تبیان، دستیار زندگی
حضرت امام پنج سال تمام، عرفان را نزد آیة الله شاه آبادی تحصیل و فلسفه را از مرحوم آیة الله رفیعی آموخت؛ ولی در میان این دو نفر، به مرحوم شاه آبادی عشق می ورزید و می گفت: من تا کنون انسانی به این لطافت طبع ندیده ام .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

‌امام از نگاه آیت الله ‌سبحانی (2)

آیت الله سبحانی
حضرت امام پنج سال تمام، عرفان را نزد آیة الله شاه آبادی تحصیل و فلسفه را از مرحوم آیة الله رفیعی آموخت؛ ولی در میان این دو نفر، به مرحوم شاه آبادی عشق می ورزید و می گفت: من تا کنون انسانی به این لطافت طبع ندیده ام .

بعد فلسفی و عرفانی

تأسیس حوزه در قم، سبب شد که شخصیت های عظیم فلسفی و عرفانی، برای بهره رسانی و بهره گیری از حرم اهل بیت در آن جا رحل اقامت افکنند و در این میان می توان از دو شخصیت بزرگ، آیة الله شاه آبادی و آیة الله رفیعی قزوینی نام برد.

حضرت امام پنج سال تمام، عرفان را نزد آیة الله شاه آبادی تحصیل و فلسفه را از مرحوم آیة الله رفیعی آموخت؛ ولی در میان این دو نفر، به مرحوم شاه آبادی عشق می ورزید و می گفت: من تا کنون انسانی به این لطافت طبع ندیده ام و می افزود: من در نخستین برخورد به وی پیشنهاد تدریس اسفار کردم.

او با استاد خود چنان عارفانه و موءدبانه رفتار می کرد که اگر روزی درس تا دو ساعت هم به طول می انجامید، اظهار خستگی نمی کرد و اگر استاد به خاطر عذر خاصی مثلاً پنج دقیقه درس می گفت، باز هم اعتراض نمی کرد و این خصیصه را استاد وی نیز به دیگران یادآور می شد.

او در مسائل عرفانی و فلسفی، به حق، استاد مسلم بود و برخلاف بسیاری از استادان فلسفه و عرفان که فقط به تقریر و تبیین مسائل اکتفا می کنند و چه بسا خود نیز به عمق مطلب نمی رسند، مسائل الهیات را به حق چشیده بود و آن چه را می گفت، از صمیم دل بیان می کرد و در برخی از مسائل، به حد شهود رسیده بود.

او در عین علاقه به هر دو علم، کشش خاصی به عرفان نظری و عملی داشت. اثر ممتاز او در این فن، نشانه نبوغ اوست. «مصباح الهدایه فی الولایة والخلافة»، بحثی عرفانی در اسما و صفات می باشد که به حق از نادره های زمان است و کمتر عارفی می تواند به عمق آن پی ببرد.

هیچ‌گاه برای او کمیت شاگرد مطرح نبود. او به کیفیت بیش از حد علاقه داشت و از این جهت، به آیة الله شهید مطهری بیش از حد ارج می نهاد.

بعد اخلاقی امام

پس از درگذشت آیت‌الله حائری، وی عصرهای پنج شنبه و جمعه بحثی را آغاز کرد که خاری در چشم حاکمان روز بود. وی این بحث را به عنوان ‌درس اخلاق آغاز کرد و از نظر قانونی حکم دیگر درس های حوزه را داشت و چون در آن روز تمام اجتماعات، جز تدریس، ممنوع بود، از این جهت نمی توانستند جلوی آن را بگیرند.

امام در این درس، نکات آموزنده اخلاقی آمیخته با مسائل عرفانی و سیاسی را بیان می کرد و گاهی به خاطر مزاحمت دستگاه و جلوگیری از تدریس، محل درس را از مدرسه فیضیه به مدرسه حاج ملاصادق منتقل می کرد.

در هر حال، در همان شرایط، کتاب ارزنده ای را به نام «الاربعین» نوشت که عصاره درس های اخلاق او در روزهای پنج شنبه و جمعه در سال های پس از درگذشت آیة الله حائری - تا سال 1358ق. - بود و خوشبختانه این کتاب که بر اثر هجوم وحشیانه دستگاه به بیت امام ناپدید شده بود، سال ها بعد به دست آمده و به زیور طبع آراسته گردید.

