نوعی بیمارى قلبی !
همانطور که بهم خوردن تعادل جسمى همیشه با عوارض ناگوارى همراه است که نام «بیمارى» به آن مى دهند، بهم خوردن تعادل قواى روحى و غرایز و امیال نیز یک نوع «بیمارى روحى» محسوب مى گردد که علماى اخلاق به آن «بیمارى قلب» مى گویند .
همه مى دانیم که در میان تمام موجودات زنده ، انسان یک وضع خاص و استثنایى دارد ، زیرا وجود او مرکب از نیروهاى متضادى است از سویى یک سلسله هوس هاى سرکش و غرایز و امیال حیوانى او را به طغیان، تعدى نسبت به حقوق دیگران ، هوسبازى و شهوترانى ، دروغ و خیانت دعوت مى کنند و از طرف دیگر نیروى عقل و ادراک ، عواطف انسانى و وجدان ، او را به عدالت ، نوع دوستى ، پاکدامنى ، درستکارى و تقوى فرامى خوانند.
کشمکش این نیروها در همه انسانها وجود دارد و پیروزى نسبى یکى از این عوامل موجب مى شود که افراد از نظر ارزشهاى انسانى در سطوح کاملا مختلفى باشند و فاصله «قوس صعودى» و «نزولى» انسان فوق العاده زیاد گردد. گاهى از مقربترین فرشتگان بالاتر و زمانى از خطرناک ترین درندگان پست تر شود!
این حقیقت از احادیث فراوانى نیز استنباط مى گردد، به عنوان نمونه امیر مۆمنان على(علیه السلام) مى فرماید :
«اِنَّ اللهَ خَصَّ الْمَلَکَ بِالْعَقْلِ دُونَ الشَّهْوَةِ وَ الْغَضَبِ ، وَ خَصَّ الْحَیواناتِ بِهِما دُونَهُ وَشَرَّفَ الاِْنسانَ بِاِعْطاءِ الْجَمِیعِ فَاِنِ انْقادَتْ شَهْوَتُهُ وَغَضَبُهُ لِعَقْلِهِ ، صارَ اَفْضَلَ مِنَ الْمَلائِکَةِ لِوُصُولِهِ اِلى هذِهِ الرُّتْبَةِ مَعَ وُجُودِ الْمُنازِعِ »(نراقى، جامع السعادات 1 / 34 )
«خداوند فرشته را تنها عقل داد ، نه شهوت و غضب و حیوانات را تنها شهوت و غضب داد ، نه عقل ولى انسان را به اعطاى همه اینها شرافت بخشید ، لذا اگر شهوت و غضب او تحت فرمان عقلش قرار گیرد بالاتر از فرشتگان خواهد بود ، زیرا به چنین مقامى با وجود نیروى مخالف رسیده است.»
ولى نکته اى که در اینجا لازم است به آن توجه شود این است که غرایز و امیال و شهوات بصورت اصلى و طبیعى و متعادل نه تنها زیان بخش نیستند، بلکه وسایل ضرورى ادامه حیات خواهند بود .
به عبارت دیگر، همانطور که در ساختمان جسم انسان یک عضو بى مصرف و بیکار آفریده نشده ، در ساختمان روح و جان او نیز هر انگیزه و غریزه و میلى نقش حیاتى دارد ، و تنها در صورت انحراف از وضع طبیعى و برهم خوردن تعادل ، بصورت هاى خطرناک و کشنده بیرون مى آیند .
مثلا چه کسى مى تواند نقش «غضب » را در حیات انسان انکار کند؟ آیا هنگامى که حقوق یک فرد مورد تجاوز قرار مى گیرد اگر تمام قدرتهاى ذخیره وجود او در پرتو غضب برافروخته و بسیج نگردد چگونه ممکن است در حال خونسردى که شاید یک دهم نیروهاى ذخیره خود را وارد میدان مبارزه نمى کند از حقوق خویش دفاع کند؟ اما همین خشم و غضب اگر از محور اصلى خود منحرف گردد و از صورت ابزار نیرومندى در دست عقل خارج شود ، انسان را به صورت حیوان درنده اى بیرون مى آورد که هیچگونه حد و مرزى را به رسمیت نمى شناسد .
همچنین نقش میل معتدل انسان به ثروت و مقام و امثال آنها، در کوشش هرچه بیشتر در راه ترقى و پیشرفت بر همه کس روشن است همانطور که اثر مخرب ثروت پرستى و جاه طلبى یعنى افراط در این امیال بر هیچ کس مخفى نیست .
