تفسیر لحظه ها (3)
جلسه آغاز شد؛ اما من نبودم نمیشد نباشم چون جلسههای گذشته را هم با تاخیرهای فراوان شرکت کرده بودم و این بار نمیشد که حضور نداشته باشم و یا با تاخیر حاضر شوم. بنابراین با تاخیر کمتری به جلسه آمدم.
هر یک از اعضاء "نوشتهای" را آماده کرده بودند برای طرح در جلسه تا در آخر بر اساس آن نوشتهها اصول کلی کار تدوین شود. طرح مباحث از مهندس حسینی آغاز شد. نوشته او به این روایت آراسته شده بود: «یا کمیل ما من حرکه الاّ و انت محتاج الی کنه معرفته» این حدیث شریف از امیرالمومنین علی علیه السلام در تحف العقول صفحه 171 آمده است و براستی که شالوده شناخت و اهمیت آن را به همه گوشزد مینماید. امام میفرمایند ای کمیل از جای خود حرکت مکن مگر آنکه بدانی آن حرکت تو را به چه سمت و سویی میبرد.
بحث شناخت از اهمیت ویژهای برخوردار است اگر خوب در این کلام گره گشا ملاحظه شود، میبینیم که اگر بخواهیم هر حرکت کوچک و بزرگی در زندگی داشته باشیم باید راه را از چاه بشناسیم، هدف را ملاحظه کنیم و بعد تصمیم گیری نمائیم و سپس حرکت کنیم.
در اصول دین و اعتقادات بر هر انسانی واجب است که با شناخت کامل اصول دین را بپذیرد و حتی فروع دین را نیز بهتر است با شناخت کامل دریابد و اگر امکان نداشت با علم اجمالی و تقلید بپذیرد
راستی دوستان! تاکنون در واژه معرفت و شناخت اندیشه کردهاید؟
من نیز مانند بسیاری از شما تبیانیان محترم کمتر پیرامون این واژه اندیشیدهام؛ اما روایت فوق مرا به فکر فرو برد تا قدری بیندیشم؛ مروری کردم تا ببینیم چه در ذهن دارم تا اینکه به جملات حکیمانه زیر برخورد کردم که هر کدام چراغ راهی است و گوهری نورافشان.
امام علی علیه السلام میفرماید: «من عرف قدره لم یضع بین الناس» هر کس اندازه خویش شناخت در میان مردم خوار نخواهد شد.
همچنین امام علی علیه السلام میفرمایند "رحم الله امرءاً عرف قدره و لم یتعد طوره" یعنی خدا بیامرزد مردی را که اندازه خویش بشناسد و از حد خود نگذرد.
امام علی علیه السلام بازهم میفرمایند: "ما هلک امرء عرف قدره" یعنی به نیستی نگراید آنکس که قدر خویش بشناسد.
و مخلص کلام اینکه: شایسته آن است که اندازه خود بشناسد و در حقیقت نسبت به خود عرفان داشته باشد و قیمت خود بداند و از حد خویش نگذرد.
این جملات فروزنده ما را به سویی ره مینمایاند و آن چیزی نیست جز اهمیت شناخت در هر بخش از زندگی، اما شناخت متعلقی میخواهد و پیوستی دارد آن پیوست چیست؟
چیزی که مسلم است آن است که شناخت و عرفان باید به شناخت خدا منتهی گردد.
آنگاه که امر مینماید که انسان باید خویش را بشناسد "من عرف نفسه" ناگاه میبینیم که میگوید «فقد عرف ربه» یعنی هر آنکس که خود را شناخت لاجرم پروردگار خویش را میشناسد و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند لازمه شناخت خدا آن است که انسان خویش را بشناسد و چون انسان خویش را شناخت لاجرم به مقام معرفه اللهی نائل گردیده است. افزون بر آن؛ آنکس که خداشناس نباشد لاجرم خویش را نشناخته است.
بحث شناخت آنقدر مهم است که خدای بزرگ در حدیث قدسی فرموده است: "کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعراف فخلقت الخلق لکی اعرف" یعنی "من گنج پنهانی بودم پس دوست میداشتم که شناخته شوم آنگاه آفریدگان را آفریدم تا شناخته شوم" همانگونه که ملاحظه مینمائید هدف از آفرینش را شناخت و عرفان الهی مینامد.
و همچنین در آیه شریه میفرماید، "ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" یعنی مردمان و پریان را نیافریدم جز اینکه مرا عبادت نمایند که بسیاری از مفسرین گفتهاند: عبادت در آیه شریفه همان شناخت وعرفان الهی است و معلوم میشوم کنه عبادت همان عرفان است و از این رو روشن میگردد که عبادت غیرالله عبادت و بندگی راستین نیست؛ بلکه توهم پرستش است و رویکرد به سوی هیچ است و نیستی.
اما باز هم شناخت: امیرمومنان میفرماید: "اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر" تو گمان میکنی جسم کوچکی هستی؛ حال آنکه دنیایی بزرگ در تو پیچیده است.
و خدا میفرماید، "ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" یعنی مردمان و پریان را نیافریدم جز اینکه مرا عبادت نمایند که بسیاری از مفسرین گفتهاند: عبادت در آیه شریفه همان شناخت وعرفان الهی است و معلوم میشوم کنه عبادت همان عرفان است
اما شناخت اولین گام تکامل است که ابتدا انسان خدا را بشناسد و این قدم اول دانش اندوزی است . یادم میآید در ابتدای کتاب "جامع المقدمات" اولین کتابی که طلاب میخوانند آمده است "اول العلم معرفه الجبار و آخره تفویض الامر الیه" یعنی آغاز دانش، شناخت خدای بزرگ است و انجام آن واگذاری کارها به اوست، صدای دلنشین موذن زاده چه زیبا در گوش جان پیچیده است که: "افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد" و چه بسا انسانهایی که به آغاز دانش نیز ره نبرده باشند گرچه در دانش سرای فرنگستان دانش اندوخته باشند.
گام بعدی را در کلام امام معصوم میبینیم و در حقیقت؛ دانش حقیقی در گام بعد معرفت اولیاء الله است . رسول گرامی اسلام درمیزانالحكمه، ج 1، ص 171 میفرماید "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة" یعنی هر آنکس که مرد و امام زمان خویش را نشناخت به مرگ جاهلیت مرده است.
بحث امام زمان بحثی است که حجت باطنی نیز گواه بر آن است و لازمهای است که از عقل نیز ایفاد گردیده است چرا که آفرینش انسان با انگیزیشی مقدس و برتر رخ داده است.
شناخت مراحلی دارد؛ شناخت و عرفان ما در حد و اندازه خود ماست و طبیعتاً آنکسی که احاطه بیشتری در جهات دانش و علم دارد عرفانش والاتر است.
حسن ختام آنکه؛ بحث شناخت آنقدر مهم است که در اصول دین و اعتقادات بر هر انسانی واجب است که با شناخت کامل اصول دین را بپذیرد و حتی فروع دین را نیز بهتر است با شناخت کامل دریابد و اگر امکان نداشت با علم اجمالی و تقلید بپذیرد.
تبیان - آقامیری