تبیان، دستیار زندگی
این ضرورت همیشگی وجود دارد که مشتاقان موعود و نجات در مواجهه با دعوت هایی که ادعای اینچنینی دارند، تمام تلاش خود را در جهت شناختن موعود حقیقی از مدعیان تقلبی به کار گیرند.اینگونه نه به انکار نجات پرداخته ایم و وعده راست خداوند و رسولش را نادیده پنداشته ای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مهدویت و این همه ادعا !!!

مهدویت

در طول تاریخ افراد زیادی ادعای مهدویت داشته اند

وقتی یک تراول چک قلابی نصیب ما می شود، برخورد ما می تواند دو گونه باشد؛ می توانیم از این اتفاق نتیجه بگیریم که اساسا نمی شود به تراول چک اعتماد کرد و این تجربه بد به این تصمیم منجر شود که اصلا از تراول چک استفاده نکنیم. برخورد دیگر که عمیق تر و پخته تر از مورد اول به نظرمی رسد آن است که نتیجه بگیریم همواره برای هر کالای اصلی،مشابه قلابی آن وجود دارد و ازآنجا که هیچ کس نمی خواهد ضرر کند، همیشه باید برای شناخت نسخه اصلی از نسخه تقلبی آماده بود.این نتیجه به این تصمیم ختم می شود که در مواجهه با تراول چک در آینده حتماً از معیارها و ملاک هایی که صحت و اعتبار آن را تضمین می کنند، بهره بگیریم و احتمال تقلب و فریب را از بین ببریم.در حالت اول ما نه تنها صورت مسأله را پاک کرده ایم که حتی به طور غیر مستقیم امکان وجود هر گونه تراول چک واقعی و اصلی را منتفی دانسته ایم.نکته دیگر اینکه نسخه تقلبی، یک کپی است و از اساس باید مشابه نسخه اصلی باشد.همین مسأله سبب شده تا هیچ گاه تراول چک هشتاد هزار تومانی جعل نشود که اگر اینگونه بود دیگر شناخت اصلی و قلابی دشوار نبود.ماجرای تراول چک اصلی و قلابی درباره مهدویت هم قابل طرح است و آنچنان که تاریخ نشان می دهد، در برابر یک موعود اصلی که توسط پیامبر(ص)به مسلمانان معرفی شده است، افراد زیادی به ادعا برخاسته اند که همان موعود حقیقی بوده و شایستگی توجه و پذیرش مردم را دارند.

با رحلت پیامبر(ص)وسپری شدن خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام)جرقه های آغازین ادعای مهدویت دیده شد.گروهی که بعدها به سبائیه مشهور شدند، ادعا کردند که علی(علیه السلام) به غیبت رفته و تا آخر الزمان باقی خواهد ماند؛ تا روزی خروج کرده و زمین را از عدل و داد پر کند.

آنها که درباره علی(علیه السلام) نسبت های ناروایی رواج دادند و او را نبی و یا حتی خدا نامیدند، به نام های مختلفی مشهور شدند که چون نخستین بار عبدالله بن سباء عقیده رجعت را درباره امیرالمؤمنین(علیه السلام) رواج داد، به این نام خوانده شدند .این طایفه در تاریخ منقرض شد و از آنجا که نادرستی ادعای آنها با شهادت علی(علیه السلام) و عدم ادعای خود او واضح بود، جز ذکری در تاریخ از آنها به یادگار نماند.

این ضرورت همیشگی وجود دارد که مشتاقان موعود و نجات در مواجهه با دعوت هایی که ادعای اینچنینی دارند، تمام تلاش خود را در جهت شناختن موعود حقیقی از مدعیان تقلبی به کار گیرند.اینگونه نه به انکار نجات پرداخته ایم و وعده راست خداوند و رسولش را نادیده پنداشته ایم و نه آنکه صورت مسئله را پاک کرده و از خیر نجات گذشته ایم؛ علاوه بر آنکه زمینه را برای بروز دعوت های سخیف و بی پایه در این باره از بین برده ایم

گروه دیگر که کیسانیه نام داشتند و پیروان مختار بن ابی عبید ثقفی بودند، پنداشتند که محمد بن حنفیه، امام پس از حسین بن علی(علیه السلام) بوده و همان مهدی موعود(عج) است که در کوه رضوی به سر برده و روزی قیام خواهد کرد.البته خود محمد بن حنفیه چنین ادعایی نداشت و مختار نیز مدعی مهدویت او نبود و این چنین شد که از کیسانیه نیز در تاریخ نامی بیش نماند.

یزیدیه عنوان جماعتی بود که ادعای مهدویت را در باره یزید مطرح کردند و معتقد بودند که او به آسمان صعود کرده و در بازگشت خود، دنیا را پر از عدل و داد می کند.درباره مشخصات این فرقه اختلاف نظراتی وجود دارد و جزئیات زیادی درباره عقاید و گستره فعالیت آنها در دسترس نیست جز آنکه دوره آنها نیز به سر آمده است.

