تبیان، دستیار زندگی
امروز پرستو ونیما اولین سالی است که روز پدر را بدون تو جشن می گیرند برایت شمع وگل نرگس که خیلی دوست داشتی گرفتن واز من خواستن تا حلوا درست کنم
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسطوره های امروز


یادت هست زمانی که با هم زیر این سقف آمدیم قرار گذاشتیم تا لحظه مرگ در کنار هم محکم واستوار با مشکلات زندگی مبارزه کنیم و آنهارا با عشق و محبتمان به یکدیگراز مسیرزندگی دور کنیم ...


از وقتی که تو رفتی تنهای تنها شدم دیگر زندگی برایم سخت و گاهی اوقات غیر قابل تحمل است تا قبل از رفتنت هیچ گاه احساس شکست و کمبود نداشتم همیشه محکم واستوار در مسیر زندگی قدم برمی داشتم از هیچ چیز نمی ترسیدم ،از هیچ حتی زخم زبان ها،نیش و کنایه ها کمبود های مالی ،مریضی فرزندمان ....

تورفتی و مرا با غصه دوریت و بار سنگین یک زندگی تنها گذاشتی .

چگونه در دل خانواده نامزدخود جا شویم؟

یادت هست زمانی که با هم زیر این سقف آمدیم قرار گذاشتیم تا لحظه مرگ در کنار هم محکم و استوار با مشکلات زندگی مبارزه کنیم و آنهارا با عشق و محبتمان به یکدیگر از مسیرزندگی دور کنیم . اما هیچ گاه برای بعد از مرگ تو حتی جرات تصور لحظه ای را هم نداشتم .

امیر جان داغ دوریت برایم همیشه تازه است، هیچ شبی نیست که بی یاد تو بخواب روم و هیچ سحری نیست که بی یاد تو بیدار شوم ،تنها امیدم برای ادامه زندگی یادگارنی است که هیچ آرزویی جز خوشبختی آنها ندارم و تمامی تلاشم برای تربیت و سروسامان دادن به آنها ست ، گاهی اوقات آنقدر از دستت عصبانی می شوم که دیگر نمی خواهم بعد از نمازم برایت یس بخوانم اما بعد دلم برایت تنگ می شود واز خودم خجالت می کشم . می دانم که هیچ تقصیری نداشتی و این خواست خدا و تقدیر من در زندگی بود که تو باید زودتر از من می رفتی .

یادت هست به شوخی  همیشه به من می گفتی اگر یک روز من نباشم این زندگی چه شکلی می شه ! یادت هست وقتی مشکلات دور من حلقه می زد می خندیدی و می گفتی گل من تا کی می خواهی ضعیف باشی! ای کاش بودی و می دیدی چقدر قوی شدم و چقدر قوی بودن  من را شکسته و پیر کرده !  ای کاش بودی و می دیدی چطور با غصه دوری از تو دست و پنجه نرم می کنم حتی کمک های مادی و عاطفی پدرها و مادرهایمان ،ترحم  و دلسوزی دوستان واطرافیان از این بار سنگین کم نمی کند .

امروز پرستو و نیما اولین سالی است که روز پدر را بدون تو جشن می گیرند برایت شمع وگل نرگس که خیلی دوست داشتی گرفتند

امیر خیلی سخت است که نقش انسان محکم وشیردل را بازی کنی درحالی که از درون احساس ناتوانی وضعف می کنی ،سخت است که با لب هایت بخندی وبا قلبت گریه کنی !سخت است در مهمانی ای حاضر باشی که همه با همسرشان ،پدر فرزندانشان می آیند اما من بی تو وتنها به یاد توساعت ها را تحمل کنم.از همه اینها سخت تر فشار روحی نبودن تو در میان فرزندانمان است که من با تمامی تلاش حتی نمی توانم ذره ای از جای تورا برایشان پر کنم تنها از خدا می خواهم که به من و بچه ها صبر دهد وقدرت و عزت جای خالیت را برایشان پر کند.

امروز پرستو و نیما اولین سالی است که روز پدر را بدون تو جشن می گیرند  برایت شمع و گل نرگس که خیلی دوست داشتی گرفتند و از من خواستن تا حلوا درست کنم ،دیشب نیما از من پرسید راستی برای روز پدر برای بابا حلوا درست می کنی تا بابا با حمد و فاتحه از شما و من و پرستو کادو بگیره !؟ امیر اگر چه در میان من و بچه ها نیستی اما یاد و خاطره وروزتو همیشه با ما ست.

 روز پدران دیروز واسطورهای امروز مبارک

ف. فردوسی

بخش خانواده ایرانی سایت تبیان


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.