ولایت مطلقه فقیه در کلام امام خمینی(ره)
امام خمینی (ره) می فرماید:
«اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت (آگاهی به قانون الهی و عدالت) باشد، بپا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در امر اداره ی جامعه داشت، دارا می باشد، و بر همه ی مردم لازم است که از او اطاعت کنند. این توهّم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بیشتر از حضرت امیر (علیه السلام) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر (علیه السلام) بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضائل حضرت رسول اکرم (علیه السلام) بیش از همه ی عالم است و بعد از ایشان فضائل حضرت امیر (علیه السلام) از همه بیشتر است، لکن زیادی فضائل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد.»
همچنین ایشان در کتاب «شۆون و اختیارات ولیّ فقیه»- ترجمه ی مبحث ولایت فقیه از «کتاب البیع»- می فرماید:
در تمام مسائل مربوط به حکومت، همه ی آنچه که از اختیارات و وظایف پیامبر و امامان پس از او- که درود خداوند بر همگی آنان باد- محسوب می شود، در مورد فقهای عادل نیز معتبر است. البته لازمه ی این امر این نیست که رتبه ی معنوی آنان همپایه ی رتبه ی پیامبران و امامان تلقی شود، زیرا چنان فضایل معنوی، خاصّ آن بزرگواران است و هیچ کس، در مقامات و فضایل با آنان همرتبه نیست.»
امام در همان کتاب می فرماید:
«کلیه امور مربوط به حکومت و سیاست که برای پیامبر و ائمه(علیهم السلام) مقرر شده، در مورد فقیه عادل نیز مقرر است. و عقلاً نیز نمی توان فرقی میان این دو قایل شد».
امام در جای دیگری می گویند:
«در زمان غیبت، در تمام اموری که امام معصوم(علیه السلام) در آنها حق ولایت دارد، فقیه دارای ولایت است»
و نیز در جایی دیگر می فرماید:
«کلیّه اختیاراتی که امام (علیه السلام) دارد، فقیه نیز داراست، مگر دلیل شرعی اقامه شود مبنی بر آنکه فلان اختیار و حق ولایت امام (علیه السلام) به سبب حکومت ظاهری او نیست، بلکه به شخص امام مربوط می شود و یا اگرچه مربوط به مسائل حکومت و ولایت ظاهری بر جامعه ی اسلامی است، لکن مخصوص شخص امام معصوم (علیه السلام) است و شامل دیگران نمی شود».
این سخنان حضرت امام (علیه السلام) که حاکی از دیدگاه مترقّی ایشان در ولایت مطلقه ی فقیه است، سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در نجف اشرف و در درس خارج فقه بیان شده، و همان چیزی است که دشمنان اسلام را بشدّت عصبانی کرده و آنها را در صدد خاموش کردن این نور الهی قرار داده است.
آیا معمار گرانقدر انقلاب اسلامی(ره) از این ولایت عظمی طیّ حکومت چند سالهی خویش بهره عملی هم جست یا خیر؟
1. منصوب کردن مهندس بازرگان بعنوان نخست وزیر و رئیس دولت موقّت از سوی امام خمینی (ره)
حضرت امام (ره) در این باره می فرمایند: ”و من باید یک تنبّه دیگری هم بدهم و آن این که، من که ایشان را نصب کردم، یک نفر آدمی هستم که بواسطه ی ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را که من قرار دادم واجب الاتباع است، ملت باید از او اتباع کند، یک حکومت عادی نیست، یک حکومت شرعی است، باید از او اتباع کنند، مخالفت با این حکومت، مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است».
این کلام امام (ره) ضمن دلالت بر بکار بستن ولایت مطلقه از سوی ایشان، به روشنی دلالت می کند بر این که ولایت ایشان از سوی خداست و از جانب شارع مقدس مشروعیت می یابد، و چنین مشروعیتی از مردم و آراء آنها بدست نیامده است بلکه حکمی الهی مانند سایر احکام شرعی (چون: وجوب نماز و روزه، حج و ...) می باشد و تابع رأی و نظر مردم نیست.
2. تصریح به «نصب» در متن احکام تنفیذ ریاست جمهوری بنی صدر، شهید رجائی (ره) و مقام معظم رهبری (مد ظله) از سوی حضرت امام (ره) با آن که مطابق اصل ششم قانون اساسی، رئیس جمهور و با اتکاء به آراء عمومی انتخاب می شود و نیز مطابق بند نهم اصل یکصد و دهم قانون اساسی- که وظایف و اختیارات رهبر را تعیین می کند- رهبر فقط حق امضاء و تنفیذ حکم ریاست جمهوری را پس از انتخاب مردم دارد، ولی حضرت امام (ره) بموجب «ولایت مطلقه»ای که از سوی خدای متعال به ایشان عنایت شده است، علاوه بر تنفیذ حکم رۆسای جمهور مذکور تصریح می کنند که: این افراد را به این سمت «منصوب» نمودم. و این فراتر از اختیارات مندرجه قانون اساسی و بموجب حق اعمال «ولایت مطلقه فقیه» می باشد.
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منبع :
مشکات هدایت ، آیت الله مصباح یزدی ، ص111-113