مدیریت امام در دوران دفاع مقدس
امام خمینی با شناخت از واقعیتها و حقیقت های موجود سیستم نوپای جمهوری اسلامی و با تلفیق آموزه های مذهبی و ملی و برجسته كردن اتحاد درونی و با مدیریت صحیح منابع انسانی و تقویت انسجام درونی، جنگ را به نفع خود پایان دهد.

بحرانها آزمون مدیریت جوامع هستند كه سیستمهای سیاسی را به چالش میكشند. بنابراین بررسی چگونگی مدیریت بحرانها در كشورها، میتواند ارزیابی مثبتی برای سیستمهای مدیریتی گوناگون باشد. جنگ یكی از این بحرانها است كه تا به امروز كشورهای متعددی را درگیر ساخته است. بررسی مدیریت جنگ در كشورهای گوناگون تجربه های موفق و ناموفق متعددی را آشكار میكند. برای نمونه جمهوری اسلامی ایران یكی از طولانی ترین جنگهای جهان معاصر را تجربه كرده است. جنگی تحمیلی و فرسایشی. جنگ تحمیلی یكی از آزمونهایی بود كه سیستم نوپای جمهوری اسلامی را و شاید استعدادهای رهبری و ظرفیتهای مدل حكومتی ولایت فقیه را به چالش كشید. بررسی چگونگی مدیریت امام در جنگ تحمیلی میتواند تجربه جمهوری اسلامی ایران را در مدیریت بحرانها رهنمون سازد.
رهبران انقلابی و مدیریت بحران
رهبران انقلابی بنابر توانایی خود میتوانند در جایگاههای گوناگون قرار گیرند. «رهبران فكری یا ایدئولوژی پرداز» كه اصول و زمینهی عقیدتی پیدایش جنبش انقلابی را فراهم میكنند و با استفاده از اصول و جهان بینی خاصّ خود از نهادهای سیاسی موجود سلب مشروعیت مینمایند. رهبران «بسیج گر» (كاریزماتیك) دارای مهارت تحریك مردم به عمل سیاسی هستند؛ سلاح آنها زبان و نطق و بیان است كه به وسیله ی آن ایدئولوژی انقلاب را ساده و عامه فهم میسازند. دسته سوم رهبران «مدیر یا سیاستگذار» هستند كه وظیفه ی تحكیم قدرت و نهادینه كردن آن را به ویژه پس از به ثمر رسیدن انقلاب به عهده دارند. این سه ویژگی البّته میتواند هم زمان در یك شخصیت واحد با شدت و ضعف متبلور شود.
رهبری كه از سه ویژگی مزبور برخوردار است از دامنه اثرگذاری بیشتری بر تحولات برخوردار است و بهتر میتواند شیوه ی مدیریتی خود را اجرا نماید.
در شرایط غیرعادی همچون مواقع بحرانی نقش رهبری و مدیریت برجسته تر میگردد. بررسی بحرانهای گذشته نشان میدهد، افراد در اینگونه موارد دچار سردرگمی میشوند
در شرایط غیرعادی همچون مواقع بحرانی نقش رهبری و مدیریت برجسته تر میگردد. بررسی بحرانهای گذشته نشان میدهد، افراد در اینگونه موارد دچار سردرگمی میشوند، سادهترین و در عین حال اساسیترین اشتباهات در لحظات بحرانی رخ میدهد، معمولاً سخن و عملكرد مسئولان خلاف جهت منافع خود و سازمان آنهاست، دستپاچگی و عكسالعملهای غیرمنطقی در چنین شرایطی بسیار دیده میشود، جلوگیری از ازدحام خبرنگاران كنجكاو، حفظ اعتبار، كاهش عوارض و بازتابهای منفی آن بر آینده و افكار عمومی مسائلی هستند كه گاه از كنترل خود بحران برای مسئولان مشكلتر میشود.
رهبران انقلابی بر اساس دسته بندی موجود و با توجه به ویژگیهای شخصی و قابلیتها و استعدادهای فكری خود از دامنه اثرگذاری متفاوتی بر مدیریت بحرانها برخوردارند. جایگاه و نوع اختیارات رهبران كه بر اساس توانمندیهای آنها میتواند از قوت و ضعف برخوردار باشد؛ میتواند ابعاد مدیریتی آنان را آشكار نماید. در مبحث مدیریت بحران، تصمیمگیریهای مهم و عمده، همواره از ضروریات بحران در لحظات اول است. تصمیماتی كه نه تنها در ابعاد وسیعی تأثیر میگذارد و در حقیقت آینده و گستره بحران را میسازد، بلكه همه در مورد آن قضاوت میكنند. بنابراین، در مواجهه با بحران، اولین گام رهبران اتخاذ تصمیمهای صحیح منوط به دستهبندی حقایق و واقعیتها است. اگر رهبران فكری، كاریزما و سیاستگذار و مدیر از اجماع برخوردار نباشند و دسته بندی واقعیت و حقایق دچار تفرق شود؛ موجب پریشانی وآشفتگی بیشتر است.
