اسوه های وفاداری
برجستهترین و زیباترین نمودهای وفاداری را میتوان در میان پیامبران و رهبران الهی یافت. این بزرگ مردان، هم خود بر وفاداری به عهد و پیمان پای میفشردند و هم پیروان خود را به سوی این فضیلت بزرگ فرامی خواندند.
قرآن کریم یکی از این الگوها را چنین یادآور میشود: وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ. (مریم: 54) در این کتاب، اسماعیل را یاد کن، همانا که او در وعدهاش راست گو و باوفا بود.
در تفسیر این آیه از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: حضرت اسماعیل با شخصی قرار گذاشت، ولی او در وعده گاه حاضر نشد. آن حضرت، مدت زیادی در آنجا به انتظار نشست. به گونه ای که غیبت طولانی ایشان، سبب نگرانی پیروانش گردید. سرانجام فردی که بر حسب اتفاق از آنجا میگذشت، حضرت را دید و گفت: ای پیامبر خدا! ما بر اثر تأخیر شما نگران شدهایم. حضرت فرمود: من با فلان کس در اینجا وعده دیدار دارم، ولی او نیامده است و تا او نیاید من از اینجا نمیروم. آن مرد جریان را به مردم خبر داد و آنها به سراغ شخص مورد نظر رفتند و او را نزد آن حضرت آوردند. مرد با شرمساری گفت: ای پیامبر خدا! من قرار دیدار با شما را فراموش کردم. ایشان فرمود: اگر نیامده بودی، من همچنان در اینجا میماندم.
در مورد پیامبر گرامی اسلام هم آمده است که ایشان روزی کنار سنگی با شخصی وعده دیدار داشتند. آفتاب بالا آمد. هوا گرم شد، ولی او نیامد. یاران آن حضرت به ایشان گفتند: خوب است از آفتاب به سایه بیایید. حضرت فرمود: من با او در اینجا وعده دیدار دارم و تا او نیاید، از اینجا حرکت نخواهم کرد
.درباره امام سجاد علیهالسلام نیز آمده است که ایشان از یکی از یاران خویش ده هزار درهم قرض خواست. وقتی که شخص در برابر این مبلغ از حضرت تقاضای رهن کرد، امام نخی از عبای خود کشید و به او داد و فرمود: این وثیقه من است تا موقع ادای دین نزد تو باشد. پس از مدتی، امام پول شخص را آماده کرده و فرمود: پولت حاضر است. وثیقه مرا بیاور. آن شخص که قصد برگرداندن نخ را نداشت، گفت: من نخ عبا را گم کردهام. حضرت فرمود: در این صورت طلب خود را نخواهی گرفت؛ زیرا تعهد با شخصی مثل مرا نباید ناچیز انگاشت. به ناچار مرد نخ عبا را به امام برگرداند و بدهی خود را گرفت.
در حقیقت، امام با این عمل به دیگران آموخت که یک نخ ممکن است به تنهایی ارزشی نداشته باشد، ولی وقتی نشانه التزام به یک پیمان باشد، آن قدر ارزشمند است که میتواند وثیقه و پشتوانه مبالغ سنگین نیز قرار بگیرد.
نمونه ای دیگر از وفای به عهد
تاریخ از شخصیتهای برجسته ای یاد میکند که عمل به پیمان را تا پای جان محترم میشمردند. در تاریخ زندگی سیاه حجاج میخوانیم وی به قتل گروهی فرمان داد. وقتی نوبت به قتل آخرین فرد رسید، صدای مۆذن برخاست.
وی آن فرد را به یکی از مأموران خود سپرد که شب مراقب او باشد و او را صبح به دارالاماره بیاورد تا مجازاتش کند. وقتی هر دو نفر از مقرّ حکومت حجاج خارج شدند، آن فرد به مأمور حجاج رو کرد و گفت: من بی جهت گرفتار شدهام و به رحمت خداوند امیدوارم. تمنای من این است که به من نیکی کنی و اجازه دهی من امشب را به خانه خود برگردم و با همسر و فرزندانم وداع کنم و وصایای خود را بگویم، حقوق مردم را ادا کنم و فردا اول وقت پیش تو بیایم. مأمور حجاج از این درخواست در شگفت ماند و گفت: هرگز دیده ای مرغ از قفس بپرد و بار دیگر به قفس بازگردد. من چگونه تو را آزاد کنم، در حالی که امیدی به بازگشت تو ندارم. آن فرد گفت: عهد میکنم که فردا در اول وقت باز گردم و خدا را بر این عهد گواه میگیرم.
