تبیان، دستیار زندگی
اختلاف شیعه و سنّی، قبل از هر چیز در این است، که آیا امامت، یک مقام دینی و تابع تشریع و نصب الهی است یا یک سلطنت دنیوی و تابع عوامل اجتماعی است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضرورت وجود امام

امام علی

بسیاری از کسانی که تعمّق و ژرف نگری در مسائل اعتقادی ندارند چنین می پندارند که اختلاف شیعه و سنّی درباره ی امامت، جز این نیست که شیعیان معتقدند پیامبر اکرم (ص) علی بن ابی طالب (علیه السلام) را برای جانشینی خود در اداره امور جامعه، تعیین کرده ولی اهل سنت معتقدند که چنین چیزی انجام نگرفته و مردم به دلخواه خود، فرمانروایی را تعیین کردند و او جانشین را شخصاً برگزید، و در مرحله ی سوم، تعیین فرمانروا به یک گروه شش نفری سپرده شد و خلیفه ی چهارم بار دیگر با انتخاب عمومی تعیین گردید. و بنابراین، روش خاصّی برای تعیین فرمانروا در میان مسلمانان، وجود نداشته است. و از این روی، بعد از خلیفه ی چهارم، هر کسی قدرت نظامی بیشتری داشت متصدّی این مقام شد چنانکه در کشورهای غیراسلامی نیز کمابیش امر به همین منوال بود.

و به دیگر سخن: چنین تصور می کنند که شیعیان درباره ی تعیین نخستین امام، همان چیزی را معتقدند که اهل سنّت درباره ی تعیین خلیفه دوم از طرف خلیفه ی اول، اعتقاد دارند با این تفاوت که نظر پیغمبر اکرم (ص) مورد قبول مردم واقع نشد ولی نظر خلیفه اول، از طرف مردم پذیرفته شد!

ولی صرف نظر از این سوال که خلیفه اول، این حق را از کجا بدست آورده بود؟ و چرا رسول خدا (ص) بر اساس اعتقاد اهل سنّت به اندازه ی وی برای اسلام، دلسوزی نکرد و جامعه ی نوبنیاد اسلامی را بی سرپرست رها کرد با اینکه هنگام بیرون رفتن از مدینه برای جهاد، جانشینی برای خودش معیّن می کرد و با اینکه خود آن حضرت از وقوع اختلافات و فتنه ها در امّتش خبر داده بود، صرف نظر از این سوالها و سوالهای دیگر، اساساً باید توجه داشت که اختلاف شیعه و سنّی، قبل از هر چیز در این است، که آیا امامت، یک مقام دینی و تابع تشریع و نصب الهی است یا یک سلطنت دنیوی و تابع عوامل اجتماعی است، و شیعیان معتقدند که حتی شخص پیامبر اکرم (ص) هم نقش استقلالی در تعیین جانشین خود نداشتند بلکه آن را به امر الهی، انجام دادند. و در واقع، حکمت ختم نبوّت با نصب امام معصوم، ارتباط دارد و با وجود چنین امامی است که مصالح لازم الاستیفاء جامعه ی اسلامی بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) تأمین می شود.

از این جا روشن می شود که چرا امامت از دیدگاه شیعه بعنوان یک «اصل اعتقادی» مطرح است نه بعنوان یک حکم فقهی فرعی، و چرا ایشان شرایط سه گانه (علم خدادادی، عصمت، نصب الهی) را در امام، معتبر می دانند و چرا در عرف کلام شیعی، این مفاهیم با مفهوم مرجعیّت در شناختن احکام الهی و حکومت و فرمانروایی بر جامعه ی اسلامی، عجین شده بدان گونه که گویی واژه ی امامت، بر همگی آنها دلالت می کند.

