قانون جاذبه و دافعه در دین

براساس قرآن كریم و احادیث معصومین علیهم السلام مسلمانان باید از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت كنند، ولایت آنان را بپذیرند و عملاً تولّی داشته باشند، از دشمنانشان نیز بیزاری جسته در صلح و جنگ و فراز و نشیبهای زندگی پیرو و دنباله رو آنان باشند و هیچگاه بر ایشان پیشی نگیرند و از اطاعتشان سرپیچی نكند. اسلام، این دستورات را مضبوط كرده و به آن عنوان تولّی و تبرّی داده است. تولّی و تبرّی از فروعات دین و از مسائل مهم شیعه است به گونهای كه در برخی روایات شرط قبولی سایر اعمال تلقّی شده است. برای پیبردن به میزان، ارزشی این مسئله، اجمالاً به آن میپردازیم.
قانون جذب و دفع در موجودات
هر پدیدهای در جهان دارای دو بعد جذب و دفع، و سلب و اثبات است. خواجه نصیر طوسی (رحمه الله) در رسالهای كه منسوب به ایشان است میگوید: آنچه در نوع جمادات به نام جذب و دفع هست، در گیاهان نیز وجود دارد.(1) خاك یا سنگی اگر بخواهد «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن» ناچار خاكهای مستعد و مناسب را جذب میكند و مواد ناسازگار را دفع میسازد. هر خاكی شایستگی لعل یا عقیق شدن را ندارد؛ جذب و دفع مناسب و نامناسب در همه معادن و گیاهان وجود دارد، گیاه هر غذایی را جذب نمیكند بلكه غذای مناسب را جذب و مواد نامناسب را دفع میسازد.
این جذب و دفع در حیوانات به صورت «شهوت» و «غضب» نمود میكند، لیكن در انسان رقیقتر از این، به صورت «محبت» و «عداوت» جلوهگر میشود و گاه از این مقدار بالاتر آمده، رقیقتر میگردد و به صورت «ارادت» و «كراهت» ظهور میكند و اگر بسیار رقیق و لطیف شد به صورت «تولّی» و «تبرّی» ظاهر میشود كه از ویژگیهای خواص اولیای حق و مۆمنان الهی است. انسان مۆمن محبت و عداوتی را كه در وجود خود دارد روح میبخشد و آن را به مرحله تولّی و تبرّی صعود میدهد. حلاوت باطنی محبت را به آن میچشاند تا محبت زندهای باشد وگرنه بسیاری از مردم از محبت و عداوت برخوردار هستند ولی این دو در وجودشان لطیف و رقیق نشده است.
تولّی خدا
ار آن جا كه انسان موجودی ابدی است و بدون گرایش و محبّت نمیتواند زندگی كند، پس باید موجودی دایمی و زوال ناپذیر باشد كه به وی دل بسته و تنها به او محبّت داشته باشد. بدیهی است كه مادّه و مادّی نمیتواند دایم و دایمی باشد. قرآن كریم اثر محبّتهای باطل و محبّتهای حقّ را بیان میكند. آن ها كه محبوب دایمی انتخاب كردند، از محبّت شان بهرهمند گشته و آن هایی كه به محبوب فانی دل بستهاند، نه تنها از محبّت طرفی نبستند بلكه زیان دیده و متضرّر شدند.
در سوره فرقان چنین میفرماید: «یوم یعضُّ الظّالِمُ علی یَدیهِ» (فرقان/ 27)؛ روز قیامت، روزی است كه ظالم هر دو دستش را گاز میگیرد. و این حالت انسان نادم است كه در شدّت پشیمانی به سر میبرد. او میگوید چرا من با فلان شخص رفاقت كردم تا عمری به بطالت سپری شود؟ و نیز انسان ظالم میگوید: «یا وَیْلتی لَیْتنی لم اتَّخِذْ فلاناً خلیلاً» (فرقان/ 28)؛ وای بر من، ای كاش من فلان شخص را دوست نمیگرفتم.
پس معلوم میشود دوستی آن قدر نقش دارد كه گاهی ممكن است انسان تمام سرمایه عمرش را به پای دوست باطل و بیهوده بریزد.
اگر انسان از خدا ترسید و به خدا علاقهمند بود، بهشت برای او لازم است؛ چون گاهی انسان خدا را وسیله قرار میدهد تا به بهشت برسد، این ناشی از همّتهای پست است كه خدا از آن كراهت دارد و گاهی از خدا چیزی نمیطلبد، فقط او را میطلبد، حب و لقای او را مسئلت میكند، در این جا خداوند سبحان او را به این نعمت عظیم متنعم میكند.
امام صادق سلام الله علیه فرمود: «هیچ عبدی نیست كه در قلب او رغبت به خدا و ترس از خدا قرار گیرد آنكه بهشت برای او واجب شود»(2) و نیز آن حضرت فرمود: «در دریای دلتان فرو بروید. ببینید این قلب طاهر، نقی و پاكیزه است یا نه؟ اگر دیدید در این قلب، جز علاقه به خدا چیزی نیست، هر چه خواستید از او مسئلت كنید كه خدا می دهد».

