حرص برای تحصیل (2)
قناعت مذموم(2)
همانطور که گذشت قناعت نمودن به دانستهها، و احساس بی نیازی از تعلم موجب بازماندن از تکامل بوده و در روایات از آن نهی شده است، زیرا ظرفیت انسان نامحدود بوده و تا پایان عمر توان پیشرفت و ترقی را داراست.
حال به این مطلب میپردازیم که از منظر روایات چه عواملی باعث پدید آمدن این تفکر میگردند، تفکری که موجب می شود انسان به داشتههای علمی خویش اکتفا نموده و خود را بینیاز از پیشرفت علمی بداند.
اولین عاملی که در روایات به آن اشاره شده است فریفتگی ناشی از «جهل» است، که خود مراتبی دارد. روشن است که انسان به هراندازه که عالم باشد در ذات خویش میداند که نادانستههایی دارد. خیلی بعید است که انسانی چنین گمان کند که به نهایت علم رسیده است،
زیرا که این نهایت جهل است همانطور که امیرالمومنین(ع) میفرمایند:
«من ادّعى من العلم غایته فقد أظهر من الجهل نهایته»(1)
کسی که نهایت علم را ادعا کند، نهایت جهل خویش را آشکار ساخته است.
پس مراد از جهل، غالبا این است که انسان علمی را که دارا است کافی تلقی نموده، و خود را از مرتبه بالاتر از آن بی نیاز بداند و این امر موجب میشود دیگر شوقی برای حرکت و کنکاش علمی در او نباشد.
بی گمان چنین نگرشی از جهل نشأت گرفته است، و انسانی که چنین تفکری در ذهن خویش داشته باشد در حقیقت امر، عالم نیست.
روایات بسیاری در این مورد از ائمه(ع) وارد شده است که از نشانههای عالم واقعی، حریص بودن بر تعلم و سیری ناپذیر بودن آنان است:
امام علی(ع) میفرمایند:
«العالم من لا یشبع من العلم و لا یتشبّع» (2)
عالم کسی است که نه از جستجوی علم سیر شود، و نه خود را به سیری بزند.
و در روایت دیگری میفرمایند:
«العالم الّذى لا یملّ من تعلّم العلم» (3)
عالم کسی است که در یادگیری علم خستگی ناپذیر باشد.
پیامبر اکرم(ص) نیز در روایتی میفرمایند:
«من قال أنا عالم، فهو جاهل» (4)
هر کسی که بگوید من عالم هستم، در حقیقت جاهل است.
در روایات بسیاری از جایگاه عظیم عالم، و پاداش او سخن گفته شده است، مانند این روایت که امام رضا(ع) فرمودند:
«أن الفقیه یستغفر له ملائکة السماء و أهل الأرض و الوحش و الطیر و حیتان البحر» (5)
طبق احادیثی که گذشت این پاداشها متعلق به آن کسانی است که در تمام طول عمر در پی علم بوده و هرگز خستگی به خود راه ندادهاند، چرا که در حقیقت آنها هستند که عالماند و دیگران جاهلانی مدعی بیش نیستند، آنهایی که خرقه علما را پوشیده اما بهره چندانی نبردهاند.
شاید به کار بردن لفظ «طالب علم» به جای «فقیه» در روایتی مشابه از امام صادق(ع) گویای همین مطلب باشد که فقیهان واقعی پیوسته در جستجوی علم هستند:
«طالب العلم یستغفر له کل شیء و الحیتان فی البحار و الطیر فی جو السماء» (6)
همه اشیاء ، و ماهیان در دریا و پرندگان در آسمان برای طالب علم استغفار میکنند.
پس انسان باید بر سرنوشت خویش نگران، و نسبت به نفس خویش بدگمان باشد، و در خویش بنگرد که اگر دچار چنین تفکریست تا درنفس او استقرار نیافته، آن را ریشه کن و درمان نماید؛ و پرواضح است که درمان را باید از اهلش طلب نمود، کسانی که علم آنها نشأت گرفته از علم الهی بوده و یکی از اهداف آنها نیز پیراستن مردم از رذائل میباشد.
