«غُلات»، دوستانی بدتر از دشمن
مشکلات درونی شیعه کمتر از مشکلاتی نبود که از خارج و به وسیله دشمنان به آنان وارد میشده است . مخصوصاً که مشکلات درونی در افزایش مشکلات خارجی شدیداً مؤثر بود . بدین سبب بود که ائمه شیعه به هر شکلی بود سعی داشتند تا دامن تشیع را از لوث غلوّ پاک کرده و غُلات (1) را از خود طرد نموده بدین وسیله راهی برای حل مشکلات درونی خود پیدا کنند . اما غلات به منظور سود جوئی و یا به دلیل کج فکری ، خود را منتسب به ائمه شیعه وانمود کرده و مخالفتهای ائمه با آنها را نوعی تقیه قلمداد میکردند . طبعاً در بلاد دور دست که علم و فقه و فرهنگ شیعه ـ چنانکه باید ـ جا نیافتده بود ، عدهای فریب غلات را خورده و از نظر عقیدتی به انحراف کشانده میشدند و این جریان در بد نام ساختن شیعیان نزد فرق دیگر بسیار مؤثر میافتاد.
از آنان دوری کنید
امام هادی علیه السلام در راستای فعالیت امامان ، با غلات درگیر شد ؛ زیرا در میان اصحاب او نیز افرادی از آنها وجود داشت . احمد بن محمد بن عیسی یکی از شیعیان دانشمند و معتدل که سخت به ائمه طاهرین علیهم السلام دل بسته و با هر گونه غلوّی در دین مخالف بود ، روایت کرده که طی نامهای از امام هادی علیه السلام سؤال شد : احادیثی را به شما و پدرانتان نسبت میدهند که دلها از شنیدن آن مشمئز است و بدان دلیل که این احادیث از آباء کرامتان نقل میشود ، جرأت ردّ آن را به خود نمیدهیم ، آنگاه ادامه میدهد : علی بن حسکه و قاسم یقطینی که خود را از موالی و منسوبان شما معرفی میکنند نقل میکنند در آیه « انّ الصلاةتنهى عن الفحشاء و المنكر » (عنكبوت /45) فحشا و منکر اشاره به شخصی است نه رکوع و سجود ، همینطور منظور از زکات همان مرد است نه پرداخت مبلغی درهم و دینار ، و اموری از فرائض و سنن و معاصی را بر همین منوال تأویل میکنند ، اگر مصلحت میدانید این امر را برای ما روشن فرمائید و به پیروانتان منت گذاشته ، آنها را از منجلاب این چنین تأویلات انحراف آمیز نجات دهید . و آن حضرت در جواب نوشتند :
لَیسَ هذا مِنْ دینِنا فَاعتزلهُ (2)
این گونه تأویلات از دین ما نیست از آن بپرهیزید .
نظیر همین نامه از ابراهیم بن شیبه و سهل بن زیاد نیز روایت شده است که جواب امام در پاسخ یکی از آنها بسیار مفصل بوده و در آن علاوه بر ردّ محمد بن حسکه و انکار ولایت و وابستگی او به خاندان رسالت ، اقاویل وی را باطل شمرده و شیعیان خود را به اجتناب از آنها امر فرموده است و حتی از آنها خواسته به هر کدام از این دو نفر که دسترسی پیدا کردید فوراً به قتلشان اقدام کنید.(3) و در روایت دیگری امام علیه السلام ، محمد بن حسکه و قاسم یقطینی را مورد لعن و نفرین قرار داده است.(4) همچنین از کسانی که مورد لعن امام هادی علیه السلام قرار گرفتهاند محمد بن نصیر نمیری و فارس بن حاتم قزوینی بودند .
امام ضمن نامهای که در آن از ابن بابای قمی بیزاری جستهاند فرمودند : او ـ ابن بابا ـ گمان برده که من او را به نبوت برانگیختهام و او باب من است ، سپس خطاب به شیعیان میفرماید : اگر توانستید او را بکشید
.(5)محمد بن نصیر نمیری که ادعای نبوت میکرد ، رئیس فرقه نمیریه و یا نصیریه بوده است . او معتقد به تناسخ و ربوبیت امام هادی علیه السلام و همچنین معتقد به جواز نکاح با محارم و ازدواج مرد با مرد بوده و ادعا داشت که از طرف امام هادی علیه السلام به نبوت مبعوث شده است ؛ محمد بن موسی بن حسن بن فرات نیز از یاران و همکاران نزدیک محمد بن نصیر بوده و او را تقویت میکرد . پس از فوت محمد بن نصیر ، پیروان وی ـ نصیریه ـ که از مشهورترین فرقههای غلات بودند به چند گروه تقسیم شدند.(6) از دیگر غلات این دوره عباس بن صدقه ، ابوالعباس طرفانی ( طبرانی ) و ابوعبدالله کندی معروف به شاه رئیس بود که همه از بزرگان غلات بودهاند.(7)
امام هادی علیه السلام درباره فارس بن حاتم دستور داد او را تکذیب و هتک حرمت از وی بنمایند و درباره اختلافی که میان فارس بن حاتم و علی بن جعفر پیدا شده بود ، جانب علی بن جعفر را گرفته و ابن حاتم را ردّ و طرد بنمایند، همچنین دستور قتل ابن حاتم را صادر نمود و برای قاتل وی سعادت اخروی و بهشت تضمین نمود و بالأخره شخصی از شیعیان به نام جنید پس از کسب اجازه شفاهی از امام ، ابن حاتم را به قتل میرساند . روایات زیادی که در مورد ابن حاتم در رجال کشی آمده ، وجود خطر بزرگی از جانب او را که موجودیت شیعه را تهدید میکرد خاطر نشان میسازد ، شیعیان مکرراً درباره او از امام هادی علیه السلام سؤالاتی کرده و امام در جواب کلیه این سؤالها از وی بیزاری جسته است.(8)
سری بن سلامه نیز نامهای درباره غلات و فساد آنها به امام هادی علیه السلام فرستاده که امام در جواب آن ، شیعیان را دعا فرموده و آنها را به ثبات قدم و مقاومت در برابر غلات دعوت کرده است.(9)
از دیگر غلاتی که خود را از اصحاب امام هادی علیه السلام قلمداد میکرد، یکی احمد بن احمد سیاری است (10) که اکثریت علمای رجال شیعه او را از غلات و فاسد المذهب دانستهاند. (11) کتاب القراءات را که از مصادر روایات تحریف قرآن است ، او نوشته که مطمئناً جز اباطیل چیز دیگری در آن پیدا نمیشود.(12)
بویژه که امام هادی علیه السلام خود به سلامت قرآن از تحریف و دست نخوردگی آن از نظر کلیه فرق اسلامی تأکید ورزیده است. (13)
حسین بن عبید نیز از غلاتی بود که خود را از اصحاب امام هادی علیه السلام میدانست و به همین دلیل احمد بن محمد بن عیسی قمی او را همراه جمعی دیگر به اتهام غلوّ از قم بیرون راند . چنانکه پیش از این نیز متذکر شدیم قمیها اندیشه ناب شیعی داشته و کوچکترین غلوّی را تحمّل نمیکردند . بدین سبب گاهی اشخاصی را که هرگز از غلات ـ به معنای مصطلح آن که اعتقاد به نوعی ربوبیت درباره ائمه علیهم السلام داشتند ـ نبودند ، متهم میکردند.
به هر حال تکذیبها و طردهای مکرر ائمه هدی علیهم السلام از غلات سبب شد که آنها عملاً رو به انهدام نهاده و مهمترین سلاحشان را که انتساب و تمسک واهی به ائمه طاهرین علیهم السلام بود از دست بدهند .
البته باید توجه داشت که هنوز آثار غلوّ در میان اخبار و احادیث ما باقی مانده و تصفیه آن یک وظیفه غیر قابل چشم پوشی برای هر دانشمند امامی معتقد به خط مشی ائمه شیعه است ؛ زیرا بسیار دیده شده است که کسانی بدون غرض وبا صداقت انکار ناپذیری کار میکردند ولی متأسفانه تحت تأثیر همین اخبار غلو آمیز قرار گرفتند . فتح بن یزید جرجانی ضمن روایت مفصلی از امام هادی علیه السلام اعتراف میکند که او بر این باور بود که امام نیازی به اکل و شرب ندارد ؛ زیرا با مقام امامت سازگار نیست ، و امام هادی علیه السلام خطاب به وی فرمود :
ای فتح بن یزید حتی پیامبران که اسوه برای ما هستند میخورند و میآشامند و در بازارها راه میروند و هر جسمی این چنین است جز خدا که جسم را جسمیت بخشیده است.(14)
پی نوشت:
1) علامه مجلسى در توصیف غالیان مىگوید: «غلو در مورد نبىّ و امامان به این است كه كسى قائل به الوهیت آنان شود، یا این كه قائل به شریك بودن آنان با خداوند باشد، در این كه مورد عبادت واقع شوند یا این كه آنان در خلق كردن یا روزى دادن با خدا شریك هستند، یا این كه خداوند در آنان حلول كرده است، یا با آنان یكى شده است، یا این كه كسى قائل باشد كه اینان، بدون وحى یا الهام از جانب خدا، عالم به غیب هستند، یا این كه ائمه علیهمالسلام را انبیا بدانند، یا قائل به تناسخ ارواح بعضى از ائمه در بعضى دیگر باشند، یا قائل به این كه شناخت آنان، انسان را از تمامى طاعات بىنیاز مىكند و با شناخت و معرفت آنان تكلیفى نیست و نیازى به ترك معاصى نمىباشد»؛ بحار الانوار، ج25، ص346.
2) رجال كشى، ص 517.
3) همان.
4) همان، ص 518ـ 519.
5) همان، ص 520ـ 521.
6) رجال كشى، ص 521؛ فرق الشیعه، ص 93؛ المقالات و الفرق، ص 100ـ 101 و رك: ابن ابى الحدید، ج2، ص 309، الغیبه، ص 259.
7) رجال كشى، ص 522.
8) همان، ص 522ـ 528
9) حیاة الإِمام الهادى، ص 336.
10) مسند الإِمام الهادى، ص 323.
11) رجال نجاشى، ص 58؛ معجم رجال الحدیث، ج2، ص 290.
12) رك: اكذوبة تحریف القرآن بین الشیعة و السنّة، تالیف نگارنده.
13) «قَدِ اجتَمَعَتِ الاُمَّةُ قاطِبَةً لاَاخْتِلافَ بَیْنَهُمْ اِنَّ القُرآنَ حَقٌّ لٰارَیْبَ فِیهِ عِنْدَ جَمیعِ اَهلِ الفِرَقِ»؛ تحف العقول،ص 338.
14) كشف الغمه، ج2، ص 388؛ و رك: تنقیح المقال، ج3، ص 3.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع: کتاب «حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام»، رسول جعفریان، صص 524-528.