تولّی رسول
یكی از القاب گرامی رسول اكرم صلی الله علیه و آله ، «حبیبُ الله» است. پیامبر محبوب خداست. پس اگر كسی خواست دوستی انتخاب كند، باید با رسول اكرم صلی الله علیه و آله ارتباط پیدا كند و در غیر این صورت اگر به اشخاص و یا امور باطل دل بندد، آینده ای سخت و تاریك در انتظار اوست.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در خطبه شعبانیه فرمود: «ومن أكثر فیه من الصلوة علیّ ثقل الله میزانه یوم تخفّف فیه الموازین».(4) ؛ هر كس در ماه مبارك رمضان زیاد بر من صلوات بفرستد ترازوی اعمالش سنگین میشود روزی كه ترازوی اعمال بسیاری از مردم سبك خواهد بود.
حضرت میفرماید: صلوات بر من میزان اعمال خودتان را سنگین میكند، وگرنه از صلوات ما كمالی به حضرت عاید نمیشود، خدای سبحان كمالات لایق را به وی ارزانی داشته و ارزانی میدارد، آنچه را ما طلب میكنیم به عنوان واسطه فیض و علت فاعلی سبب خیر نخواهیم بود، بلكه به وسیله درود ما كمالاتشان ظاهر میشود، پس از ما خیری به آن حضرت نمیرسد. هر چه ما داریم محصول تربیت آن حضرت است؛ مانند باغبانی كه در روز عید، دسته گلی از باغ بچیند و به صاحب باغ اهدا كند. آیا باغبان چیزی از خود به صاحب باغ اهدا كرده است؟ گلهای زیادی از بوستان رسول خدا نصیب ما شده حال اگر دسته گلی تقدیم میكنیم از باغ خود اوست، لیكن برای ما موجب تقرب و رسیدن به كمال است.
محبت به ولیّ خدا
روزی یكی از اعراب بادیهنشین خدمت رسول خدا شرفیاب شده و از قیامت و صحنه محشر سۆال كرد.
حضرت فرمودند: برای قیامت چه حاضر كردهای؟ عرض كرد: هیچ! ولی خدا و رسولش را دوست دارم. فقال له رسول الله: «المرء مع من أحبّ»(5) انسان با محبوب خویش همراه است، یعنی اگر محبت تو صادقانه است، با محبوب خود محشوری. چگونه ممكن است دوست آنان باشی و كار آنها را انجام ندهی؟ و اگر دوست آنها هستی و صفت آنها را نداری پس با آنها نیستی. دوستی منهای اطاعتْ دوستی نیست؛ بلكه تمنّی است، چون محبت مرحله عالیه اراده است. چگونه ممكن است محبت باشد و انسان به میل خود عمل كند نه به رضای محبوب. در نیم روزی گرم شخصی به حضرت علی علیه السلام عرض كرد: مرا موعظه كن. حضرت فرمود: مجالس فراوانی را با هم بودیم و سخنرانیهای زیادی را از ما شنیدی؛ الآن در این نیم روز گرم چه حاجت كه موعظهای از من بشنوی؟ عرض كرد: دامن شما را رها نمی كنم مگر اینكه سخنی بگویید. حضرت فرمودند: «أنت مع من أحببت» تو با محبوبت محشور میشوی. ببین به چه چیز دل بستهای؟ مورد علاقه تو چیست؟ چه میخواهی؟
انسان تا به چیزی معرفت پیدا نكند، محبت پیدا نمیكند. ارزش انسان به مقدار محبت اوست و هر كسی با محبوبش محشور میشود. به رسمیت شناختن، غیر از دوست داشتن است؛ گاهی انسان موظف است از نظر برنامههای نظامی یا قانونی به كسی احترام بگذارد اما دوست داشتن چیز دیگری است. انسان پیش عده زیادی درس میخواند اما گاهی یكی از اساتید را دوست دارد. دوستی غیر از تعظیم و تجلیل و تكریم است. آن سر سپردن و دل بستن چیز دیگری است.
دوست داشتن، ذخیره و یكی از اركان اصلی دین به نام «ولایت» است. پیامبر فرمود: كسی كه بر من صلوات بفرستد و بر آل من نفرستد، بوی بهشتی كه از فاصله پانصد سال استشمام میشود به مشام او نمیرسد.
سخن از تجلیل و تكریم قانونی نیست؛ كه آنها هر چه گفتند، اطاعت كنیم؛ زیرا این مرحله اول پیروی است، بلكه به ما گفتهاند: دوست آنها باشید، دوستی به آسانی نصیب كسی نمیشود، دوستی به معرفت میسّر میشود و معرفت باطن عبادت است.
پی نوشت:
1) رساله تولی و تبری، ضمیمه اخلاق محتشمی، ص 562.
2) عن الصادق علیه السلام: «لا تجتمع الرهبة والرغبة فى قلبٍ إلّا وجبت له الجنّة» ؛ من لا یحضر، ج 1، ص 205.
3) امالی شیخ مفید، مجلس 7.
4) اربعین شیخ بهایی، ص 179، ح 9.
5) بحارالانوار، ج 17، ص 13.
6) قال النبى صلی الله علیه و آله و سلم: «من صلّی علىّ ولم یصلّ علی آلى، لم یجد ریح الجنة وإن ریحها لتوجد من مسیرة خمسماثة عام»؛ سفینة البحار، ج 5، ص 171.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع : استاد جوادی آملی، کتاب «ولایت علوی»، صص 107-118.