گروه بعدی هاشمیه بوده اند که با پذیرش مرگ محمد بن حنفیه، ادعای مهدویت را درباره پسر او -ابوهاشم- سامان دادند.آنها معتقد بودند که ابوهاشم نمرده که هیچ، حتی می تواند مردگان را زنده کند.آنچه مسلم است پیروان این فرقه مرگ او را باور نداشته و از این رو به چنین ادعایی متمایل شده بودند.ایشان نیز هم اکنون وجود خارجی ندارند.

در این میان ذکری هم از مهدویت عمربن عبدالعزیز، هشتمین خلیفه اموی، صورت گرفته که البته به پیدایش گروه و فرقه خاصی منجر نشده است.بعدها باقریه این ادعا را در باره امام باقر(علیه السلام)ابراز کردند و با رد از دنیا رفتن ایشان، معتقد به بازگشت آن حضرت شدند.جالب آنکه این ادعا هیچ گاه مورد توجه باقرالعلوم(علیه السلام)قرار نگرفت و حتی این احتمال و جود دارد که باقریه امتداد کیسانیه در گذر زمان باشد.

امام زمان

زمانی که زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب قیام خود علیه امویان را آغاز کرد،عده ای بعدها به زیدیه مشهور شدند،بر اساس روایتی از پیامبر(ص)که مهدی(عج)را از نسل حسین(علیه السلام) و قیام کننده با شمشیر می دانست، به مهدویت زید معتقد شدند.هر چند روایتی از پیامبر(ص)گویای آن بود که امامان پس از پیامبر دوازده نفرند که آخرین آنها مهدی(عج)است.پیروان کنونی این فرقه که در یمن و سوریه زندگی می کنند، اعتقادات مخصوصی دارند که البته مشکل می توان در میان آنها ادعای مهدویت زید را همچنان مشاهده کرد.

ابومسلم خراسانی شخصیت دیگری بود که طرفداران و پیروان وی قائل به مهدویت او شدند و با تکذیب کشته شدنش توسط منصور دوانیقی به انتظار ظهور او دعوت کردند.علاوه برنامشخص بودن این ادعا توسط ابومسلم، مروری بر سرگذشت او جنایات ثبت شده منتسب به او، پذیرش ادعای مهدویت برای ابومسلم را به غایت دشوار می کند.پیروان این ایده اکنون وجود ندارند.

مورد دیگری که ادعای مهدویت درباره او ابراز شد، محمد بن عبدالله معروف به نفس زکیه بود.جالب آنکه پدر او با پسرش به عنوان مهدی بیعت کرده بود، هر چند بعد ها او به دست خلیفه وقت کشته شد.شواهد تاریخی نشان می دهد که ادعای این شخص بیش از آنکه ماهیت دینی داشته باشد، از انگیزه ای سیاسی برخوردار بوده است.

ناووسیه گروه دیگری بودند که به مهدویت امام صادق(علیه السلام)معتقد شدند و غیبت و نجات بخشی را به ایشان نسبت دادند که البته آنان نیز از میان رفته و ادعایشان بر باد رفت.

پس از آن، اسماعیلیه جریان مهم دیگری بود که با ادعای مهدویت اسماعیل، فرزند امام صادق(علیه السلام)، به انشعاب بزرگی در فرقه های اسلامی دامن زد.اسماعیلیان معتقدند که امام صادق(علیه السلام)پیشوای آنان را به امامت منصوب کردو سپس آن را پنهان کرده است که با رجعت او، جهان پر از عدل و داد خواهد شد.

اسماعیلیه بعدها به انشعابات متعددی تقسیم شدند که در هر یک از این گروه ها داعیه مهدویت ادامه یافت و افرادی یافت می شدند که خود را به عنوان مهدی موعود معرفی کنند.با گذر زمان ادعای مهدویت درباره افراد دیگری از جمله ابن مقنع خراسانی، برادر امام هادی(علیه السلام)، برادر امام عسکری(علیه السلام)و حتی خود ایشان از سوی افراد و گروهها ابراز شده که البته هیچ گاه شیوع نیافته و به فراموشی سپرده شده است.

در قرون جدید نام سه تن از مدعیان مهدویت بیش از دیگران بر سر زبان ها جاری بوده است.مهدی سودانی کسی است که در سودان به رهبری نیروهای مذهبی و ملی درآمده و در برابر قوای انگلستان مقاومت کرد و به واسطه ادعای مهدویت از شهرت بسیاری برخوردار شد.می توان گفت که او کامل ترین نمونه یک مدعی مهدویت در نظرگاه شرق شناسان و غربیان به شمار می رود و همواره در مطالعات مربوط به مهدویت مورد توجه قرار می گیرد.

غلام احمد قادیانی شخصیت دیگری است که در گستره جغرافیایی هند و پاکستان مبدا شکل گیری جریان دامنه داری در رابطه با ادعای مهدویت شد و همچنان به عنو ان چهره شاخص مدعی مهدویت از او یاد می شد.

