تبیان، دستیار زندگی
مستندی در برنامه ی سه شنبه های خانه ی هنرمندان گنجانده شده بود که بیش از اهمیت سینمایی اش ، اهمیتی فرهنگی و ادبی داشت : سلام من دهباشی هستم فیلمی از جواد آتش باری
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

من علی دهباشی هستم


مستندی در برنامه ی سه شنبه های خانه ی هنرمندان گنجانده شده بود که بیش از اهمیت سینمایی اش ، اهمیتی فرهنگی و ادبی داشت : سلام من دهباشی هستم فیلمی از جواد آتش باری

من علی دهباشی هستم

کسی که مفهوم سختی در کار را هر روز تجربه می کند . با وجود تمام آشناهایی که دارد ، معروفیتی که کسب می کند باز هم ناچار است به این شرایط سخت تن بدهد و یک تنه مسیری که اتخاب کرده را برود. این سوژه ی فیلمی است که اهمیت و اعتبارش را مدیون خود سوژه است  ، پیش از آن که حتی فیلم ساخته بشود.

حالا دیگر علی دهباشی چهره ی شناخته شده  و البته قابل احترامی برای فرهنگ وادب نه تنها ایران که گستره ی فرهنگی فارسی زبانان محسوب می شود. این قابل احترام بودن را از تمام بزرگانی که در فیلم حاضرند می شود دریافت کرد : سیمین بهبهانی ،آیدین آغداشلو،سید رضا حسینی ، محمود دولت آبادی ، مریم زندی و ...

واین شناخته شده بودن به هر کارگردانی این امکان را می دهد که پیش از شروع مراحل تولید مستندش ، از بابت جذب مخاطب خیالش آسوده باشد . با این حال ساخت مستند پرتره ، نوعی حرکت بر روی لبه ی تیغ است . همان قدر که مستند پرتره به جهت سوژه اش می تواند جذاب باشد ، در صورت عدم پرداخت درست امکان دارد مورد انتقادهای شدید قرار بگیرد.

مخاطب مستند چند دسته اند . مخاطب این مستند خاص- مستندی درباره ی زندگی علی دهباشی -  نیز در همین دسته بندی قرار می گیرند. مخاطب عامی که علی دهباشی را نمی شناسد یا کم می شناسد ، اهل ادب و فرهنگ ، و آن هایی که سینما و مستند خوب را می شناسند . برای کسانی که از سینما و ادبیات مثل هر پدیده ی دیگر اجتماعی آگاهی دارند ، فیلم سلام من دهباشی هستم  فیلم خوبی است . مستند پرتره ی آگاهی بخشی است . اما این فیلم فقط نظرات سخت گیرانه ی سینمایی ها را نیست که تامین نمی کند ، بلکه طبیعی است ، برای اهالی ادب و فرهنگ هم راضی کننده نباشد . به این جهت که تنها ویژگی دلسوزانه ی یک فرد در زنده نگه داشتن زبان و فرهنگ آبا و اجدادی نمی تواند موضوع ساخت فیلم باشد . نشانه های دانشی که یک فرد را مهم جلوه می دهد در فیلم دیده نمی شود . همه به تلاش های دهباشی می پردازند . این که دهباشی با چه سختی هایی کلک را منتشر می کرده و حالا هم این سختی برای انتشار بخارا وجود دارد . بضاعت مالی و محدودیت های صنفی و قانونی چه موانعی بر سر راه کار او ایجاد کرده و بیماری مزمن آسم هم نتوانسته او را از پا در آورد . همه ی فیلم به این مفهوم می پردازد و از آرا و نظرات دهباشی نسبت به ادبیات و فرهنگ سخنی به میان نمی آید . قطعا دهباشی در عرصه های فرهنگی و ادبی معتقد به تعاریف ویژه ی خود است . مانیفستی دارد که چار چوب های کلک و بخارا را  هم شامل می شود . اما در فیلم ، نه در حرف های خود دهباشی و نه در نظرات مصاحبه شونده ها پرداختن به این نکته لحاظ نمی شود.