بنابراین همانطور که به هم خوردن تعادل جسمى همیشه با عوارض ناگوارى همراه است که نام «بیمارى» به آن مى دهند، بهم خوردن تعادل قواى روحى و غرایز و امیال نیز یک نوع «بیمارى روحى» محسوب مى گردد که علماى اخلاق به آن «بیمارى قلب» مى گویند .
این تعبیر در اصل از قرآن مجید گرفته شده که نفاق منافق را مرض قلمداد کرده است آنجا که مى فرماید:
«فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً » (سوره بقره آیه 10 )
در دلهاى آنها یک نوع بیمارى است، خداوند (به خاطر اعمال زشتشان) بر بیمارى آنان افزوده است .
اهمیت تزکیه و تهذیب نفس
در اهمیت تهذیب نفس از رذایل اخلاقى همین بس که آن را «جهاد اکبر» نامیده اند ، و این تعبیر مأخوذ از حدیث معروفى است که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) به مجاهدین اصحابش پس از مراجعت از یکى از جنگها فرمود :
«مَرْحَباً بِقَوْم قَضَوُا الْجِهادَ الاَْصْغَرَ وَ بَقِیَ عَلَیْهِمُ الْجِهادُ الاَْکْبَرُ . فَقِیلَ : یا رَسُولَ اللهِ مَا الْجِهادُ الاَْکْبَرُ ؟ قالَ : جِهادُ النَّفْسِ »(1)
آفرین بر جمعیتى که جهاد کوچک را انجام دادند و جهاد اکبر بر آنها باقى مانده است. عرض کردند: جهاد اکبر کدام است؟ فرمود : جهاد و مبارزه با هوسهاى سرکش نفسانى .
بدین جهت بعضى از بزرگان اصحاب حدیث در کتاب هاى خود بحث هاى مربوط به تهذیب اخلاق را در کتاب جهاد عنوان کرده و آن را جزء جهاد دانسته اند، و در بعضى از احادیث در ذیل این روایت این جمله نیز از آن حضرت نقل شده: « اِنَّ اَفْضَلَ الْجِهادِ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ »(2)؛ برترین جهاد ، جهاد با هوس هاى سرکشى است که در درون سینه آدمى است .
این بیان بخوبى مى تواند منطق اسلام را در این مسأله حیاتى روشن سازد و پس از بررسى و مطالعه، حقایق زیر از آن کشف مى گردد :
1 ـ در درون وجود انسان همیشه نیروهاى متضادى است که صورت یک صحنه جنگ را دارد و سرنوشت انسان بستگى به پیروزى یکى از این دو قسمت از نیروها دارد .
2 ـ این «جهاد» از این رو «جهاد اکبر» نامیده شده که یک جهاد ابدى و پایان ناپذیر است، به علاوه یک نبرد داخلى همیشه از یک نبرد خارجى خطرناک تر مى باشد و گذشته از اینها شکست در این جهاد نتیجه اى جز شقاوت و بدبختى ندارد ، در صورتى که شکست در جهاد معمولى ممکن است موجب کسب افتخار «شهادت» گردد. به عبارت دیگر ، جهاد با دشمن بیرونى هرگز شکست واقعى ندارد، اما احتمال شکست در جهاد با نفس فراوان است .
3 ـ این جهاد با اینکه ناراحت کننده است، رمز تکامل انسان مى باشد ، زیرا تکامل معمولا نتیجه تضادها و کشمکش قواى «نفى» و «اثبات» است، و به همین جهت انسان تا در کوران حوادث قرار نگیرد و با مشکلات دست و پنجه نرم نکند، ورزیده و آبدیده نمى شود، همانطور که امیر مۆمنان على(علیه السلام) فرموده است: «درختان جنگلى ( که همیشه با امواج حوادث روبه رو هستند) چوبشان محکمتر و آتششان بادوامتر است.»
و از اینجا رمز آفرینش این نیروهاى متضاد و رمز آفرینش هوسهاى نفسانى روشن مى گردد .
4 ـ جهاد با دشمن ظاهرى ممکن است احیاناً براى منظورهاى مادى ( جمع آورى غنائم یا تحصیل شهرت و امثال آن ) صورت گیرد ، ولى جهاد با نفس همیشه به منظور تحصیل کمال و کسب فضیلت خواهد بود و پیروزى در آن نشانه تصمیم و اراده و قدرت ایمان و علوّ همّت و بزرگى شخصیت انسان مى باشد .
پی نوشت ها :
1 . حرّ عاملى ، وسائل الشیعه 11 / 123 .
2 . همان مدرک .
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : کتاب زندگی در پرتو اخلاق
آیت الله مکارم شیرازی