راه درمان
طبق روایات علاج جهل و فریفتگی ناشی از آن، تفکر است. همیشه نباید به نیمه پر لیوان نگاه کرد، گاهی نگاه مداوم به داشتهها موجب فریفتگی میشود که نتیجه آن احساس بینیازی نسبت به مراتب بالاتر و محروم ماندن از آن فضیلتها است.
امیرالمومنین(ع) در روایتی میفرمایند:
«من اغتر بحاله قصر عن إحتیاله» (7)
کسی که به وضعیت خویش فریفته شود، در چارهاندیشی برای کارهایش کوتاهی کند.
باید در مورد نادانستهها و بزرگی آنها در برابر دانستههایمان تفکر نماییم تا هرگز فریفته علم اندک خویش نگردیم، همان طور که امیرالمومنین، علی(ع) در وصیت خویش، به فرزندشان امام حسن(ع) میفرمایند:
«قرعتک بأنواع الجهالات لئلا تعد نفسک عالما .... فإن العالم من عرف أن ما یعلم فیما لا یعلم قلیل فعد نفسه بذلک جاهلا فازداد بما عرف من ذلک فی طلب العلم اجتهادا فما یزال للعلم طالبا و فیه راغبا» (8)
« انواع نادانیها را برایت بازخواندم، تا نفست را عالم نشماری ... به درستیکه عالم کسی است که بر این امر واقف باشد که آنچه را میداند در برابر آنچه نمیداند ناچیز است پس نفس خویش را جاهل قلمداد مینماید و به این خاطر به دنبال افزودن علم تلاش نموده و از جستجوی علم خسته نمیشود و رغبت علم در او زائل نمیشود.
قرآن کریم نیز میفرماید:
« هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» (9)
آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند برابرند؟
قبلا هم اشاره شد که علم و جهل نسبی است و این آیه شریفه در حقیقت میفرماید در هر مرتبه علمی که هستی، به مرتبه بالاتر بنگر، که تو نسبت به آن مراتب جاهل بوده و با آنانی که در آن مرتبه هستند برابر نیستی.
امام صادق(ع) در نصیحتی به هشام میفرمایند:
«یا هشام قلیل العمل من العالم مقبول مضاعف و کثیر العمل من أهل الهوی و الجهل مردود یا هشام إن العاقل رضی بالدون من الدنیا مع الحکمة و لم یرض بالدون من الحکمة مع الدنیا» (10)
ای هشام، عمل اندک از عالم چندین برابر قبول میشود و عمل بسیار انسان جاهل و اهل هوی پذیرفته نخواهد شد. ای هشام، به درستیکه عاقل به اندکی از دنیا که با حکمت همراه باشد راضی میشود و(اما) به حکمت اندک همراه با دنیا رضایت نمیدهد.
در پایان، بحث را با حدیث زیبایی از پیامبر(ص) به پایان میبریم که در حقیقت حضرت با این جمله نمودهاند مردم را به تفکر وادارند، تفکر در غنیمت شمردن عمر و صرف نمودن لحظه، لحظه آن در راه تحصیل.
قال رسول الله(ص):
«أشدّ النّاس حسرة یوم القیامة رجل أمكنه طلب العلم فی الدّنیا فلم یطلبه» (11)
پشیمانترین مردم در روز قیامت کسی است که امکان طلب علم در دنیا برای او باشد اما به دنبال آن نرود.
آری، انسان در هر مرتبهای از علم که باشد، روزی به خاطر نداشتن مراتب بالاتر حسرت خواهد خورد، زیرا روز قیامت روزیست که انسان نیازی که در دنیا به آن پی نبرده بود، را درک میکند و به خاطر چیزهایی که از دست داده پشیمان خواهد شد.
منابع:
(1) غررالحکم،تمیمی آمدی، ص 667
(2) همان، ص92
(3) همان، ص70
(4) بحارالأنوار، ج2، ص110؛ منیة المرید، ص137
(5) الفقه المنسوب إلی الإمام رضا (ع)، ص338
(6) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج1، ص4
(7) تصنیف غررالحکم، تمیمی آمدی، ص311
(8) تحف العقول، ص73؛ بحار الأنوار، ج74، ص221
(9) زمر-9
(10) الکافی، شیخ کلینی، ج1، ص17
(11) نهج الفصاحة، ابوالقاسم پاینده، ص213
تهیه و تولید : مسلم زمانیان، گروه حوزه علمیه تبیان