همه تازهاش را دوست دارند!
سوت
آدم خسیسی بچه اش را آورده بود پارک. بچه راه می رفت و خسیس هم سوت می زد.
گفتند: چرا سوت می زنی؟
گفت: می خواهم بچه فکر کند برایش کفش سوت سوتکی خریده ام!
آلودگی هوا
یک نفر از تهران به خانواده اش که در روستا بودند، تلفن زد و گفت: هوای این جا آن قدر آلوده است که آدم باید بعد از تنفس خلال دندان بزند!
معما
اولی: آن چیست که از تخم مرغ و زردچوبه درست می شود و آن را سر سفره ی هفت سین می گذارند؟
دومی: جوجه ی یک روزه ای که به آن رنگ زرد زده اند و می خواهند عید را به همه تبریک بگوید!
کفش
برای بچه ای کفش تازه خریدند. بچه گفت: این کفش ها پایم را اذیت می کند.
فروشنده گفت: این کفش، روز اول سفت است، از روز دوم نرم و راحت می شود.
بچه گفت: پس این کفش تازه را از روز دوم می پوشم!
مسئله ی ریاضی
اولی: اگر گفتی فرق بین کباب کوبیده و مسئله ی ریاضی چی است؟
دومی: کباب کوبیده، هیچ وقت باقی مانده ندارد!
عنکبوت
مشتری عصبانی، پیش خدمت را صدا زد و گفت: نگاه کن- یک عنکبوت دارد توی لیوان من راه می رود!
پیش خدمت شروع کرد به دست زدن.
مشتری گفت: چرا دست می زنی؟
پیش خدمت با لبخندی گفت: همین که دارد تلاش می کند تا بیرون بیاید، جای قدردانی دارد!
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع:رشد دانش آموز