تبیان، دستیار زندگی
یکی از مظلومترین امامان شیعه حتی در بین شیعیان، حضرت ابوالحسن ثالث، علی النقی، امام هادی علیه السلام می باشد، چرا که کمتر نام و ثنایی از ایشان به میان می آید، گرچه عمیق ترین، زیباترین، جذاب ترین، دقیق ترین، وزین ترین رساله امام شناسی که لایق حضرات معصومین
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امر و فرمان خداوند بسوی شماست

امام هادی


یکی از مظلومترین امامان شیعه حتی در بین شیعیان، حضرت ابوالحسن ثالث، علی النقی، امام هادی علیه السلام می باشد، چرا که کمتر نام و ثنایی از ایشان به میان می آید، گرچه عمیق ترین، زیباترین، جذاب ترین، دقیق ترین، وزین ترین رساله امام شناسی که لایق حضرات معصومین باشد، منسوب به حضرتش می باشد.

بر آن شدیم تا فقط یک جمله از این زیارتنامه را به حدّ وسع خود به بحث بگذاریم تا نمی از یَم دریای هادی علیه السلام را بهره مند شویم.

«و أمرُه إلیکم»

غرض از انتخاب این جمله هم عمیق بودن و هم چند بُعدی بودن آن می باشد و از طرفی ممکن است شبهاتی در ذهن ایجاد کند، به همین دلیل این جمله را انتخاب نمودیم تا کمی به عمق این زیارتنامه اشاره کنیم.

اولین نکته که تذکر آن خالی از لطف نیست این است که این جمله مثل بسیاری دیگر از جملات این زیارتنامه مقتبس از آیات قرآنی می باشد. بعنوان مثال: جمله ی «من أطاعکم فقد أطاع الله» اشاره به آیه 80 نساء دارد: «من یطع الرسول فقد أطاع الله»؛ یا جمله ی «من اتّبعکم فالجنة مأواه» مقتبس از «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فإن الجنة هی المأوی» می باشد؛ یا به شکل خیلی واضح «عصمکم الله من الزلل ... و طهّرکم من الدنس و اذهب عنکم الرجس و طهّرکم تطهیرا» اشاره به آیه تطهیر دارد. یا جمله «و جاهدتم فی الله حق جهاده» اشاره به آیه پایانی سوره حج دارد: «و جاهدوا فی الله حق جهاده»؛ و یا مثل جمله «و دعوتم الی سبیله بالحکمه والموعظه الحسنة» اشاره به آیات پایانی سوره نحل دارد: «ادع إلی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه».

خلاصه اگر کسی با دید قرآنی به سراغ کلام اهل بیت علیهم السلام خصوصاً این زیارتنامه برود آنرا نسخه دیگری از قرآن و یا بعبارتی روی دیگر سکه می یابد و به خاطر همین نکته از نهج البلاغه به «أخ القرآن» و از صحیفه به «أخت القرآن» تعبیر شد.

و اما جمله مورد بحث «و أمره إلیکم» به آیه 33 سوره نمل اشاره دارد که وقتی بلقیس از مشاوران و امرای لشگرش نظرخواهی نمود آنها بعد از ارائه نظر خود گفتند: «والأمر إلیک فانظری ماذا تأمرین» یعنی تصمیم گیری با تو است پس دقت کن ببینی چه دستوری می دهی؟ (دستور به صلاح یا فساد) حال با توجه به اینکه در زیارتنامه ضمیر «امره» به خداوند بازمی گردد، ترجمه کلمه به کلمه ی این جمله می شود «و امر خداوند بسوی شماست» که این جمله دارای چند احتمال می باشد:

فرمان خدا برای کل عالم هستی اعم از تکوینی و تشریعی اولا و بالذات بسوی شما است و از سمت شما بسوی خلایق، و این شما هستید که اوامر تکوینی و تشریعی خداوند در قلب مقدس شما تبدیل به عزم و تصمیم می شود چرا که شما ظرف علم خدا و ظرف مقادیر امور هستید

1- تصمیم و فرمان خداوند با شماست (یعنی شما بجای خدا تصمیم می گیرید و فرمان می دهید) که این احتمال قطعاً باطل است خصوصاً با توجه به جملاتی دیگر که در همین زیارتنامه می باشد و تأکید بر این می نماید که اهل بیت علیهم السلام فقط دعوت به سمت خدا و تبعیت از امر او می نمایند.

مثلاً: «الی الله تدعون و علیه تدلون و به تؤمنون و له تسلمون و یأمره تعلمون و الی سبیله ترشدون و بقوله تحکمون یا أحکمتم عقد طاعته» که تمام این جملات دارای حصر می باشند و این جملات کاملاً شبهه را برطرف می نماید و به هیچ وجه جایی برای احساس هیچ نوع غلوّی باقی نمی گذارد و این حکایت از علوّ شأن این زیارتنامه است که علی رغم بیان فضائل در حدّ اعلی مرز بین علوّ و حقیقت دقیقاً رعایت شده و این مؤید صدور این متن شریف نیز می باشد.

2- احتمال دوم این است که مراد از این جمله این باشد که فرمان خدا بسوی شما است از طرف خداوند مأموریت دارید و شما مخاطب اوامر الهی هستید، که این احتمال نیز بعید به نظر می رسد از این جهت که هم خلاف ظاهر این جمله است (خصوصاً با توجه به آیه ای که از آن اقتباس شده) و هم از این جهت که در این صورت این جمله خالی از مدح خواهد بود و حال آنکه تمامی جملات زیارتنامه در مقام مدح حضرت می باشد.

دلیل اینکه از مدح خالی است این است که همه ی موجودات اعم از جمادات و موجودات ذی شعور از طرف خداوند مأموریتی ویژه و خاص به خود دارند چه امر تکوینی و چه امر تشریعی: «فقال لها و للارض ائتیا طوعاً أو کرهاً قالتا أتینا طائعین ... و أوحی فی کل سماء أمرها ...» (11 و 12 فصلت)

مگر این که گفته شود مراد این است که اول مخاطب و اول مأمور شمایید یعنی اولین لایق تخاطب با حضرت باری شما هستید که این معنا با حصر تناسب دارد که حصر نیز از جمله فهمیده نمی شود.

نزول

3- مراد این باشد که فرمان خدا برای کل عالم هستی اعم از تکوینی و تشریعی اولا و بالذات بسوی شما است و از سمت شما بسوی خلایق، و این شما هستید که اوامر تکوینی و تشریعی خداوند در قلب مقدس شما تبدیل به عزم و تصمیم می شود چرا که شما ظرف علم خدا و ظرف مقادیر امور هستید : «عیبه علم الله»، معادن حکمه الله مهبط الوحی، خزّان العلم، حفظه سرّ الله» فلذا در حدیث آمده که بر امر امامت با سوره قدر احتجاج کنید چرا که خداوند در این سوره می فرماید: «تنزل الملائکه و الروح فیها من کل امر» و شکی نیست محل نزول ملائکه همان قلب انسان کامل است؛ نه محل ظاهری و مادی بدلیل: «و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الأمین علی قلبک لتکون من المنذرین» شعراء 194 و «فانه نزله علی قلبک» بقره 97

بعبارت دیگر مراد از این جمله این باشد که شما مَظهَر و مُظهِر اوامر الهی هستید چنانچه در جمله ی دیگری در همین زیارتنامه می خوانیم: «والمظهرین لأمرالله و نهیه»

و شاید به همین خاطر باشد که در حدیث وارد شد «لیله القدر فاطمه من ادرکها فقد ادرک لیلة القدر» (مسند فاطمه الزهرا عطاردی) چرا که شب قدر ظرف نزول ملائکه است و ظرف تقدیر امور و فاطمه نیز طبق احادیث صحیحه ی کافی بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله جبرئیل بر او نازل می شد و ما کان و مایکون را برای او بیان می نمود فلذا چقدر دقیق و چقدر عمیق سروده است مرحوم محقق اصفهانی آنجا که در شأن مجلله فرموده است:

لیله قدر اولیاء، نور نهار اصفیا                      صبح جمال او طلوع از افق علی کند

و مهمتر از این فرموده: ...

لوح قدر به دست او، کلک قضا به شست او                 تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند

در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان                     در نشئات کن فکان، حکم بماتشاء کند

اگر کسی با دید قرآنی به سراغ کلام اهل بیت علیهم السلام خصوصاً این زیارتنامه برود آنرا نسخه دیگری از قرآن و یا بعبارتی روی دیگر سکه می یابد و به خاطر همین نکته از نهج البلاغه به «أخ القرآن» و از صحیفه به «أخت القرآن» تعبیر شد

البته مثل خود زیارتنامه بعد از بیان این مطالب و اشعار سریع این تذکر را بدهیم که:

در اتّقوامون بامره العاملون بإرادته، یعنی اهل بیت علیهم ا لسلام بسیار قیام کنندگان به امر خدا و عمل کنندگان به اراده ی او هستند، لکن اراده الله و امرالله چیزی جز همان اراده و أمر اهل بیت علیه السلام نیست چرا که اراده و امر آنها در طول اراده و امر خداست و در یک جمله چون فانی در خداوند هستند به همه شئون پس اراده و امر آنان نیز فانی در اراده و امر خداست و اصلاً به عبارت دیگر عینیت بین آن دو برقرار است!

فلذا بعد از جمله ی «وأمره إلیکم» سریعاً این جملات وجود دارد که «من والاکم فقد والی الله و من عاداکم فقد عادی الله و من اجلکم فقد احب الله .....»

خوب دقت شود! نفرموده است که کسی که شما را دوست بدارد بمنزله این است که خدا را دوست داشته با یعبارتی دوست داشتن شما بمنزله دوست داشتن خداست! چرا که حرفی از تنزیل در اینجا نیست حرف از تحقیق است که با کلمه ی «قد» افاده شده یعنی دوست داشتن شما به تحقیق همان دوست داشتن خداست و محبت الهی مَظهر و مُظهری جز محبت شما ندارد! فلذا در همین زیارتنامه می خوانیم «وأمرکم رشد» چرا که امر آنها امر خداست و این خداست که امر را رشد قرار می دهد: «و هیّئ لنا من أمرنا رشداً»!

ملاحظه نمودید که در بین سه احتمال گذشته این مطلب مشترک بود که در هر سه احتمال کلمه أمر به معنی فرمان و دستور بود، این احتمال که کلمه امر معنای دیگری از آن اراده شده باشد مثل شأن و کار یا همان فعل بسیار بعید است و اصلاً معنای محصلی نخواهد داشت بلکه در این صورت معنا فاسد است! یک احتمال دیگر که آن نیز بعید به نظر می رسد ولی از حیث معنی به نوعی به همان احتمال سوم رجوع می کند این است که «الی» به معنی «مع» باشد یعنی فرمان خدا همراه شماست چرا که شما سفیران الهی و مبینین احکام و دستورات او هستید

در آخر می توان اعتراف نمود که علی رغم بیان احتمالات گذشته، اظهار عجز از وصول به کنه عبارت اولی می باشد.

حمید حاج علی

مدرس حوزه علمیه قم

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.