وقتی علی دهباشی از علاقه اش به بخارا می گوید ، احساسی که در اولین ملاقاتش از این شهر داشته، همان حس به تماشاچی هم منتقل می شود. بی آن که دهباشی از گستره ی وسیع فرهنگ فارسی زبانان بگوید و مرزهای جغرافیایی ایران را با مرزهای فرهنگی مقایسه کند ، این حس به مخاطب هم سرازیر می شود ، ایران مفهومی از خاک و خط کشی های جغرافیایی نیست

از دیدگاه سینمایی هم مستند پرتره ی علی دهباشی، از مفاهیم نمادین ساختار شناسانه در شخصیت پردازی فقیر است . بسنده کردن به شرح زندگی دهباشی ، آن هم از زبان خودش به چگونگی شکل گیری عقاید و یا احساس ویژه اش به فرهنگ وادبیات نمی تواند کمکی کند . این که چگونه چنین انسانی یا دست کم چنین عقیده ای در یک نفر بروز می کند با چند سوال و جواب به دست نمی آید .

دو مفهوم مهم از دیدگاه ادبی در فیلم آتشباری مغفول می ماند اول جایگاه دانشی علی دهباشی در ادبیات معاصر و چگونگی شکل گیری حس جانبدارانه ی دهباشی به فرهنگ فارسی.

از نظر معیار های مستند سازی هم فیلم آتشباری نقص هایی دارد که در لایه های عمیق تر به سوژه ی فیلم آسیب می زند . تصویر برداری فیلم یک دست نیست . بارها سبک در فرم تصویر برداری عوض می شود . نوع نورپردازی از شخصیت هایی که سرو کارشان فقط با واژه ها نیست و بعضا به عنوان گرافیست و نقاش  و یا عکاس مطرح هستند باید با وسواس و دقت خاصی صورت بگیرد . یا نماهای خارجی از خیابان های شلوغ تهران یا راسته ی کتابفروشی ها معلوم نیست به چه هدفی انتخاب شده است.

در فیلم سلام من...   به مفهموم درام در مستند، توجه شده است . با این که مستند ، مصاحبه محور است با این حال داستانی برای فیلم انتخاب شده است . بحران و گرهی دراماتیک که بیان گر تلاش مصرانه ی دهباشی برای روشن نگهداشتن چراغ فرهنگ وادب باشد. دغدغه ی دهباشی برای تغییر مکان دفتر بخارا و بضاعت اندک مالی قرار است در تعلیق و جذب تماشاچی موثر باشد.

من علی دهباشی هستم

شاید امکانات کم دهباشی در نشر هر شماره ی بخارا درک شود اما به سر آمدن موعد اجاره ی دفتر بخارا به بحرانی تبدیل نمی شود که تماشاچی را با خود همراه یا در گیر کند.

بیش از آن که این فیلم به نقش علی دهباشی در جریانات ادبی دو دهه ی اخیر بپردازد ، نوعی گلایه از شرایط حاکم بر ادبیات و فرهنگ است و این برای مستند پرتره از کسی که شاید برای بسیاری از مردم جامعه شناخته شده نیست ، روشی مناسب به نظر نمی رسد. از دغدغه های شخصی دهباشی چیز زیادی دستگیرمان نمی شود . مفهوم کنونی خانواده برای دهباشی ، تفریحات ، دوستان ونه همکاران ، ... ازنمونه های لازم در مستند پرتره است . حتی اگر بر اساس ملاحظاتی قرار است از بعضی از این ها بگذریم باید این نادیده انگاشتن عمدی را در تصاویر فیلم ببینیم .از دغدغه های کاملا شخصی دهباشی بیماری مزمن آسم ، علاقه اش به جغد ، و گربه نگهداشتنش دیده می شود.

با این وجود ، لحظات بسیار ارزشمندی در فیلم وجود دارد . لحظاتی که از دیدگاه ادبی و سینمایی قابل اعتنا وقابل بررسی است. لحظاتی که با وجود کوتاه بودن، لکنتی در زبان سینمایی ندارد و این نمونه ها برای کارگردان در فیلم های بعدی قابل تکرار شدن هستند.

وقتی علی دهباشی از علاقه اش به بخارا می گوید ، احساسی که در اولین ملاقاتش از این شهر داشته همان حس به تماشاچی هم منتقل می شود. بی آن که دهباشی از گستره ی وسیع فرهنگ فارسی زبانان بگوید و مرزهای جغرافیایی ایران را با مرزهای فرهنگی مقایسه کند ، این حس به مخاطب هم سرازیر می شود ، ایران مفهومی از خاک و خط کشی های جغرافیایی نیست .

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان