تبیان، دستیار زندگی
امشب از هر سو دلم پر می‌کشد جرعه جرعه جام می‌ سر می‌کشد امشب این دل را چراغان کرده‌ام عشق را در سینه مهمان کرده‌ام
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آن شب این دل را چراغان کرده ام

امام باقر

امشب از هر سو دلم پر می‌کشد

جرعه جرعه جام می‌ سر می‌کشد

امشب این دل را چراغان کرده‌ام

عشق را در سینه مهمان کرده‌ام

جام‌ها را ارغوانی می‌کنم

پیرم اما نوجوانی می‌کنم

هیئتی در سینه بر پا کرده‌ام

نقل و اسپندی مهیا کرده‌ام

پرده‌های شادی سبز و سپید

یک به رنگ عشق و یک رنگ امید

امشب آنچه خواسته جانان کنم

پرده‌ها را بر دل آویزان کنم

روی هر یک نام دلبر حک کنم

این دلم را بینِ دل‌ها تک کنم

می‌کنم دعوت همه رگ‌های خود

جمع اعضایم ز سر تا پای خود

عقل و چشم و گوش و لب در انتظار

تا که آید عشقم از شهرِ بهار

لحظه‌ای روشن شد از سبزی نور

گشت این مهمانی‌ام غرقِ سرور

پرده‌ی سینه دمی آمد کنار

گفت عقلم، عاشقان! آمد نگار

گر چه دل بر رنگ سرخی مبتلاست

رنگ دل تعویض شد اکنون طلاست

سینه‌ام شد هیئتی دیوانه وار

ای خدا آمد نگاری تکسوار

قد او عالم کند یک دم اسیر

چشم او بر دشمنان باشد چو تیر

با نگاهش نور بر هر سو زند

با لبانش دم ز الا هو زند

برق دندان‌های او درّ صدف

بهر دیدارش خلائق صف به صف

زلف او با باد غوغا می‌کند

خنده‌اش صدها گره وا می‌کند

کاش می‌شد نوکرِ او می‌شدم

زائر آن چشم و ابرو می‌شدم

کاش می‌شد جیره‌ خوارش بودمی

لحظه‌ای را در کنارش بودمی

کاش می‌شد یک نگاهم می‌نمود

در برش یک دم پناهم می‌نمود

او که بر دل دلبر و تاجِ سر است

پاره‌‌ی قلب بتول و حیدر است

کیست او جز حضرتِ سلطانِ دل

حضرت باقر که شد مهمانِ دل  

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع : پایگاه اینرنتی اسک دین - "والا نسب "

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.