تبیان، دستیار زندگی
همانگونه که حکومت بنام دین در جهان غرب پیامدهای ناهنجاری به دنبال داشت و عامل سرخوردگی و عقب افتادگی شد، در ایران امروز نیز چنین حالتی رخ نموده است و برای رهایی از آن، چاره ای جز پیمودن همان راهی که در آن سامان صورت گرفت، وجود ندارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکومت اسلامی ایران تکرار قرون وسطی

ایران

تنافی سکولاریزم با اندیشه ربوبیت تشریعی الهی

با توجه به مطالب گذشته روشن می گردد: اسلام در زمینه ی مسائل اجتماعی- از کوچکترین آنها گرفته تا مسائل اجتماعی بین المللی- قانون دارد. بنابراین چگونه می تواند با سکولاریزم که مبتنی بر تفکیک دین از مسائل جدی زندگی- چه سیاسی و چه حقوقی، اجتماعی و خانوادگی- است سازگار باشد؟!

یکی از دلایل ترویج سکولاریزم در غرب این بود که آنها می خواستند تعارضی بین خواسته های خدا و خواسته های مردم پدید نیاید. از این رو پنداشتند جای دین فقط کلیساست، و دین حق دخالت در مسائل اجتماعی و حقوقی را ندارد. اما در بینش اسلامی، بالاترین ارزش این است که انسان، تابع اراده ی خدا و بنده ی خالص او باشد و همه چیز را در اختیار او قرار دهد. پس بر اساس این بینش مسلمان نمی تواند معتقد به آزادی مطلق در مسائل مهم زندگی اش باشد.

آیا ایجاد حکومت دینی و دخالت روحانیت در سیاست تکرار تجربه مسیحیت در قرون وسطی نیست؟

اخیراً، در برخی نوشته ها و سخنرانی ها، شرایط کنونی ایران اسلامی به حکومت مسیحیت در قرون وسطی تشبیه می شود و با در نظر گرفتن وجوهی چند برای این شباهت چنین وانمود می گردد: همانگونه که حکومت بنام دین در جهان غرب پیامدهای ناهنجاری به دنبال داشت و عامل سرخوردگی و عقب افتادگی شد، در ایران امروز نیز چنین حالتی رخ نموده است و برای رهایی از آن، چاره ای جز پیمودن همان راهی که در آن سامان صورت گرفت، وجود ندارد.

قبل از هر چیز باید توجه داشت که از همان روزی که پیامبران (علیه السلام) برای هدایت بشر مبعوث شدند، حزب شیطان هم برای مقابله با آنها و خنثی کردن برنامه ها و فعالیتشان دست به کار شده در هر زمانی و هر جامعه ای متناسب با شرایط آن حرکتهایی انجام داد و در آینده هم صورت خواهد داد.

همانگونه که حکومت بنام دین در جهان غرب پیامدهای ناهنجاری به دنبال داشت و عامل سرخوردگی و عقب افتادگی شد، در ایران امروز نیز چنین حالتی رخ نموده است و برای رهایی از ن، چاره ای جز پیمودن همان راهی که در ن سامان صورت گرفت، وجود ندارد

مخدوش کردن چهره ی انقلاب

نسخه ای که استکبار جهانی برای ما پیچیده است و از همان سال های نخستین بعد از پیروزی انقلاب شروع به برنامه ریزی و اجرای آن نموده است، مخدوش جلوه دادن نظام اسلامی ما و یکسان انگاری آن با نظام قرون وسطی که بوسیله ی کلیسا (خصوصاً کلیسای کاتولیک) اداره می شد، می باشد.

مطابق این طرح اسلام بعنوان مانعی در برابر پیشرفت علم و دانش و صنعت و فنّ آوری معرفی می گردد، همچنان که بعنوان دیدگاهی ناکارآ و ناقص که نظام مبتنی بر آن توانایی حلّ مشکلات جامعه و اداره ی آن را ندارد شناخته می شود و با برشمردن مۆلفه هایی آن را دلیل همسانی این دو نظام- یعنی نظام اسلامی و نظام حکومتی مسیحیّت- قلمداد می کنند. تا از سویی تجارب مبارزاتی قرون وسطی با چنین نظامی را بهترین راه وانمود کنند و از سویی ادعا کنند، آنچه برای آن نظام اتفاق افتاد، برای این نظام هم خواهد افتاد.

اولین وجه شباهت، چنین بیان می شود: کسانی در آن زمان به نام دین بر مردم حکمرانی می کردند. اکنون نیز وضع بر همین منوال است، چرا که عده ای می خواهند به نام خدا و دین بر مردم حکومت کنند. پس وجه مشترکی بوجود آمد. سپس می افزایند: سخت گیری هایی که آن گروه در مورد افکار و عقاید خود می کردند، این عده نیز اعمال می کنند. آنها مخالف آزادی فکر و اندیشه بودند و مخالفین با افکار کلیسا را زندانی، محاکمه و یا اعدام می کردند. اینها نیز چنین اعمالی روا می دارند.

نسخه ای که استکبار جهانی برای ما پیچیده است و از همان سال های نخستین بعد از پیروزی انقلاب شروع به برنامه ریزی و اجرای ن نموده است، مخدوش جلوه دادن نظام اسلامی ما و یکسان انگاری ن با نظام قرون وسطی که بوسیله ی کلیسا (خصوصاً کلیسای کاتولیک) اداره می شد، می باشد

پیشنهاد پروتستانتیسم برای جامعه ی ما

واکنش جهان غرب برای مبارزه با آن نظام در گام اول، نهضت اصلاح دینی یا «پروتستانتیسم» بود، یعنی در بین خود کشیش ها و رجال دینی کسانی رفتار کلیسای کاتولیک را تقبیح نموده و گفتند: این شیوه، مسیحیت واقعی نیست و ما باید به مسیحیت اصیل برگردیم و پیشنهاد کردند، باید مذهب بگونه ای مطرح شود که در آن حکومت نباشد و به کار سیاست نپردازد و فقط وظیفه اش برقراری روابط بین خدا و فرد باشد و بدین ترتیب به مبارزه با روحانیت رسمی مسیحیّت پرداختند (این در واقع آغاز فکر پروتستانتیسم است که مارتین لوتر ابتدا مطرح و بعد کالون و دیگران به صورت های مختلف دنبال کردند و فرقه های پروتستان بوجود آمد. )

بهرحال در نظام اسلامی ما نیز چنین القاء می شود که: خلط بین دین و سیاست و قرار دادن دین بعنوان اساس حکومت  ، فرجامی نیک تر از آنچه برای کلیسای کاتولیک واقع شد، نخواهد داشت و شکستی عظیم برای اسلام به وجود خواهد آورد. پس همان بهتر که برای نجات دین حساب آن را از سیاست جدا کنیم.

از طرفی ورود در سیاست قداست روحانیت و متدینین را می شکند چرا که اولاً: سیاست دغل بازی های خاص خود را دارد، و ثانیاً: با دخالت این گروه چه بسا نابسامانی ها و نارسائی هایی بوجود آید که پیامدهای منفی آن دامنگیرشان شود و حرمت روحانیت در جامعه را زایل گرداند، پس خوب تر آن که اینها فقط به رابطه ی با خدا و موعظه مردم بپردازند و کارهای سیاسی را به اهلش واگذارند.

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع:

مشکات هدایت ؛ آیت الله مصباح یزدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.