از اینكه در پیرى زمین گیر گشته، توان و قدرت بدنى تو كاهش مى یابد و قادر بر انجام وظیفه ات نخواهى بود. پس چه وقت مى خواهى وظیفه ات را انجام دهى؟ آیا وقتى كه مرگت فرا رسید؟ یا هنگامى كه دجال فتنه انگیز آمد؟

اگر زندگى كسى به خطر افتد، حاضر است چند برابر دارایى خود را صرف كند تا زنده بماند. فرض كنید، معادن طلا ، نقره و برلیان جهان و تمامى معادن نفت در اختیار شخصى باشد و به او گفته شود: براى اینكه زنده بمانى باید همه ثروتت را بدهى، آیا ثروتش را نمى دهد؟

دجال موجب مى گردد حق و باطل چنان درهم بیامیزند كه از یكدیگر قابل تفكیک نباشند، لذا حضرت تأكید مى كنند تا زمانى كه حق و باطل براى تو روشن است و حق را مى شناسى، فرصت را غنیمت شمار و به حق عمل كن و به لوازم و عوارض آن پایبند باش، مبادا روزى فرا رسد كه گمراه شوى و راه هدایت به رویت بسته شود؛ این بدترین پیش آمدى است كه انسان انتظارش را مى كشد از همه ناگوارتر و تلخ تر انتظار قیامت است.

در این گفتار، پیامبر خطرهاى آینده را به انسان گوشزد مى كنند و آنها را بر او مجسّم مى سازند و این احتمال را مطرح مى كنند كه ممكن است مشكلات آینده، بیش از مشكلات فعلى باشد؛ پس رواست كه انسان فرصت امروزش را غنیمت شمرده، امروز و فردا نكند.

کمی به شرایط خودمان نگاه کنیم  درست است که خیلی محدودیت ها داریم اما با تنها سرمایه ای که همه انسان ها از آن برخوردارند چگونه رفتار می کنیم ؟ ما عمر را به راحتی از دست می دهیم چیزی که با هیچ ثروتی به دست نمی آید و رایگان به دشتش آورده ایم ، چگونه می خواهیم  کامیاب باشیم .

آخرین نکته :

و در آخر یادمان باشد اگر ناتوان ترین ،فقیر ترین و ضعیف ترین هم باشیم  راه بندگی باز است ،همان راهی که برایش خلق شده ایم می توانیم به پیش برویم و ببینیم چگونه درهای دیگر هم گشوده می شود...

واجب است که در صرف عمر بخیل بود ،عمر را فدای هیچ چیز نکنیم همه دنیا برای من و شماست تنها سرمایه مان را فدای همه آنچه که خود داریم نکنیم ، راه آسمان در پیش گیریم زمین و آنچه در آن است می ماند و ما می رویم تنها،با حساب و کتابی که هرگز درستش نکرده ایم و یادمان نبود تا سر کدام برج دوام می آوریم ؟ 

                                                                                                                                            فرآوری : محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : کتاب ره توشه ج 1 ،آیت الله مصباح یزدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.