تبیان، دستیار زندگی
در زمان فردوسی در پهنه ی ایران بزرگ چند حکومت مستقل وجود داشته اند اما مرزهای جغرافیایی که هر از چند سالی دچار تغییر می شد، منجر به تغییر مرزهای فرهنگی نمی شده است. و هر حکومت مستقل ایرانی، به ایران بزرگ می اندیشید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیش گویی یا پیش بینی فردوسی


در زمان فردوسی در پهنه ی ایران بزرگ چند حکومت مستقل وجود داشته اند اما مرزهای جغرافیایی که هر از چند سالی دچار تغییر می شد، منجر به تغییر مرزهای فرهنگی نمی شده است. و هر حکومت مستقل ایرانی، به ایران بزرگ می اندیشید.

پیش گویی یا پیش بینی فردوسی

قلمرو فرمانروایی ایرانیان پیش از اسلام گستره ی وسیعی را شامل می شد. در جنوب از سواحل خلیج فارس فراتر بود و از شمال تا ماوراءالنهر می رسید. در شرق تا شبه جزیره ی هند بود و در غرب از بین النهرین می گذشت. اگر اخبار قابل ذکر و متواتری از تسلّط ایرانیان بر حجاز وجود ندارد شاید به جهت بضاعت اندک اقلیمی و آب و هوایی این سرزمین باشد. اگر ریشه های شاهنامه ی به نظم فردوسی را در داستان های حماسی ایرانیان از پیش از اسلام بدانیم، پس مرزهای جغرافیایی با آن چه در زمان فردوسی حاکم بوده یا حتی امروز تفاوت زیادی می کند. پس از ظهور اسلام و پذیرش خودجوش ایرانیان از آیین مبین تقریباً تا دو قرن حکومت مستقل ایرانی شکل نمی گیرد.

اولین نمونه های حکومت مستقل ایرانی به صفاریان و طاهریان بازمی گردد. دایره ی نفوذ و تسلّط هر دو سلسله ی ایرانی پس از همان دو قرن، پهنه ی وسیعی که بخش اعظم ایران را شامل بشود، نبوده است. طاهریان در خراسان و صفاریان در سیستان حکومت می کرده اند. حتی پس از روی کار آمدن سامانیان در ماوراءالنهر، حکومت های مستقل ایرانی برای گسترش قلمرو حکومتشان جنگ های قابل ذکری  با یکدیگر نداشته اند، با این که همه به ایرانی بودن و ایران بزرگ می اندیشیدند. در زمان فردوسی هم در گوشه و کنار ایران بزرگ دولت ها و حکومت های مستقلی وجود داشته اند، اما شاید قوی ترین آن ها غزنویان بودند که از قضا، تبار ایرانی نداشتند.

و فردوسی سی و اندی سال را برای نوشتن شب نامه ی شاهنامه علیه غزنویان تحمل کرده است. شب نامه ای که تاریخ مصرف ندارد و برای همیشه ایرانیان خواهد بود. با وجود پررنگ بودن نژاد ایرانی در شاهنامه، هرگز فردوسی محکوم به نژاد پرستی نمی شود. فردوسی با وجود علقه هایش به نژاد ایرانی ، از ابراز مسلک اعتقادی اش، ابا ندارد. خود را از وجه اعتقادات به خاندان رسول خدا (ص) و فرزندان علی بن ابیطالب علیهم السلام، منسوب می کند، تا ایرانی بودن میراث گرانبهایش، چه در زمان حیاتش و چه برای آتیه ی ایرانیان، مناقشه برانگیز نباشد.

پیش تر آمد که در زمان فردوسی در پهنه ی ایران بزرگ چند حکومت مستقل وجود داشته اند اما مرزهای جغرافیایی که هر از چند سالی دچار تغییر می شد، منجر به تغییر مرزهای فرهنگی نمی شده است. و هر حکومت مستقل ایرانی، به ایران بزرگ می اندیشید. اما در برخی از داستان های شاهنامه اشاره ی فردوسی به ایرانیان نژاده، جالب به نظر می رسد. این اشاره نوعی پیش گویی یا پیش بینی تاریخی است. که قطعاً در زمان فردوسی، تنها به فضاسازی داستانی تعبیر می شده است، اما به ویژه امروز، اهمیّت می یابد و صدق گفتار فردوسی، نوعی اعجاز تلقّی خواهد شد.