جنگ به عنوان یك بحران تا به حال سیستمهای مدیریتی متعددی در جهان را درگیر ساخته است. یكی از این سیستمها، سیستم نوپای جمهوری اسلامی است كه به مدت هشت سال با جنگی نابرابر درگیر بود. این سیستم كه به دلیل مدل حكومتی خود-ولایت فقیه- از سایر سیستمهای حكومتی متمایز است؛ با مركزیت رهبری امام خمینی(ره)، تجربه متفاوتی از مدیریت بحران را به منصه ظهور رساند كه در ادامه مورد بررسی قرار میگیرد.

امام خمینی(ره) و تجربه مدیریتی جنگ تحمیلی
امام خمینی از جمله رهبرانی است كه مختصات سه دسته رهبران را داراست و همین امر باعث میشود تا از تونایی اثرگذاری بیشتری بر تحولات كشور داشته باشد. جنگ تحمیلی رویدادی بود غیر پیش بینی و بنا به ماهیت خود تنش زا. اهمیت این بحران در شرایطی كه كشور در حال از سرگذراندن دوران اولیه انقلاب است افزایش مییابد و وضعیت بحران در بحران را ایجاد میكند.
با آغاز جنگ تحمیلی امام خمینی با تأكید بر انسجام و وحدت درونی و دوری از اختلافات سعی كرد تا اولین گام در برابر این بحران را با حفظ انسجام درونی و استفاده از عاملان انسانی كه سراپا همه گوش به فرمان رهبری او بودند، بردارد.
در ابتدای تجاوز عراق به ایران، اولین گام پیام به جامعه، برای حفظ خونسردی و برخورداری از آگاهی در برابر اغتشاشاتی است كه گروهك منافقین ایجاد میكند. امام با هوشیاری در برابر این دو بحران یعنی اعلام جنگ عراق و اغتشاشات منافقین ملت را آرام میكند، سپس منافقین را خطاب خود قرار میدهد كه در صورت تداوم این اغتشاشات در شرایط جنگی آنها نیز همراه و متحد عراق هستند.
گام بعد، حماسی است. از یك سو انقلاب در مراحل اولیه خود قرار داشت و هنوز نیروهای كشور به سازماندهی و تشكیلات مناسب دست نیافته بودند و از سویی نیز جنگی روانی مبنی بر پیروزی عراق در آغاز جنگ شكل گرفته بود؛ كسانی مانند هنری كیسینجر در تاریخ 7/6/59 پیشبینی كرده بود عراق در یك جنگ ده روزه میتواند بر جمهوری اسلامی پیروز شود. همچنین همان روز بختیار كه شناخت بیشتری از بقیه ی مردم ایران داشت سقوط نظام جمهوری اسلامی را ظرف چند ماه محقق دانست و صدام در روز اول جنگ گفته بود كه هفت روز دیگر به تهران خواهیم رسید. حماسی بودن در چنین شرایطی به این معنا است كه امام به عنوان رهبر فكری، بسیجگر و سیاستگذار، با اطمینان عراق و حامیانش را خطاب قرار داد:
«به صدام حسین و امثال او؛ ثابت خواهم كرد كه اینها؛ این اذناب امریكا قابل ذكر نیستند...»
امام به عنوان رهبر فكری، بسیجگر و سیاستگذار، با اطمینان عراق و حامیانش را خطاب قرار داد:
«به صدام حسین و امثال او؛ ثابت خواهم كرد كه اینها؛ این اذناب امریكا قابل ذكر نیستند...»
امّا در چنین شرایطی نیز امام سعی میكند با استفاده از قدرت نرم خود ملت عراق را از دولت صدام حسین جداسازی كند و خطاب خود را صدام حسین قرار دهد. بدین ترتیب با یك استراتژی مناسب و بهره گیری از جریان اندیشه ای كه معتقد به امت جهانی اسلام است؛ یك وفاق بین ملت عراق و ایران شكل میدهد و شكافی را درون سیستم عراق ایجاد میكند.