ختم نبوّت هنگامی موافق با حکمت الهی خواهد بود که توأم با نصب امام معصوم باشد امامی که همه ی ویژگیهای پیامبر اکرم (ص) به جز نبوّت و رسالت را دارا باشد

اینک با توجه به مفهوم امامت و موقعیت آن در میان مجموعه ی عقاید شیعه، به بیان صحت این عقیده می پردازیم.

ضرورت وجود امام

تحقق یافتن هدف از آفرینش انسان، منوط به راهنمایی وی بوسیله ی وحی است، و حکمت الهی اقتضاء داشته که پیامبرانی را مبعوث فرماید تا راه سعادت دنیا و آخرت را به بشر بیاموزند و این نیاز وی را برطرف سازند، و نیز به تربیت افراد مستعد بپردازند و آن را تا آخرین مرحله ی کمالی که بر ایشان میسر است برسانند و همچنین در صورتی که شرایط اجتماعی، مساعد باشد اجراء قوانین اجتماعی دین را به عهده بگیرند.

از سوی دیگر دین مقدس اسلام، همگانی و جاودانی و نسخ ناشدنی است و بعد از پیامبر اسلام (ص) پیامبری نخواهد آمد. و ختم نبوّت در صورتی با حکمت بعثت انبیاء وفق می دهد که آخرین شریعت آسمانی، پاسخگوی همه ی نیازهای بشر باشد و بقاء آن تا پایان جهان، تضمین شده باشد.

سعادت

این ضمانت، در مورد قرآن کریم، وجود دارد و خدای متعال، این کتاب عزیز را از هر گونه تغییر و تحریفی تضمین کرده است. ولی همه ی احکام و قوانین اسلام، از ظاهر آیات کریمه استفاده نمی شود و فی المثل تعداد رکعات نماز و کیفیت انجام آن و صدها حکم واجب و مستحب آن را نمی توان از قرآن کریم بدست آورد و معمولاً قرآن درصدد بیان تفاصیل احکام و قوانین نیست و تعلیم و تبیین آنها را به عهده ی پیامبر اکرم (ص) گذاشته تا با علمی که خدا به او عطا فرموده (غیر از وحی قرآنی) آنها را برای مردم بیان کند (1) و بدین ترتیب، حجیّت و اعتبار سنت آن حضرت بعنوان یکی از منابع اصیل برای شناخت اسلام، ثابت می شود.

اما شرایط دشوار زندگی آن حضرت مانند چند سال محصور بودن در شعب ابی طالب و ده سال جنگ با دشمنان اسلام، اجازه نمی داد که همه ی احکام و قوانین اسلام را برای عموم مردم، بیان کند و همان اندازه هم که اصحاب فرا می گرفتند ضمانتی برای محفوظ ماندن نداشت ، و حتی کیفیت وضو گرفتن آن حضرت که سالها در مرئی و منظر مردم بود مورد اختلاف واقع شد و در جایی که احکام چنین عملی در معرض اختلاف باشد- عملی که روزانه مورد حاجت همه ی مسلمانان بوده و هست و انگیزه ی چندانی برای تغییر و تحریف عمدی ندارد- خطر اشتباه در نقل و تحریفات عمدی در مورد احکام دقیق و پیچید ه بویژه احکام و قوانینی که با هوسهای افراد و منافع گروهها برخورد می کند به مراتب بیشتر خواهد بود. (2)

با توجه به این نکات، روشن می شود که هنگامی دین اسلام می تواند بعنوان یک دین کامل و پاسخگوی نیازهای همه ی انسانها تا پایان جهان، مطرح باشد که در متن دین، راهی برای تأمین مصالح ضروری جامعه، پیش بینی شده باشد مصالحی که با رحلت پیامبر اکرم (ص) در معرض تهدید و تفویت قرار می گرفت. و این راه، چیزی جز نصب جانشین شایسته برای رسول اکرم (ص) نخواهد بود. جانشینی که دارای علم خدادادی باشد تا بتواند حقایق دین را با همه ی ابعاد و دقایقش بیان کند، و دارای ملکه ی عصمت باشد تا تحت تأثیر انگیزه های نفسانی و شیطانی واقع نشود و مرتکب تحریف عمدی در دین نگردد. و نیز بتواند نقش تربیتی پیامبر اکرم (ص) را بعهده بگیرد و افراد مستعد را به عالی ترین مدارج کمال برساند و همچنین در صورت مساعد بودن شرایط اجتماعی، متصدی حکومت و تدبیر امور جامعه شود و قوانین اجتماعی اسلام را اجراء کند و حق و عدالت را در جهان گسترش دهد.