بهاییت

و بالاخره سید علی محمد باب بدون شک شناخته شده ترین مدعی مهدویت است که بر پایه تفاسیر و آموزش های غلط و با اتکا به عقب ماندگی و ضعف معرفتی برخی مردمان ایران درعصر قاجار و البته مطمئن به حمایت های انگلستان این فرصت را یافت که ابتدا ادعای نیابت از امام موعود، سپس موعودیت و پس از آن نبوت و در نهایت الوهیت کند و منشأ شکل گیری فرقه ای به نام بهائیت شود.در مواجهه با این تجربه ها،تحلیل سطحی و خاصی صورت گرفته که بر اساس آن مهدویت نمی تواند اصالت و واقعیت داشته باشد؛به عبارت دیگر این تحلیل از وجود موعود ها و منجیان دروغین که در طول تاریخ مدعی مهدویت شده و علاقه مند بوده اند تا خود را مهدی معرفی کنند، چنین نتیجه می گیرد که اساساً موعودی به نام مهدی که واقعیت خارجی داشته باشد، وجود ندارد.درست مانند کسی که در برخورد با تراول چک قلابی چنین نتیجه بگیرد که دسترسی به تراول واقعی برای او غیر ممکن است.

این تحلیل که عموماً از سوی نوگرایان و به اصطلاح روشنفکران مسلمان مطرح می شود، ادامه برداشتی است که شرق شناسان در جریان آشنایی با مسأله مهدویت و توضیح آن به دست داده اند.بزرگ ترین مشکلی که این تحلیل از آن رنج می برد آن است که ادعای بی اساس عده ای که در طول تاریخ مدعی مهدویت شده اند را به عنوان کل مسأله قلمداد کرده و از حقیقتی که در پشت این جریان حضور دارد و اساساً این نسخه های تقلبی که روز به روز از راه می رسند و کپی ناموجهی از آن به شمار می روند، غفلت می کند.

در قرون جدید نام سه تن از مدعیان مهدویت بیش از دیگران بر سر زبان ها جاری بوده است.مهدی سودانی کسی است که در سودان به رهبری نیروهای مذهبی و ملی درآمده و در برابر قوای انگلستان مقاومت کرد و به واسطه ادعای مهدویت از شهرت بسیاری برخوردار شد.می توان گفت که او کامل ترین نمونه یک مدعی مهدویت در نظرگاه شرق شناسان و غربیان به شمار می رود و همواره در مطالعات مربوط به مهدویت مورد توجه قرار می گیرد

در واقع اگر وعده ظهور مهدی موعود در امتداد تاریخ استمرار نداشت و شور و اشتیاق عمومی نسبت به آن در گذر زمان فرو می کاست، هرگز چنین مدعیانی پدید نمی آمدند و چنین ادعاهایی متولد نمی شد.

بنابراین،تحلیل درست این مسأله آن است که متوجه باشیم چگونه در طول تاریخ نسخه های قلابی و غیر اصلی موعود و منجی به سوء استفاده از حقیقت مهدویت پرداخته و خود و مریدان بی بصیرت خود را به دام هلاکت کشانده اند.

بر این پایه، این ضرورت همیشگی وجود دارد که مشتاقان موعود و نجات در مواجهه با دعوت هایی که ادعای اینچنینی دارند، تمام تلاش خود را در جهت شناختن موعود حقیقی از مدعیان تقلبی به کار گیرند.اینگونه نه به انکار نجات پرداخته ایم و وعده راست خداوند و رسولش را نادیده پنداشته ایم و نه آنکه صورت مسئله را پاک کرده و از خیر نجات گذشته ایم؛ علاوه بر آنکه زمینه را برای بروز دعوت های سخیف و بی پایه در این باره از بین برده ایم.

نکته

*نشانه هایی که شنیده نشدند

وعده آمدن موعودی از نسل پیامبر(ص)و ظهور او درقالب ظلم ستیزی و عدل گستری سراسری، چیزی نبود که در دوره های میانی یا متأخر تاریخ به گوش مسلمانان رسیده باشد.پیامبر خدا(ص)از بدو رسالت خود همواره این بشارت را به گوش مسلمانان رسانده بود که اگر تنها یک روز از عمر جهان باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی خواهد کرد که مردی از فرزندان من ظهور کند.همچنین مردمان بسیار از پیامبر(ص)شنیده بودند که مهدی(عج)کسی است که جهان را از عدل و داد آکنده می کند، پس از آنکه از ظلم و جور سرشار شده باشد.البته پیامبر(ص)در خصوص جزئیات مربوط به مهدی(عج)هم سخن گفته بود و از نسل و نسب او، راه های شناخت او، هنگامه آمدن او و حتی شکل و قیافه و شمایل او نیز خبر داده و گفته بود که او نهمین نسل از نوه پیامبر(ص)است و پایان بخش سلسله امامان(علیهم السلام)و جانشینان و نقیبانش خواهد بود؛ افسوس که این نشانه ها آنچنان که باید شنیده نشد و زمینه برای بروز ادعاهایی که مهدی(عج)را جز در قالب آشنای معرفی نبوی می جستند، ایجاد شد.

بخش مهدویت تبیان


منبع:نشریه آیه، ویژه نامه دین و فرهنگ.

نویسنده:سید امید مؤذنی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.