نقش هنر در جامعه
این مقاله به تاثیرات هنر خاصه هنرهای تجسمی در جامعه انسانی و رویکردهای هنر متعهد می پردازد.
همواره و عادتا واژه هنر تداعی زیبایی و جمال می نماید به گونه ای که همه مفهوم هنر در بنای وجیه کلمه زیبا و زیبایی یک جا خلا صه شده و توسعه زیبایی، همه مفهوم هنر را فرا می گیرد. گویی که هنر در واقع مترادف کلمه زیبایی است به نظر می رسد که اگر این واقعیت نیز حقیقت داشته باشد خلقت و آفرینش سراسر همه هنر خداوند است زیرا خداوند جمیل است و جز جمال خلق نمی کند.
بنابراین در تعریف اختصاری کلمه هنر می توان گفت: هنر ما در زیبایی و زیبایی مولود، در هنر است. در رابطه با واژه تربیت می توان بیان نمود که جریان هدفدار و آگاهانه ای است برای شکوفا کردن و به فعلیت درآوردن استعدادهای درونی انسان و بروز آن، فطرتی که بشر براساس آن آفریده شده است شناخت موضوع تربیت انسان و زمینه های رشد و شکوفایی او از جمله مقدمات است برای رسیدن به مقصد که همانا تحول انسان می باشد که بدون شناخت دقیق از زمینه و استعدادهای او موفقیتی در امر پرورش حاصل نخواهد شد.
انسان همه وقایع را از طریق حواس پنجگانه خود برحسب تکرار و عادت دریافت می کند و در حقیقت همه چیز را با چشم و گوش سرمی گیرد و درحالی که همه اینها دریافت واقعیات است و نه الزاما ادراک حقایق.
ادراک حقایق علا وه بر حواس خامسه، باید که با گوش و چشم سر نیز پردازش شود تا انسان معنای زلال حقیقت حق را استدراک نماید.
هنر نوعی رستگاری است که ما را از خواستن یعنی نوعی درد و رنج، آزادی می بخشد. به کلامی از بتهوون در بیان نقش هنر در تربیت و کارکردهای آن می پردازیم که می گوید:«هنر من باید برای سعادت بیچارگان اختصاص یابد.»
هنر به سان دست نوازشگری است بر سر کودک ناز پرورده روح ما که با ناخوشایندی ها و ناملایمات روزگار دل آزرده و رنجور گشته و هر آن توانایی خروشیدن و از خود بیرون جستن را دارد اما هنر این دم مسیحایی با نوازشگری و هنروری خود آرامش هرز رفته را به او باز می گرداند و هنرمند آن دست توانایی است که زیبایی های طبیعت را محصور می کند و به رخ می کشد. انسان، نشانگر ظهور حسنات خلقت الهی با سر فرود آوردن بر آستان زمینی خود دست به هنرمندی می زند تا درد فراغ را از یاد ببرد. هنر وسیله خلقت است برای انسان تا با کمک آن وجود خود را بسط دهد و در طول تاریخ ماندگار شود.
هنر وسیله خلقت است برای انسان تا با کمک آن وجود خود را بسط دهد و در طول تاریخ ماندگار شود.
علاقه به هنر ذهن انسان را تلطیف می کند تا با تمرکز بر خلق اثر، او را از خود به در کند و زمان و زمانه را برای چندی از یاد ببرد. از خود و زمانه فاصله گرفتن فرصتی را مهیا می کند تا فرد به دور از هیجانات و آسیب هایی که بر چهره روحی خود داشته لحظه ای اندیشه ناب را بچشد تا لذت این مزه کردن هدفی باشد برای ادامه مسیر زندگی با زیبایی های هنری. آسیب های روحی بر چهره ذاتی افراد جبران ناپذیر است اما شاید بتوان آموزه های هنری را به سان مسکن این درد جانکاه برشمرد. هنرمند نیاز دارد که کارش توسط دیگری شناخته و درک شود تا از طریق حس مشترک به درک متعارف برسند.
جامعه متشکل از افراد است و تاثیرات فردی به وضوح خودشان را در جامعه نشان خواهند داد به گونه ای که توجه به یک نفر کمتر از توجه به کل جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند را ندارد. با توجه به مراحل تاثیرگذاری هنر بر روح و روان انسانی آخرین مرحله رهایی است که انسان از خود طبیعتی که ساکن در آن است رها شده و در نتیجه به قدرت والای روحی می رسد که حاصل این مرحله تاثیرگذاری هنرمند بر طبیعت است.