اختلاف شیعه و سنّی، قبل از هر چیز در این است، که آیا امامت، یک مقام دینی و تابع تشریع و نصب الهی است یا یک سلطنت دنیوی و تابع عوامل اجتماعی است

حاصل آنکه: ختم نبوّت هنگامی موافق با حکمت الهی خواهد بود که توأم با نصب امام معصوم باشد امامی که همه ی ویژگیهای پیامبر اکرم (ص) به جز نبوّت و رسالت را دارا باشد.

بدین ترتیب، هم ضرورت وجود امام، ثابت می شود؛ و هم لزوم علم خدادادی و مقام عصمت برای وی؛ و هم اینکه باید از طرف خدای متعال، نصب شود زیرا اوست که می داند چنین علمی و چنین ملکه ای را به چه کسی عطا فرموده و اوست که اصالهً حق ولایت بر بندگانش را دارد و می تواند چنین حقّی را در مرتبه ی نازلتر به افراد واجد شرایط بدهد.

لازم به تذکّر است که اهل سنت، هیچیک از این ویژگیها را برای هیچیک از خلفاء قائل نیستند و نه ادعای منصوب بودن آنان از طرف خدا و پیغمبر را دارند و نه ادعای علم خدادادی و ملکه ی عصمت برای خلفاء بلکه موارد زیادی از لغزشها و اشتباهات و عجز ایشان از پاسخگویی به سوالات دینی مردم را در کتابهای معتبر خودشان ثبت کرده اند،  از جمله از خلیفه ی اول نقل کرده اند که گفت: «انّ لی شیطاناً یعترینی» و از خلیفه دوم نقل کرده اند که بیعت با خلیفه اول را «فلته» (کار عجولانه و حساب نشده) نامید(3) و نیز بارها این جمله را به زبان آورد: «لولا علیّ لهلک عمر»(4) و اما لغزشهای خلیفه سوم (5) و خلفاء بنی امیّه و بنی عباس، واضح تر از آن است که نیازی به اشاره داشته باشد و هر کس اندک آشنایی با تاریخ مسلمین داشته باشد به قدر کافی، از این مطالب آگاه می باشد.

تنها شیعیان هستند که به وجود شرایط سه گاه در امامان دوازده گانه معتقدند. و با توجه به بیان فوق، صحّت اعتقاد ایشان در مسأله ی امامت، ثابت می شود و دیگر نیازی به دلایل تفصیلی نخواهد بود. در عین حال، در بحث آینده به بعضی از دلایل مستفاد از کتاب و سنت، اشاره خواهیم کرد.

پی نوشت ها :

1.ر.ک: بقره- 151. آل عمران- 164. جمعه- 2. نحل- 66- 62. احزاب- 21. حشر-7.

2. علامه ی امینی (ره) نام هفتصد تن از دورغ پردازان و جعل کنندگان حدیث را در کتاب الغدیر آورده اند که به بعضی از آنان بیش از یک صد هزار حدیث نسبت داده شده است. (الغدیر: ج5/ ص 208 به بعد)

3. ر.ک: شرح نهج البلاغه: ج1/ص142، 158/ ج3 ص 57

4. ر.ک: الغدیر: ج6، ص 93 به بعد

5. ر.ک: الغدیر: ج8، ص 97 به بعد

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع :

آموزش عقائد ، آیت الله مصباح یزدی ، ص 304 – 307

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.