خداوند می خواهد اینگونه دعا کنیم
پیامبر بزرگ اسلام محمّدصلى الله علیه وآله از جبریل و جبریل از خدا روایت مىکند که فرمود:
"اى بندگان من همگى گمراه هستید مگر آن کسى که راهنماییش کرده باشم .پس از من هدایت بخواهید تا هدایتتان کنم و همگى نیازمندید مگر آن که بى نیازشکرده باشم پس از من بى نیازى بخواهید تا آن را روزى شما کنم و همگى گناهکارید مگر آنکه عافیتش داده باشم پس از من آمرزش بخواهید تا بیامرزمتان .
و کسى کهدانست من بر آمرزش توانایم و از من آمرزش طلبید او را آمرزیدم و باکى ندارم؛ و اگر نخستین و آخرین شما، مرده و زنده، خشک و تر شما گرد هم آیند تا دل بندهاى رابه شقاوت کشند از ملک من به اندازه پر پشهاى نیز نکاستهاند و اگر گرد هم آیند تادل بندهاى از بندگان مرا اهل تقوى کنند در ملک من به اندازه پر پشهاى نیز نیفزودهاند، و اگر گردهم آیند و هر کدام نهایت آرزوى خود را تمنّا و آن را جملگىبرآورد در ملکم هیچ به چشم نمىآید، زیرا همانگونه است که یکى از شما بر دریابگذرد و در آن سوزنى فرو کند و بر آورد آبى که بر مىگیرد از دریا هیچ نمىکاهد؛ ازآن رو که من بخشنده و شکوهمند و دارا هستم، دِهِش و ابزارم کلامى است پسهرگاه چیزى را اراده کنم فقط مىگویم: باش! پس خواهد بود."(بحارالانوار، ج93، ص293)
این حدیث قدسى دعوتنامهاى الهى به شمار مىآید تا بشر به استقبال نعمت ها و رحمت خداوند برود. حدیث با بیان اینکه انسان از نیاز و ناتوانى سرشته شدهاست آغاز مىشود.
(... وَ خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفاً) (سوره نساء، آیه 28) ؛ "و انسان، ناتوان آفریده شده."
ضعف و ناتوانى از طبیعت انسان سرچشمه مىگیرد و انسان نمىتواند کمترین مقدار ممکن از نیازهایش را نیز تأمین کند، همه نعمتى هم که در دست اوست همانا از فضل و عنایت خداست. امّا آیا انسان به این حقیقت، صادقانه و از دل اعتراف مىکند؟
مردم اکثراً این حقیقت را عمیق درک نمىکنند و نمىفهمند کهنعمت وجود، دانش، امنیّت، سلامت و دارایى، همه فضل خداست زیرا انسان پیش از آنکه در این زندگى پدیدار شود چیزى نبوده است که قابل ذکر باشد.
«هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکن شَیْئاً مَذْکوراً * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَمِن نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً»(سوره انسان، آیات 2 - 1) ؛
"آیا بر انسان روزگارانى نگذشت که چیزى سزاوار ذکر و هیچ نبود، ما او را از نطفه مختلط آفریدیم و او را بینا و شنوا کردیم."
وقتى بنده، سراپا گمراهى، نیاز و گناه باشد راهى جز آن ندارد کهخدا را بخواند و از او هدایت، بىنیازى، آمرزش و سلامت بخواهد.
آدمىنمىتواند ادّعا کند که هر آنچه از قبیل مال، فرزند، سلامت، امنیّت و دانش دراختیار اوست، براستى از آن او مىباشد، از آنرو که خداى سبحان این نعمتها را به او تفضّل فرموده و بنابر این هم اوست که اگر بخواهد این نعمت ها را از او بازى مىگیرد؛ انسان نباید از آنچه خدا به او داده شاد باشد و بر آنچه از دستش رفته غمگین شود،همچنانکه بر اوست که از رحمت خدا - وقتى صاحب نعمتى نمىشود- مأیوس نگردد، زیرا او مىتواند با دعا آن را از خدا بخواهد و خدا قادر است ما را به آنچهنداریم و به بیش از آنچه تصوّر مىکنیم برساند. از اینرو باید آنچنان باشیم که امام علىعلیه السلام مىفرماید: "کن لما لا ترجو أرجى منک لما ترجو." (بحارالانوار، ج71، ص34)
"به آنچه امید به آن ندارى، امیدوارتر باش تا آنچه امید به آن دارى."
اگر حقیقت امر این باشد پس دست هاى ما باید همیشه به سوى خدا باشد، همچنان که باید به آنچه داریم و در واقع مال ما نیست مغرور نشویم، زیرا هر لحظه ممکن است خدا آن را از ما بگیرد و آنچه نداریم از آن ناامید نباشیم چرا که هر لحظه ممکن است خدا آن را به ما عنایت کند. باید وقتى چیزى را از دست مىدهیم، بىآنکه ناامید شویم شکیبایى ورزیم و وقتى چیزى را بدست مىآوریم، بى آنکه مغرور و فریفته شویم شکرگزار باشیم.
«لِکیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کلَّ مُخْتَالٍفَخُورٍ» (سوره حدید، آیه 23)
"تا بر آنچه از دستتان بدر رفت دلتنگ نشوید و از آنچه به شما رسید شادماننگردید و خداوند متکبّران خودستا را دوست ندارد."
بلکه حقیقت امر بسیار عمیق تر از این است، زیرا انسان حتّى صاحباعضاى بدن خود نیز نیست، پس چشم، گوش، دست، پا و همه اعضاى دیگر ازآنِ ما نیست بلکه همانا امانتى است از خداوند که به ما سپرده شده تا در برابر آنهاچگونه صبر مىکنیم و چگونه شکر مىگزاریم.