مأمور حجاج، لحظه ای منقلب شد و او را آزاد کرد. وقتی از دیدگاه غایب شد، سخت پشیمان شد و خود را در معرض خشم حجاج دید. آن شب تا صبح نخوابید.
صبحگاه، آن مرد به پیمان خود عمل کرد و در خانه مأمور حجاج را زد. تا چشم مأمور به وی افتاد، گفت: چرا آمدی؟ گفت هر کس عهد کند و خداوند را به آن گواه بگیرد باید به آن وفادار باشد و از سوی دیگر به رحمت پروردگار جهان اطمینان کامل دارم.
مأمور او را به دارالاماره برد و سرگذشت خود را با حجاج در میان نهاد و از وفای او به پیمان خود سخت تعجب کرد. حجاج او را به مأمور بخشید و او نیز مرد را با کمال مهربانی آزاد کرد. هنگام آزاد شدن، از مأمور حجاج سپاس گزاری نکرد، ولی فردای آن روز بازگشت و مراتب حق شناسی را به جا آورد و علت تأخیر در عذرخواهی را چنین بیان کرد: «نجات دهنده واقعی من خدا بود و تو وسیله این کار. اگر اول از تو تشکر میکردم، تو را شریک نعمت خدا قرار داده بودم. لازم دانستم نخست از خدا تشکر کنم، آن گاه از تو قدردانی نمایم».
چنین انسانهایی تربیت یافتگان مکتب قرآنند و همواره این آیهها را با گوش جانشان میشنوند که میفرماید: «الَّذینَ یُوفُونَ به عهدِ اللّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاقَ؛ آنها که به عهد الهی وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند.»(رعد:20)
«وَ لا تَشْتَرُوا به عهدِ اللّهِ ثَمَنًا قَلیلاً؛ و هرگز پیمان الهی را به بهای کم مبادله نکنید». (نحل:95)
پیمان شکنی و پی آمدهای منفی آن
به همان اندازه که درباره وفاداری به عهد و پیمان تأکید شده، از پیمان شکنی و بی وفایی نکوهش شده است. قرآن کریم، بیشترین زیان ناشی از پیمان شکنی را متوجه شخص پیمان شکن میداند و میفرماید: «فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ؛ هر کس پیمان شکنی کند، در حقیقت به زیان خویش پیمان شکنی کرده است». (فتح: 10)
سلب اعتماد عمومی، آسیب دیگر پیمان شکنی است. احساس اعتماد متقابل، پشتوانه محکمی برای فعالیتهای اجتماعی است. اگر وفای به عهد، از جامعه انسانی رخت بر بندد و پیمانها یکی پس از دیگری شکسته شود، سرمایه بزرگ اعتماد عمومی به غارت خواهد رفت و جامعه به ظاهر متشکل، به اجزایی پراکنده تبدیل میشود. حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «لا تَعْتَمِدْ عَلی مَوَدَّةِ مَنْ لا یُوفی بِعَهده؛ بر دوستی کسی که به عهد و پیمان خود وفا نمیکند، اعتماد مکن».
پیر پیمانه کشِ من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
شخص پیمان شکن، افزون بر اینکه اعتبار و ارزش دنیوی خود را از دست میدهد، در آخرت نیز با گرفتاری بزرگی روبه رو خواهد شد. سرنوشتی که امام علی علیهالسلام آن را چنین ترسیم میکند: إنَّ فِی النَّارِ لَمَدینَةٌ یُقالُ لَهَا الْحَصینَةُ أفَلا تَسْئلُونی ما فیها؟ فَقیلَ لَهُ ما فیها یا امیرالمۆمنینَ؟ قالَ فیها أَیْدیِ النّاکِثین. همانا در جهنم شهری است که به آن حصینه (دژ مستحکم) میگویند. آیا از من نمیپرسید که در آن شهر چیست؟ سۆال شد: ای امیر مۆمنان در آن شهر چیست؟ فرمود: دستهای پیمان شکنان!
شاید اشاره به دست در این روایت، به این خاطر باشد که اغلب پیمانها با دست دادن طرفین انجام میشده است.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منابع :
1- تحف العقول، ص 45 .
2- آمالی طوسی، ص 229، ح 53 .
3- علل الشرایع، ص 584، ح 26 .
4- کنزالعمال، ج 4، ص 365، ح 10937 .
5- غررالحکم، ح 3327 .
6- وبلاگ طلبه یاشار