جامعه شناسی سیاسی معاصر
جهانی شدن سیاست، قدرت
همهی تعاریف ارائه شده از جامعه شناسی کلاسیک با توجه به گسترش فرایندهای جهانی شدن در حیطه های مختلف، به نظر ناقص و ناکارآمد می آیند. دولت ملی که یک زمانی تصمیم گیرنده ی اصلی در نظر گرفته میشد این روزها بیش از هر چیز زیر فشارهای سنگین جهانی شدن جایگاه مهم خود را از دست داده است. اختیار و حاکمیت ملی در چهار حوزه ی فنی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بسیار کم رنگ شده است.
نش، کیت. جامعه شناسی سیاسی معاصر: جهانی شدن، سیاست و قدرت/ ترجمهی محمد تقی دلفروز. – تهران: کویر، چاپ اول: 1380، چاپ نهم: 1390. 364 ص. قیمت: 75000 ریال
جامعهشناسی سیاسی به معنای کلاسیک، در پی این است که رابطهی موجود میان جامعه و دولت حاکم را بررسی کند. البته هیچ گاه نمیتوان به راحتی این حوزهی پژوهشی را از سایر حوزههای رشتهی جامعهشناسی متمایز کرد، اما می توان روی این اصل تأکید کرد که جامعهشناسی سیاسی بیش از هر چیز بر سیاست در سطح دولت-ملت تمرکز نموده است. مفهوم سیاست در تعریف ارائه شده از این علم در سطحی فراتر از دولت و شیوه ی عملش مورد مطالعه قرار می گیرد. به عبارت دیگر نکته ی مهم و قابل بررسی اینجا است که چگونه سیاست در سطح جامعه شکل میگیرد و در برابر، چگونه جامعه را شکل میدهد. «جامعه شناسی سیاسی به جای اینکه عرصهی سیاسی و بازیگرانش را مستقل از دیگر رخدادهای یک جامعه تلقی کند این عرصه را به گونهای تنگاتنگ با همهی نهادهای اجتماعی مرتبط میبیند.» (ص 19)
در مطالعات کلاسیک این علم، واحد تحلیل دولت ملی است که خودسامانبخش و مختار ترسیم شده. همهی تعاریف ارائه شده از جامعه شناسی کلاسیک با توجه به گسترش فرایندهای جهانی شدن در حیطه های مختلف، به نظر ناقص و ناکارآمد می آیند. دولت ملی که یک زمانی تصمیم گیرنده ی اصلی در نظر گرفته میشد این روزها بیش از هر چیز زیر فشارهای سنگین جهانی شدن جایگاه مهم خود را از دست داده است. اختیار و حاکمیت ملی در چهار حوزه ی فنی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بسیار کم رنگ شده است. «مفهوم جهانی شدن به مجموعه فرایندهای پیچیدهای اطلاق می شود که به موجب آن دولت های ملی به نحو فزاینده ای به یکدیگر مرتبط و وابسته میشوند و همین وابستگی و ارتباط است که برای مفهوم حاکمیت ملی و دولت ملی مشکلاتی ایجاد میکند... به هر حال جهانی شدن همچنان با گسترش سرمایه داری در سطح جهان مرتبط است و برخی نیز فرایند دموکراتیزاسیون را یکی از وجوه اصلی جهانی شدن میدانند.» (ص 10)
در حوزهی تکنولوژیک و فنی در پایان قرن بیستم انقلاب صنعتی سوم به وقوع پیوست که تحولاتی اساسی را در زمینهی ارتباطات، اطلاعات ومصرف ایجاد کرد. در نتیجه ی این تغییرات، فاصله ی مکانی و زمانی معنای خود را از دست داد و حوزهی عمومی مشترک که مارشال مک لوهان آن را دهکده ی جهانی می خواند، شکل گرفت. در حوزهی اقتصادی نیز کنترل دولت بر اقتصاد ملی بسیار کم رنگ شد. این روزها قدرت شرکتهای چند ملیتی یا فراملی به صورت چشمگیری افزایش یافته است. آمارهای اقتصاد جهانی بر این حقیقت صحه می گذارند. «مثلا گفته میشود که در سال 1995 تولید ناخالص 70 کشور جهان، از بین 200 کشور، بیش از 10 میلیارد دلار بود. در همین حال حدود 400 شرکت چند ملیتی هر یک بیش از 10 میلیارد دلار فروش سالانه داشتند.»(ص 11)
در حال حاضر ما شاهد یک تغییر پارادایم در جامعه شناسی سیاسی هستیم. جامعه شناسی سیاسی جدید بیش از هر چیز به سیاست فرهنگی توجه دارد. هویت ها و ساختارهای اجتماعی تغییر کرده اند و حضور پر رنگ سیاست در همهی تجربیات اجتماعی چشمگیر است. «در پارادایم کلاسیک، مفاهیمی چون دولت ملی، رابطهی حکومت و جامعه، طبقهی حاکمه، نخبگان سیاسی، احزاب و پایگاه اجتماعی رژیم های سیاسی غلبه داشتهاند، در حالی که در پارادایم جدید ساختارهای اقتدار در سطح جهانی، رابطهی میان حکومتها و فرایندهای جهانی شدن در عرصهی اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ارتباطات، هویتهای فراملی طبقاتی، بخشهای اجتماعی فراملی و غیره اولویت یافتهاند.» (ص 10)
بدین ترتیب، با توجه به تغییرات اساسی در جهان معاصر مطالعه ی جامعه شناسی سیاسی به شیوهی کلاسیک جواب گو نخواهد بود. لذا این علم ضمن ارائهی تعاریف تازهای از قدرت و سیاست قصد دارد که در پرتو نگاه جدیدش نقص ها و کاستی های به وجود آمده را بپوشاند. کتاب جامعه شناسی سیاسی معاصر در پنج بخش مجزا به خوبی به بررسی این تغییر پارادایم میپردازد.
مریم سمیعی بخش کتاب و کتابخوانی تبیان