بخونیم و بخندیم

مسابقه ی پرخوری
مسابقه ی پرخوری، ساعت یازده صبح شروع شد. تا ساعت یک و نیم، بهرام چهار صد تا ساندویچ و دویست کاسه ی آش خورد. داور مسابقه اعلام کرد که بهرام برنده ی مسابقه است. بعد، جایزه را آورد و از بهرام پرسید: به نظرت الان وقت چی است؟
بهرام نگاهی به ساعت مچی اش کرد و گفت: وقت ناهار!
کاریکاتور چرا ناراحتی؟ توی مسابقه ی کاریکاتور کشور اول شدم. این که ناراحتی ندارد. آخه به جای کاریکاتور، اشتباهی عکس خودم را فرستاده بودم. نجات معلم: بچه ها، فکر کنید یک نفر دارد توی دریا غرق می شود. آن قدر آب خورده که ممکن است تا چند لحظه ی دیگر بمیرد... اما شما با قایق می رسید و او را از آب بیرون می آورید... حالش خیلی بد است و درست نمی تواند نفس بکشد... حالا بگویید اولین کمکی که باید به او بکنیم چی است کیوان: اول یک لیوان آب از دریا برمی داریم و می دهیم بخورد تا سرحال بیاید! دزد صاحبخانه گفت: آقای کارآگاه ببینید... رد پای یک نفر توی باغچه هست. یک نفر دزد به این جا آمده بود. این پای چپ و این هم پای راست. کارآگاه بی تجربه گفت: نه دزدها دو نفر بوده اند... اما لی لی راه رفته اند! بخش کودک و نوجوان تبیان منبع:مجله ی رشد
مطالب مرتبط:
