عمر دوباره به کمک غنی سازی
غنی سازی عمر(1)
شتابى كه در سپرى شدن عمراست ، حسرتى كه بسیارى از انسانها در پایان عمرشان به خاطر هدر دادن « سرمایه عمر » مىخورند ، یك بار بودن مجال زندگى و غیر قابل تكرار بودن این فرصت و مهلت زیستن، مسؤولیتى كه انسان نسبت به عمر خویش و كیفّیت گذران آن دارد و... عواملى از این قبیل، یافتن پاسخ براى این سؤال را كه « روش بهرهگیرى از عمر چیست؟ » جدّىتر مطرح مىسازد.
موفقترین انسانها هم سرانجام ، دچار حسرت و پشیمانى مىشوند كه كاش بهتر از این از عمرمان استفاده كرده بودیم. اما مىتوان از میزان حسرت كاست و بار ندامت را سبك ساخت، به شرط آنكه در پى آن باشیم كه بهترین شیوه زیستن و بهره گرفتن از اوقات و به بهره ورى رساندن عمر و پر بار ساختن پرونده اعمال و كارنامه زندگى را بشناسیم و به كار بندیم. گذرا به برخى از راه و روشهاى غنىتر ساختن درونمایه عمر و زیستن در این « میدان عمل » و « عرصه آزمون » اشاره مىكنیم:
1. توجه به محدود و گذرا بودن عمر: گاهى یادمان مىرود كه عمر ما ، عمر نوح و خضر نیست و براى همیشه پاى بر گرده كره خاكى نخواهیم گذاشت و براى ابد ، نفس نخواهیم كشید. مثل خیلىها كه با اجل طبیعى یا حوادث و سوانح ،جان مىبازند ، مانیز باید این جان عاریت را به جان آفرین تسلیم كنیم. دیر و زود دارد ، اما سوخت و سوز ندارد. پس، حال كه چنین است، عمر را به غفلت نگذرانیم. شمع وجود عمر ما پیوسته در حال سوختن و كاستن است. پیش ازخاموشى، فكرى كنیم!
2. وقت ها ی کوچک را هم از دست ندهید.
در طول شبانه روز، در ایام هفته و سال، وقتهاى خورده ریز فراوانى را مفت از دست مىدهیم. براى این وقتهاى به اصطلاح « دم قیچى » فكرى كنیم و برنامهاى داشته باشیم و با دوختن این پاره وقتها به یكدیگر ، وقت و مجال خودمان را توسعه و افزایش دهیم. وقتى از یك شیر آب كه هرز شده ، آب هدر مىرود ، اگر ظرفى زیر آن بگذاریم، مىبینیم كه آن ظرف در مدتى كم پر شد. وقتى قطره قطره است به چشم نمىآید ، ولى وقتى جمع مىشود ، « قابل توجه » مىگردد. از اینگونه وقتهاى خورده ریز هم زیاد از دست ما مىرود. براى آنها حسابى باز كنیم!
3. كارها را در زندگى خود ، به تناسب اهمیت و ضرورت، اولویت بندى كنیم.
خود را به كارى مشغول سازیم كه اولویت درجه یك دارد. اگر وقت اضافى داشتیم ، صرف كارهاى مرحله دوم و سوم از نظر اهمیّت بكنیم. تا مبادا چنان شود كه:
بگذاشتهایم آنچه برداشتنى است
برداشتهایم آنچه بگذاشتنى است
حضرت علىعلیهالسلام فرموده است: هر كس به كارى كه مهّم نیست مشغول شود ، كار مهم تر از دست او مىرود (مَنِ اشتغل بغیرِ المهمّ فاَتُه الاَهَمّ). مىبینیم كه اهم و مهم كردن كارها و پرداختن به آنچه لازمتر و مفیدتر است، جلوى حسرت و ندامت را مىگیرد و به بهرهورى از عمر، كمك مىكند.
4. نظم در امور:
آشفتگى در هر چیز ، زیان آور است. مثل آشفتگى ذهن، آشفتگى دل و خاطر ، به هم ریختگى وسایل و ابزار ، آشفتگى حساب و كتاب و دخل و خرج و هزینه و درآمد و...بسیارى از این گونه امور.
كارهاى ما در « ظرف زمان » صورت مىگیرد. نظم دادن به كارها و برنامهها و صرف وقتها و مطالعات و نوشتنها و عبادات و خدمات و تفریحات، سبب بهره ورى بیشتر از امكانات از جمله « عمر » مىشود. تقسیم زمان بین كارها و نظم دقیق در انجام امور ، جلوى ضایعات بسیارى رامى گیرد و مایه « توسعه وقت » مىشود.
5. حفظ روحیه و امید: انسان به امید زنده است. داشتن امید و انگیزه ، هم به انسان نیرو مىبخشد ، هم نشاط مىآورد ، هم مانع خستگى و به ستوه آمدن مىشود ، هم زندگى را بر خوردار از « خوشبینى به آینده » مىسازد ، هم ثمره كارها و تلاشها را مضاعف مىسازد. آنان كه با روحیه خوب زندگى مىكنند و به یأس و بدبینى و افسردگى و دلسردى مجال ورود به صحنه زندگىشان را نمىدهند ، از زندگى خود لذّت بیشترى مىبرند و اگر جز این باشد ، زندگى را « مردن تدریجى» خواهند دید و گذرانِ عمر را یك «جان كندن دراز مدت» خواهند شمرد.
6. تجربه آموختن : روزگار و فراز و نشیبهاى زندگى، معلّم شایستهاى براى انسان است. به شرط آنكه بتواند از تجربههاى تلخ و شیرین استفاده كند. گشودن دید عبرت به روى حوادث ، بار تجربه آدمى را غنىتر مىسازد. بهرهگیرى از تجارب دیگران نیز « عمر دوباره » به شمار مىآید.
سالخوردگان مجرب و سرد و گرم روزگار چشیدگان،اغلب سعى مىكنند «حاصل عمر» خویش را در اختیار دیگران قرار دهند ، چه به صورت شفاهى و گفتارى، چه كتبى و نوشتارى.
حتّى نامه 31 نهج البلاغه ، تجارب غنى حضرت امیرعلیهالسلام است كه در سال هاى پایانى عمر پر بارشان به صورت یك « نامه » به فرزندشان امام حسن مجتبىعلیهالسلام نوشتهاند ، نامهاى مفصّل ، عمیق ، پر نكته و آموزنده. هم باید تجربه آموخت، هم باید تجربه اندوخت. هم آنها را به كار بست، هم به دیگران منتقل كرد.
ادامه دارد...
بر گرفته از مجله ی پرسمان - با تلخیص
مقالات مرتبط :