تبیان، دستیار زندگی
رشتگان عطربال فرشتگان بر سپیدار مانده است پر کشیدند سوی نور، آسمان تار مانده است چشمهایشان ستاره بود، راز صبحی هماره بود در عبور نگاهشان، دل گرفتار مانده است روز و شب بوسه می زدند، برلب دارالتهاب سرخ رفتند وسالهاست، بوسه بردا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیه های عشق


عطر بال فرشتگان

عطربال فرشتگان بر سپیدار مانده است

پر کشیدند سوی نور، آسمان تار مانده است

چشمهایشان ستاره بود، راز صبحی هماره بود

در عبور نگاهشان، دل گرفتار مانده است

روز و شب بوسه می زدند، برلب دارالتهاب

سرخ رفتند وسالهاست، بوسه بردار مانده است

وای من! قلب کودکی زیر آوار مانده است

درد را واژگون کنید، باز درد است، باز درد!

سینه را شط خون کنید، فصل ایثار مانده است

باز هم سوی دور دست، چشم جو باز مانده است

چه هیاهوی روشنی! یک نفس چشم وا کنیم

باز در روح عاشقان شوق تکرار مانده است

مهاجران شفق

بیا بخوان و بخوانیم دفتری از عشق

حدیث حادث میدان باوری از عشق

بیا بشوی و بشوییم دیده ی دل را

به آب کوثر و باران اختری از عشق

بیا بریز و بریزیم اشک هجران را

به پای گلبن گل های پرپری از عشق

بیا بسوز و بسوزیم ز آتش حسرت

که کاروان شد و مانده خاطری از عشق

به ساحل سیه ی انزوا نمی بینیم

شکوه زورق در خون شناوری در عشق

دریغ و درد که قدر بهار نشناسیم

خزان قامت گل هاست کیفری از عشق

صلا دهید شهیدان دشت ماریه را

به جبهه ها شده بر پای محشری از عشق

به راه شام به زینب پیام آور نور

خبر دهید ز غوفای دیگری از عشق

مهاجران شفق راست قامتان ماندند

به جاودانه تاریخ مظهری از عشق

عروج همت یاران نگر که در معراج

ز بعد خویش گشودند معبری از عشق

مدام، حسرت نوشی در آتشم دارد

کجاست بامی خون رنگ، ساغری از عشق