از این به بعد دیگر هنرمند نیست که از طبیعت تاثیر می پذیرد بلکه با قدرتش در طبیعت تغییر ایجاد می کند; تغییری در راستای معنا و مفهومی که هنرمند آن را به سختی یافته است. هنرمند توانمند کسی است که تاثیر می گیرد و تاثیر می گذارد اما اینکه هنرمند به دنبال چه تاثیری بر مخاطب است و یا چه مفهومی را در قالب هنر می خواهد به مخاطبش منتقل کند چیزی است که به عقاید شخصی هنرمند باز می گردد.
یکی از مهمترین تاثیرات هنرهای تجسمی بر جامعه، تربیت کودکان و رشد و بالنگی آنها است که در تربیت روحی کودکان موثر است از این رو کاظم چلیپا ، هنرمند معاصر معتقد است تمام آن چیزی که یک انسان نرمال نیاز دارد تا با کمک آنها بتواند در جامعه زندگی سالمی داشته باشد از طریق هنر به بچه ها آموزش داده می شود که این را می توان یکی از دلایل ضرورت وجود و آموزش هنر های تجسمی در جامعه دانست. هنر یک ویژگی دارد که آن ویژگی زبان گویا و راحت آن برای انتقال و مفاهیم است.
از این ویژگی هنر می توان در راستای انتقال مفاهیم فرهنگی و اعتقادی نسلی برای نسل دیگر استفاده کرد یا از زبان گویای آن برای نمادهای قدیسان هر دوره سود برد.
پزشکان بسیاری هستند که به بعضی از مریضانشان توصیه می کنندکه با گل کار کنند و سفال و مجسمه های گلی و خمیری بسازند یا هنر موسیقی و نقاشی بیاموزند.
رسالت هنر تبیین عینی و ایجاد رشد و کمال برای جوامع انسانی است و غیر این معنی از حیطه هنر خارج است. هنر کلید فهم زندگی است و هنر انسان متذکر شدن است و این کمال اوست و به قول ناصرخسرو «هنر زیور بشر است و بشر زیور کیهان است.
در قرآن کریم از آیات الهی استنباط می کنیم که برای امحای منهیات و نقاط منفی در تربیت انسان ها تنها دفع مسائل منفی کافی نیست بلکه باید نسبت به رفع آن اقدام کنیم. در عصر تکنولوژی یکی از مصادیق اصلی در کاربرد هنر، کاربرد هنرهای تصویری و نمایشی است و در واقع هدایت هنری غیرمستقیم به جای هدایت مخاطبه ای و گفتاری مستقیم.
بنابراین رسالت هنر تبیین عینی و ایجاد رشد و کمال برای جوامع انسانی است و غیر این معنی از حیطه هنر خارج است. هنر کلید فهم زندگی است و هنر انسان متذکر شدن است و این کمال اوست و به قول ناصرخسرو «هنر زیور بشر است و بشر زیور کیهان است.
هنر نردبانی است که به بام حقیقت منتهی می شود، به شرط آن که آن را به دیوار ایمان تکیه دهی. ارتباط هنر متعهد با اخلا ق هم از همین مقدار است. هنر در قبال ارزش های اخلاقی هم باید تعهد داشته باشد تا ارزش یابد. اخلاق جاده هنر است و تکنیک، مرکب هنرمند، برخی با ماشین آخرین سیستم در جاده های سنگلاخ و مالرو می رانند و برخی سوار بر الاغ در اتوبان می تازند. هنرمند مسلمان وقتی در راه هنر پیش می رود ناچار باید به یک سری مقررات معتقد و پایبند باشد و رعایت آنها را بر مقتضیات هنری و تکنیکی کار، مقدم بدارد و حاکم سازد. شناخت چارچوب های دینی در کار هنر و شناخت مرزهای ورود ممنوع ضروری است. داشتن محبت برای هر کاری از جمله شیوه و کارهای هنری لا زم است و بدون آن عمل باطل است و گاهی به گناه می کشاند.
هنر مکتبی ما باید مسائل را در ارتباط با خدا عرضه کند راهی از خاک تا خدا. هنر مکتبی ما باید نقطه های اوج زیبایی معنوی و کمال روحی انسان را برای بشریت معاصر عرضه کند.
فراوری:سمیه رمضان ماهی
بخش هنری تبیان
منبع:
روزنامه مردم سالاری/ زهرا سلیمانی
روزنامه مردم سالاری/ زهرا مداح