
تجربه یک روز بارانی در شهر
سهراب میگفت زیر باران باید رفت. چشمها را باید شست. جور دیگر باید دید. چترها را باید بست. فکر را، خاطره را زیر باران باید برد. با همه ی مردم شهر زیر باران باید رفت. زندگیتر شدن پی در پی. زندگی آبتنی کردن در حوضچهی اکنون است.

در این فصل بارانی برای مصاحبه به حضور اهالی شهر میرسیم واز باران سوال میکنیم. طبیعتآ از بیشتر مصاحبه شوندگان خواهیم شنید که در این ایام هوایی لطیف در شهرتجربه میشود. چه لذت بخش است که شهر بدون آلودگی هوا ساعاتی بارانی را تجربه میکند. سخن از تجربه به میان میآید، تجربه از لحظاتی که به لطف بارش باران آلودگی هوااین پدیده جدید را محو می نماید و تجربه نبود آلودگی برای ساعاتی در این شهربرای شهروندان خاطره ای میسازد. انسان از بدو تولد تجربه میکند و به لحاظ سنی نیزشرایط مختلفی را به تجربه خواهد نشست. دنیای اطراف او را پدیده های طبیعی شگفتی نیز احاطه کرده است که گاهی وجود آن پدیدهها را میشنود، گاهی میبوید وگاهی لمس میکند وگاهی میچشد، و به بیانی واضح توسط حواس پنجگانه به دنیای پیرامون خود متصل میگردد. علاوه بر این انسان موجودی است که زندگی اجتماعی دارد. به صورتی فردی تجربه مینماید، در کنار دیگر انسانها زندگی می کندو موضوعاتی را نیز به طور جمعی تجربه میکند. وقتی باران میبارد این تجربه برای اهالی یک شهر اتفاق میافتد. صدای رعد وبرق را انسانهای زیادی به یکباره میشنوند. هر روز طلوع خورشید را از شرق میبینند و غروب را نیزدر غرب.
برخی پدیده های پیرامون انسان به طور طبیعی به وقوع میپیوندد که ازاراده الهی است همان طور که خورشید هر روز طلوع و در وقتش غروب مینماید. از درگیری ابرها باران بنا به باریدن میگذارد و بهار فصل سر سبزی میشود ودرخت پرتقال میوه ای نارنجی میدهد و …ولیکن پدیدههایی نیز در زندگی اجتماعی انسان و به دست خود او متولد میشود که فرصت تجربه حقیقی را از انسان میگیرد. یکی از این پدیدهها که در آغاز مقاله بدان اشاره شد پدیده ای با عنوان آلودگی هوا است. همانطور که اشاره شد اگر در این ایام که فصل رویش دوباره طبیعت است به شهر برویم خواهیم دانست که آلودگی هوا تجربه ای را برای افراد جامعه ایجاد کرده است که اورا از تجربه حقیقی باز داشته به طوری که لذت بردن از باران تبدیل به لذت بردن از ساعاتی بدون آلودگی هوا تبدیل شده است.
زیر باران باید رفت. چشمها را باید شست. جور دیگر باید دید. چترها را باید بست. فکر را، خاطره را زیر باران باید برد. با همهی مردم شهر زیر باران باید رفت. زندگیتر شدن پی در پی. زندگی آبتنی کردن در حوضچهی اکنون است
حال بار دیگر به قسمتی از اشعار سهراب سپهری اشاره می نماییم که وی شاعرانه نظر ما را به تجربهی حقیقی از آنچه باید تجربه شود جلب مینماید آنجا که میگوید: زیر باران باید رفت. چشمها را باید شست. جور دیگر باید دید. چترها را باید بست. فکر را، خاطره را زیر باران باید برد. با همهی مردم شهر زیر باران باید رفت. زندگیتر شدن پی در پی. زندگی آبتنی کردن در حوضچهی اکنون است. شاهد هستیم که بشر پدیدههایی را بعضآ ابداع میکند که باعث شده است تجربیاتی دردناک و استرس زا پیش پای او گذارده شود و فرصت تجربههایی از جنس حقیقی از او سلب گردد. در اینجا مجبور هستم پای پدیده ای دیگر را به بحث باز کنم. پدیده ای از جنس آلودگی هوا، تحت عنوان ترافیک که وقت زیادی را میکشد ...پدیده ای که برعکس پدیده های طبیعی که دارای خیر کثیر و آسیبهایی ظاهری هستند -به مانند باران که خیر زیادی دارد ولی در مواردی نیز ممکن است باعث طغیان و سیل شود و خرابیهایی به بار آورد – تخریبهای زیادی را به بار میآورد.

همان طور که میدانیم وسیلهی نقلیه این امکان را برای ما فراهم کرد که بتوانیم در شهر جا به جا گردیم فارغ از این حسن آسیبهای این پدیده را این گونه ارزیابی می نماییم، ترافیک وقت گسترده ای از افراد جامعه را به هدر میدهد، آلودگیهای هوا و صدا تولید میکند، خستگی دائمی در جسم و روح افراد باقی میگذارد، تصادفات منجر به مرگ، نقص عضو اتفاق میافتد، هزینه های مادی و معنوی فراوانی از سوی جامعه برای کنترل این وضعیت میگردد و آسیبهای دیگری که محل بحث نیستند تا ذکر شود.
در این مقاله قصد آن بود که تاکید شود پدیدههایی که در آینده دور یا نزدیک ظاهر خواهند شد درتمامی ابعاد زندگی اجتماعی و در سطوح مختلف جامعه اثری همچون گوله برفی دارد که از بالای کوه سر میخورد تا به پایین آید و به مرور اندازهاش بزرگتر خواهد شد. پدیدههایی که سرنوشتی برای آدمی رغم خواهند زد که او مجبور گردد تجربیاتی نا خوشایند در روند زندگی داشته باشد. از این منظرمی بایست صاحب نظران در بخشهای مختلف اجتماعی که مسئولیت رصد این دست موضوعات را بر عهده دارند مراقبت ویژه ای از پدیده های نوظهور داشته باشند تا این تجربه برای جامعه فراهم آید که باران را به حقیقت تجربه نمایند. همانگونه که سهراب اشاره میکند: خاطره را زیر باران باید برد. با همهی مردم شهر زیر باران باید رفت.
علی اصغر معبادی بخش اجتماعی تبیان