کسانی که از این درس و آن مجلس روحانی خاطراتی دارند، می توانند تأثیر سخن امام را در دگرگونی قلوب و ارواح کاملاً به یادآورند. یک نشست در آن درس اخلاق، آن چنان انسان را به دنیا و زخارف آن بی علاقه می کرد که انسان فقط و فقط به معنویات ارج می نهاد.

درس اخلاق حضرت استاد، آن چنان دگرگونی عظیمی در طلاب و فضلای آن زمان پدید آورده بود که مسئله سیر و سلوک به تدریج در میان طلاب برای خود جایی باز کرد و آنان کوشش می کردند تا گفتار و رفتار خود را با اخلاق اسلامی وفق دهند.

در تقید امام نسبت به مسائل اخلاقی همین بس که اگر در مجلسی کسی سخنی را می گفت که از آن بوی اهانت به مسلمانی به مشام می رسید، با رنجش شدید امام روبه رو می شد و امام از ادامه سخن وی جلوگیری می کرد.

وقتی وی در مدرسه فیضیه برای جمعی فلسفه تدریس می کرد، یکی از مدرسین غیرمعروف قم که از این موضوع آگاه نبود، در آن مکان شروع به تدریس کتاب شرح لمعه برای یک نفر کرد.

وقتی امام وارد مدرس شد و دید او مشغول تدریس است، بلافاصله بیرون آمد و به هیچ قیمت حاضر نشد که آن روز در آن جا درس بگوید و گفت: او قبل از ما شروع به درس کرده و حق سبقت با اوست.

او سال ها که در برخی از مساجد درس می گفت، هنگام ورود، دو رکعت نماز تحیت مسجد را به جا می آورد و آن گاه تدریس را آغاز می کرد و تا شایستگی افراد را برای درسی که می گفت احراز نمی کرد، به او اجازه شرکت نمی داد.

بعد فقاهت و اجتهاد

حضرت امام یازده سال تمام از درس خارج فقه و اصول موءسس حوزه بهره مند شد و پس از درگذشت او به تدریس دوره سطح عالی پرداخت و هیچ گاه رشته بحث او درباره این دو علم از هم نگسست و علاوه بر تدریس، با جمعی از بزرگان حوزه، مانند آیة الله محقق داماد و آیة الله حاج سید احمد زنجانی مباحثه مشترک فقهی داشتند.

آن گاه که آیت‌الله بروجردی در سال 1346ق. به قم آمد، یکی از شخصیت هایی که به درس وی گرمی خاصی بخشید، حضرت امام بود.

آیت‌الله بروجردی از نظر روش فقهی با مرحوم حائری تفاوت آشکاری داشت. مرحوم حائری به بحث و تحقیق و ژرف نگری بیش از تتبع می پرداخت؛ در حالی که مرحوم بروجردی به تتبع در تاریخ مسئله و فتاوای فقهای عامه و خاصه در نخستین قرون و کاوش در رجال سند بیش از امور دیگر، توجه می کرد و از نظر عمق بحث ها نیز در سطح بالاتری قرار داشت.

حضرت امام با شرکت در درس مرحوم بروجردی به مزایای درس وی پی برد و پیوسته فضلا را برای پی گیری از روش او دعوت می کرد.

وی در درس مرحوم بروجردی از سال 1364ق. تا سال 1370ق. شرکت داشت و در نتیجه مزایای روش هر دو استاد را به هم آمیخت و خود صاحب سبک و روشی در فقه و اصول گردید و از ترکیب هر دو روش، بنیاد نوینی را پی ریزی کرد و از سال 1364ق. به درخواست گروهی از روحانیون، درس خارج اصول را آغاز کرد و این دوره در سال 1370ق. به پایان رسید.

وی متجاوز از دو دوره کامل، اصول را تدریس کرد و در هر دوره نظریات جدیدی را در اصول عرضه می کرد که درس های وی با آخرین نظریات در سه جلد به نام «تهذیب الاصول» منتشر شد و هم اکنون مورد استفاده مدرسان خارج اصول است.