وقتى این حقیقت را دانستیم و به آن ایمان آوردیم دل هاى ما پیوسته به سمت خدا روى خواهد داشت تا فضل و نعمت بیشترىاز او طلب کند.
در پایان، حدیث قدسى ما را متذکر این حقیقت مىکند، آنجا که خداوند خطاب به انسان مىگوید:
اگر نخستین و آخرین "زنده، مرده، و خشک و تر" شما گردهم آیند و هرکدام نهایت آرزوى خود را بخواهند و آن را جملگى بر آورم در ملکم هیچ به چشمنمىآید... و همانگونه است که یکى از شما بر دریا بگذرد و در آن سوزنى فرو کند و بر آورد...
پس آیا آن مقدار آبى که این سوزن بر مىگیرد در دریا تأثیرى دارد؟ و آیا از آنچیزى کاسته مىشود؟ همچنین است بخشش بى پایان خداوند، زیرا او- همچنانکه در دعا آمده است - "کثرت بخشش، بر وجود و کرمش مىافزاید".
پساگر حقیقت امر این گونه باشد، بر انسان است که خود را شایسته استقبال رحمتخدا و سیراب شدن از چشم جوشان جود او بگرداند و بر اوست که دعاى خود رابه خواستن حاجتهاى کوچک و بىارزش، منحصر و محدود نکند.
بعضى از مردم با ایمان، خدا را مىخوانند ولى دعایشان مستجاب نمىشود از آن رو که از خدا چیزى بى ارزش خواستهاند و اینکه دست را به سوى دریاىرحمت و بخشش خدا دراز مىکنند، امّا از آن فقط بهرهاى اندک مىجویند، ایناست که خدا دعایشان را در دنیا اجابت نمىکند تا آنها را در آخرت چندین برابرپاداش دهد.
خداوند در پایان حدیث مىفرماید:
"از آن رو که من بخشنده و شکوهمند و دارا هستم، دِهِش و ابزارم به کلامىاست پس هرگاه چیزى را اراده کنم فقط مىگویم: باش !پس خواهد بود."
امّا نه به این معنى که ما از خداوند در کارهاى کوچک چیزى نخواهیم، امامصادقعلیه السلام مىفرماید:
"علیکمبالدعاء فإنّکملاتتقرّبون بمثله، ولاتترکوا صغیرةلصغرهاأنتسألوها،فإنّ صاحب الصغائر هو صاحب الکبائر." (بحار الانوار، ج90، ص293)
"دعا کنید که چیزى مانند دعا نیست تا با آن تقّرب جویید. حاجتى کوچک را به دلیل کوچکیش رها نکنید و آن را نیز در خواست کنید، زیرا آنکه حاجاتکوچک دارد حاجات بزرگ نیز دارد."
پس نگو که چگونه رو به خدا آورم و از او نمک غذایم را بخواهم؟
زیرا براى خدا تفاوتى نمىکند که به تو اندکى نمک ببخشد یا کوهى از طلا،لذا عطاى خداوند به یک کلام است و آن اینکه به چیزى بگوید: باش! پس خواهدبود.
خداوند که چیزهاى بزرگ را عطا مىکند چیزهاى کوچک را نیز عطامىفرماید. از پیامبر روایت شده است:
"مسلمانى نیست که دعایى کند که در آن قطع رحم و جلب گناه نباشد مگر اینکه خدا به سبب این دعا یکى از این سه حالت را به او عطا فرماید: یا در بر آوردننیازش مىشتابد، یا آن را ذخیر آخرتش قرار مىدهد، یا بدى را از او رفع مىکند."
پس در دعا شرط هایى است :
اوّل- اینکه منجر به تأثیر منفى بر روابط اجتماعى و خانوادگى نشود، پس اگرانسان مثلاً دعا کند که خدا از کسى از خویشان او انتقام بگیرد دعایش مستجابنمىشود، زیرا منجر به گسستن روابط خانوادگى و قطع رحم مىگردد.
دوم- اینکه پیآمد دعا، گناهى نباشد، مانند اینکه انسان از خدا بخواهد که بهاو کوزهاى شراب بدهد؛ یا هر دعاى دیگرى که منجر به ارتکاب گناه و جرم شود،روشن است که این دعا مستجاب نمىشود.
بنابر این در هیچ حالتى انسان از دعایش ضرر نمىبیند، بلکه هر چه هستبراى او سود و منفعت است، امّا با این همه بسیارى از مردم به دعا اعتنایى ندارند و به دنبال نماز خود دعا نمىخوانند، گویى هیچ حاجتى در دنیا ندارند و با هیچمشکلى در زندگیشان مواجه نمىشوند. ما باید همیشه خدا را بخوانیم و همحاجتهاى خود را از او بخواهیم و از او بطلبیم که بدى و بلا را از ما دفع مىکند.
تنها این نیست، بلکه باید از برادران مۆمن خود نیز بخواهیم که براى ما خیرو سلامت و امنیّت بخواهند، این به دلیل آن است که دعاى مۆمن در حقّ برادرشمستجاب است و بر ماست که هیچ دعایى را کوچک نشماریم، حال، دعا کننده هرکسى مىخواهد، باشد از امام علىعلیه السلام روایت شده است که:
"دعاى کسى را کوچک نشمارید، زیرا دعاى یهودى در حقّ شما مستجابمىشود و دعاى او در حقّ خودش مستجاب نمىگردد."
پس اگر یهودى مسلمان را براى کارى که برایش انجام داده، دعاى خیر کرد دعایش مستجاب مىشود، علىرغم اینکه دعاى یهودى براى خودش مستجابنمىگردد.
فرآوری : محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : کتاب دعا معراج مۆمنین و راه زندگی علامه مدرسی