تبیان، دستیار زندگی
اگر تغییری در باطن آدمی رخ دهد، بر ظاهر نمودار خواهد شد و اگر ظاهر به خود تغییر نپذیرد باید تأویل آن را در باطن جست. از این رو خداوند در تبیین چشم اشکبار مۆمن، دل معرفت یافته ی او را گواه می آورد. چنان که برای چشم جامد کافر نیز، دل سنگواره ی او را
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تأثیر باطن انسان بر ظاهرش


هر بذری در پوست خود کشت کنید، ثمرش را در دل خواهید چید و این ویژگی بیانگر آن است که هر بذری در دل بپاشید، شاخ و برگ آن بر پوست خواهد نشست.
فکر

اگر به فحوای ویژگی حاضر دقیق شویم، باید بگوییم که از یک نظر «نفاق» ممکن نیست، زیرا آنچه در عمق است به نحوی خود را به موج می آورد. اگر چه منافق به زبان چیزی می گوید که آن را در دل ندارد.[1] اما چنین نیست که زبان او پوششی بی خلل بر دلش باشد. نگاه باریک می خواهد تا دل منافق را از خلال «لحن قول»[2] و «پریشانی فعل»[3] او ببیند و امام علی (علیه السلام ) در خطبه ی منافقین، این گونه باریک نگریستن را آموخته است.

پس اگر تغییری در باطن آدمی رخ دهد، بر ظاهر نمودار خواهد شد و اگر ظاهر به خود تغییر نپذیرد باید تأویل آن را در باطن جست. از این رو خداوند در تبیین چشم اشکبار مۆمن، دل معرفت یافته ی او را گواه می آورد. چنان که برای چشم جامد کافر نیز، دل سنگواره ی او را:

وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ  .[4]

و چون آیاتی را که به رسول فرستاده شده می شنوند، اشک از دیده هایشان جاری می شود؛ چه که حقانیت آن را شناخته اند.

... فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَـكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ  .[5]

... پس چرا وقتی بلای ما به آن ها رسید توبه و تضرّع نکردند، در صورتی که دل هایشان را قساوت فرا گرفته بود.

همچنین خداوند به هنگام سخن گفتن درباره ی گرویدگان به پیامبر (صلی الله علیه و آله)، همین ویژگی را مورد توجه قرار می دهد: کسانی که تقوایی استوار در «دل» یافته اند، در نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) به آهنگی نجیب «سخن» می گویند، اما آنان که جاهلانه به آهنگی دریده پیامبر (صلی الله علیه و آله) را فرا می خوانند، عقلی خفته دارند.[6]

هرگاه کسی در درون خود از بیماری جانکاهی رنج ببرد، چشمانی بی رمق و رخساری پریده رنگ خواهد داشت و نمی توان با سرمه و سرخاب، کار او را به پایان برد؛ باید ریشه ی بیماری را که چنگ در جان او افکنده برکند و اگر چنین شد، بی تکلّف سرمه و سرخاب، برق در چشمانش می دود و خون در رخسارش

 تحوّل باطن

دومین ویژگی انسان، عبارت از «تأثیر باطن بر ظاهر» بود. طبق این ویژگی، آنچه در باطن آدمی است، در ظاهر، نقش می آفریند و هرگاه رفتاری مطلوب در ظاهر کسی پدیدار نشد، می توان آن را ناشی از وضعیتی درونی دانست. بر اساس این ویژگی، یکی از اصول تربیت باید ناظر به ایجاد تحوّل باطنی باشد.

گاه ما در کوشش های تربیتی خود، گرفتار نوعی ظاهربینی می شویم، به نحوی که سعی خود را یکسره مصروف دفع ظواهر ناپسند در فرد می کنیم.

اصل «تحوّل باطن» بیانگر آن است که در تربیت باید به فکر تحوّل درونی بود. هرگاه کسی در درون خود از بیماری جانکاهی رنج ببرد، چشمانی بی رمق و رخساری پریده رنگ خواهد داشت و نمی توان با سرمه و سرخاب، کار او را به پایان برد؛ باید ریشه ی بیماری را که چنگ در جان او افکنده برکند و اگر چنین شد، بی تکلّف سرمه و سرخاب، برق در چشمانش می دود و خون در رخسارش.

به نظر می رسد که این اصل در برابر اصل پیشین قرار گرفته و با آن در تعارض است؛ اما حقیقت آن است که آنچه تعارض جلوه کرده، هماهنگی است و این دو، بیش از آن که با هم ناسازگار باشند، مکمّل هم اند و چون دو دامنه یک کوه اند که ظاهراً از هم فاصله دارند، اما در نقطه ی نهایی به هم می رسند.

هم ظاهر و هم باطن هر دو باید در کار باشند. نه تغییر ظاهر و نه تحوّل باطن، هیچ یک به تنهایی راه به جایی نخواهد برد. این دو با هم اند که کارسازند، پس هر دو را باید از آلودگی شست:

و ذَروا ظاهِرَ الاِثمِ و باطنه.[7]

گناه آشکار و نهان، هر دو را واگذارید.

ظاهر و باطن در این آیه به طور کلی به معنای آشکار و نهان است که از جمله معانی آشکار، کارهایی است که اعضا و جوارح انجام می دهند و از جمله معانی نهان، اموری است که در دل می گذرد.[8]

پی نوشت ها :‌

[1]  انعام: 120.

[1] مجمع البیان

[1]   یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ/ آل عمران: 167.

[2]  لَتَغرفَنَهُم فی لحن القول/ محمد: 30.

[3]  المُومن فی المَسجدِ کَالحوت فِی الماء و المُنافقُ فی المَسجد کالطّیر فی القَفَص: مومن در مسجد چون ماهی در آب (آرام) و منافق در مسجد چون پرنده ای در قفس (بی تاب) است.

[4] مائده: 83

[5]  انعام: 43.

[6]  إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ/ حجرات: 3-4.

[7]  انعام: 120.

[8] مجمع البیان.

بخش قرآن تبیان


منبع :کتاب تربیت قرآنی و راهکارهای آن