تبیان، دستیار زندگی
یک روز مینا کوچولو تصمیم گرفت با عروسکش به حیاط خونشون برود او یک سیب و یک شکلات را درون کیفش گذاشت و عروسکش را بغل کرد وبه حیاط خونشون رفت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مینا کوچولو و عروسکش
  مینا کوچولو و عروسکش

یک روز مینا کوچولو تصمیم گرفت با عروسکش به حیاط خونشون برود.

او یک سیب و یک شکلات را درون کیفش گذاشت و عروسکش را بغل کرد وبه حیاط خونشون رفت.

 در باغچه گل زرد قشنگی را دید خواست گل را برای عروسکش بچیند و دستش را بطرفش دراز کرد.

 ناگهان دید که مادرش از در آمد تو حیاط و چشمش به سارا کوچولو افتاد سارا از کاری که می خواست انجام بدهد خجالت کشید وبه خودش گفت :مادر هم مانند عروسک دوست دارد زیبایی ها را تماشا کند.

سارا کوچولو به راهش ادامه داد ورفت کنار مادرش و شکلات و سیب را با هم قسمت کردو با خوشحالی آنها را باهم خوردن.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: مجله بشری

مطالب مرتبط:

من داداش بزرگترم

دندونم درد می‌کنه!

خونه‌تکونی من و صبا

شهر ما خانه‌ی ما

کبوتر و درخت

مبینا کوچولوی عجول

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.