فردوسی سی و اندی سال را برای نوشتن شب نامه ی شاهنامه علیه غزنویان تحمل کرده است. شب نامه ای که تاریخ مصرف ندارد و برای همیشه ایرانیان خواهد بود. با وجود پررنگ بودن نژاد ایرانی در شاهنامه، هرگز فردوسی محکوم به نژاد پرستی نمی شود.

ضحاک فرمانروای خونریز خوابی می بیند که بر آشفته اش می کند. معبّران به ضحاک خبر و هشدار می دهند که کودکی زاده خواهد شد که تاج و تخت سلطنت را از بنیان ویران خواهد کرد از همین روی، ضحاک به قتل هر کودک تازه متولد شده در آن سال دستور می دهد.

خبر همه جا می پیچد و آبتین از بیم جان همسر و فرزندش آن ها را به دماوندکوه می فرستد آبتین کشته می شود. اما فریدون به دنیا می آید و دور از چشمان عمّال ضحاک، در دماوندکوه پرورش می یابد. تا وقتی که شیطان به شانه های ضحاک بوسه می زند و از جای بوسه های ننگین شیطان دو مار ظاهر می شود و درمان و غذای مارها برای در امان ماندن ضحاک، مغز سر جوانان ایرانی تشخیص داده می شود و هر روز جوانانی به قربان گاه فرستاده می شوند. کاوه ی آهنگر که هژده پسر خود را از دست داده است وقتی نوبت به آخرین فرزندش می رسد قیام می کند و شجاعتش، غیرت مردم را برمی انگیزد و درفش کاویانی، پرچم قیامی مردمی می شود. با این وجود کاوه می داند که فریدون نامی در پنهان زندگی می کند و این قیام با وجود او به ثمر خواهد نشست. فریدون را می یابد و فریدون ،ضحاک را از بین می برد و خود بر تخت حکومت می نشیند. شخصیت فریدون، چون ضحاک نیست که خود در ابتدا به تظلم خواهی و عدالت طلبی بر جمشید شوریده بود اما کبر آنچنان احاطه اش کرد که خونریزی، سفاک تر از جمشید شد. فریدون از مدار انسانی خارج نمی شود. اما وقتی فرزندانش ایرج، سلم و تور بزرگ می شوند پیش از مرگش قلمرو حکومت را میان آنان تقسیم می کند. اگر ایران بزرگ کهن را در همان پهنه ی شبه جزیره ی هند تا آناتولی و فراتر از بین النهرین بدانیم، فریدون شرق ایران امروزی را به تور می سپارد، غرب را به سلم و فلات مرکزی ایران هم به ایرج. ایرج که از دو برادر دیگر کم سن و سال تر است، مورد رشک برادران قرار می گیرد. از همین جا مشخص می شود که در این پهنه ی وسیع آن قسمتی از ایران بزرگ، جایگاه ویژه تری دارد که در فلات مرکزی واقع شده است. حسد سلم و تور، به جنگی منجر می شود و ایرج که از در صلح و سازش درآمده به ناجوانمردی و خیانت کشته می شود. و از همین جا جنگ های طولانی ایران و توران در شاهنامه آغاز می شود.

پس از گذشت هزار سال، این تقسیم بندی نمادین فردوسی، جان می گیرد. قسمت هایی که در این زمان طولانی از ایران جدا شده با وجود وسعتشان نام ایران به خود نگرفته و آن چه امروز باقی مانده آن چه در فلات مرکزی ایران است، کشور ایران را شامل می شود و ایرانی ها، هم همین جا مانده اند و به زبان شاهنامه صحبت می کنند ، مثل پیش بینی که فردوسی کرده بود.

مجتبی شاعری

بخش ادبیات تبیان