وقتی هیئت حاکمه وی را در سال 1343ش. به ترکیه تبعید کرد در آن جا تصمیم گرفت که به بازنویسی وسیله و افزودن مسائل مورد نیاز بر آن کتاب همت گمارد و آن را به نام «تحریر الوسیله» منتشر کرد. از این جهت، این کتاب که قسمتی از آن در تبعیدگاه ترکیه در شهر «بورسا» و قسمتی دیگر پس از ورود به نجف نگارش یافته، یک دوره متن فقهی است که روشنگر استادی و ژرف نگری او در فقاهت است.

فتاوای حضرت امام پس از انقلاب که اخیراً به رشته تحریر درآمده و در آنها به توضیح مسائل مستحدثه همت گمارده شده است، اثر فقهی ارزشمندی است که می تواند بیان گر بعد فقهی او باشد.

او بر خلاف اندیشه های نارسا که از مغز افراد خام و ناوارد به فقه، تراوش می کند، به فقه سنتی و جواهری علاقه وافر داشت و اصولاً روش دیگری را صحیح نمی دانست.

روزی به او پیشنهاد شد که در کتاب های درسی حوزه مانند «شفا» و «اسفار» دگرگونی ایجاد شود؛ اما او با این دگرگونی مخالفت ورزید و گفت آسان گرایی و تلخیص کتاب های بزرگ، از ژرف بینی طلاب می کاهد. اصالت ها را حفظ کنید و روش های جدید را تا آزمون صحیح روی آن انجام نگرفته، به کار نبندید.

بعد عبادی امام

حضرت امام از نخستین دوران جوانی، با هر نوع ریاکاری مخالفت می ورزید و در عین حال که در روز، بسان دیگر طلاب و روحانیون به تحصیل می پرداخت و در مجالس شرکت می کرد و در اغلب پنج شنبه ها و جمعه ها برای تفریح به خارج قم می رفت و از چنین مجالس بهره می گرفت، ولی در دل شب بسان پرهیزکاران وارسته به راز و نیاز با معبود می پرداخت و از همان دوران جوانی و از 27 سالگی تا لحظه ای که توان داشت، نماز شب او ترک نشد و حتی شبی که از پاریس به تهران بازمی گشت، نماز شب را در هواپیما به جا آورد.

او در میان دعاها، به «صحیفه سجادیه» علاقه خاصی داشت و معتقد بود که در لابه لای دعاها، یک رشته مسائل عرفانی و فلسفی هست که مرغ اندیشه هیچ فیلسوفی به آنها نرسیده است و در میان مناجات ها، به مناجات شعبانیه عشق می ورزید و در ماه رمضان به خواندن دعاها تقید خاصی داشت.

در سال 1347ق. بر دعای سحر که از امام باقر علیه السلام نقل شده است، شرح زیبایی نوشت که دل های عارفان و عاشقان به سیر ملکوتی را تکان می دهد. او در میان زیارت ها به «زیارت جامعه» بیش از همه علاقه داشت و در تمام حرم های اهل بیت، به خواندن آن مقید بود.

به هنگام نماز، غرق در عزوجلال الهی بود و در این راستا دو کتاب ارزشمند او بیان گر بحث های عرفانی و الهی اوست. این دو کتاب یکی «آداب الصلاة» و دیگری «اسرار الصلاة» است که هر دو از کتاب های نفیسی است که کمتر می توان برای آنها نظیری یافت.

او در میان فلاسفه، شیفته مکتب صدرالمتألهین و در میان عرفا و محققان عرفان، به قاضی سعید قمی علاقه سرشاری داشت تا آن جا که کتاب توحید او را شخصاً استنساخ نمود و افکار بلند او را بسیار می ستود و در میان دیگر کتاب های قاضی سعید قمی، به کتاب «اربعین» او ارج می نهاد.

در حالات خاصی که فقط نزدیکان او می توانستند شاهد آن باشند، گاهی با مطالعه برخی از کتاب های عرفانی اشک های چشم او مرواریدوار، بر گونه هایش می غلتیدند.


منابع: سایت اطلاع رسانی و خبری جماران

تهیه و تنظیم: عبداله فربود ، گروه حوزه علمیه