در مرحله ی بعد، حركت جوانان به سوی جبهه ها با پیامهای پرنفوذ رهبر، یك جریان «هنجار درونی» به وجود آورد كه به تدریج همه ی اقشار را فراگرفت. به طوری كه بسیاری از افراد مایل به رفتن به جبهه ها شدند و نرفتن به جبهه یك نابهنجاری و درعین حال ناجوانمردی تلقی میشد «در صورتی كه افراد دارای هدف مشترك مهم و فعالیت مشترك در جهت رسیدن به هدف باشند، احساس تعلق خاطر در بین آنها زیاد میشود. مهمترین هدف مشترك، دشمن مشترك است و اگر این دشمنی بنیان مذهبی داشته باشد تأثیری صدچندان خواهد داشت. در جبهه ها یك فرایند همبستگی و انسجام اجتماعی و دگرگونی عمیق ارزشها روی داد و «ایمان» به عنوان سیمان اجتماعی قویترین همبستگی را در میان جوانان رزمنده به وجود آورد».

این همبستگی جز به رهبری امام میسر نشد. جنگ به دلیل ماهیت انقلاب ایران خاصیتی مذهبی داشت. رهبری امام نیز بر بستر مذهب جریان داشت و با آموزه های مذهبی آمیخته بود. امام با بهره گیری مناسب از خاطره جمعی مخاطبان خود، آموزه های مذهبی را به جریان انداخت. این گواهی بود بر تفكر امام كه دین را جاری در زندگی میدانست و به آن ابعادی همه جانبه میبخشید. بنابراین زندگی بزرگان مذهبی چون امام حسین(ع) و مفاهیمی نظیر شهادت، آزادیخواهی، تن ندادن به ذلت و.... برجسته گردید. راهی كه امام حسین (ع) و یارانشان طی نمودند، طریق احسنی است كه سعادت ملت را در پی دارد. مگر نه آن است كه دستور آموزنده «كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا» باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالتخواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران كاخ نشین و مستكبران غارتگر بود و دستور آن است كه این برنامه سرلوحه زندگی در هر روز و در هر سرزمین باشد. روزهایی كه بر ما گذشت عاشورای مكرر بود... و این دستور آموزنده، تكلیفی است و مژدهای. تكلیف از آن جهت كه مستضعفان، اگر چه با عدهای قلیل، علیه مستكبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام كنند و مژده كه شهیدان ما را در شمار شهیدان كربلا قرار داده است و مژده كه شهادت رمز پیروزی است.»[5]در واقع امام توانستند با استفاده از نفوذ خود در میان مردم و با بهره گیری از باورهای دینیشان، به بهترین وجه آنها را برای حضور در جبهه های جنگ بسیج كنند.
جمع بندی
امام خمینی با بهره گیری از آموزه هایی كه از اسلام داشت و بر اساس توانایی و قابلیتهای رهبری خویش در هنگام جنگ توانست با شناخت از وضع موجود، تصمیم گیری سنجیده و مطابق با شرایط انجام دهد. تأكید بر انسجام و بهره گیری از آموزههای مذهبی و ایجاد امواج مردمی در برابر نیروی متجاوز در آن شرایط، كاربرد بهینه ی داشته های كشور بود. ایشان با شناخت از واقعیتها و حقیقت های موجود سیستم نوپای جمهوری اسلامی، با تلفیق آموزه های مذهبی و ملی و برجسته كردن اتحاد درونی توانست تا سرمایه اجتماعی را تقویت نماید و همین امر یكی از ابعاد مثبت مدیریت رهبری در دروان جنگ تحمیلی بود. چنانچه كشوری كه در وضعیت بحران در بحران قرار داشت، توانست با مدیریت صحیح منابع انسانی و تقویت انسجام درونی، جنگ را به نفع خود پایان دهد. تجربه ی مدیریتی امام خمینی در چنین شرایطی، تبلور آمیختگی تواناییهای فكری، بسیج گرانه و سیاستگذارانه ی ایشان بود.
منابع
شمس الله مدبر
[1] بشیریه حسین، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران: دانشگاه تهران،1379، ص93
[2] یزدان پناه مهشید، برنامه ریزی و تصمیم گیری در مدیریت بحران، 1386، پایگاه علمی مقالات مدیریت[3] صحیفه امام، ج13، ص222
[4] رفیع پور فرامرز، توسعه و تضاد، تهران:نشر ،سال 1377، ص137
[5] صحیفه امام، ج9، ص445