تبیان، دستیار زندگی
«هر خصلتى ممکن است طبیعت مؤمن بشود (گناهى ممکن است به خاطر کمى تقوا از مؤمن سر بزند) ولى محال است دروغ و خیانت در طبی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

2خصلتی که در مؤمن وجود ندارد!


هر خصلتى ممکن است طبیعت مؤمن بشود (گناهى ممکن است به خاطر کمى تقوا از مؤمن سر بزند) ولى محال است دروغ و خیانت در طبیعت مؤمن باشد  .


دروغ

قال رسولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله): «یُطْبَعُ الْمُؤْمِنُ عَلى کُلِّ خَصْلَة، وَ لا یُطْبَعُ عَلَى الْکَذِبِ وَلا عَلَى الخِیانَةِ».(1)

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «هر خصلتى ممکن است طبیعت مؤمن بشود (گناهى ممکن است به خاطر کمى تقوا از مؤمن سر بزند) ولى محال است دروغ و خیانت در طبیعت مؤمن باشد».

در احادیث ما به مسأله دروغ و خیانت اهمیّت زیادى داده شده است، از جمله در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً إلاّ بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أدَاءِ الأمانَةِ إلَى البَرِّ وَ الفاجِرِ ؛ خداوند هیچ پیغمبرى را مبعوث نکرده مگر به راستگویى و اداى امانت» .(2)

شاید اشاره به این است که راستگویى و اداى امانت جزء قوانین همه انبیا بوده و شاید استثنا به خاطر این است که مؤمن تابع هر دینى که باشد در آن دین دروغ و خیانت ممنوع است و یا اشاره به آیه اى است که مى فرماید:

«(إِنَّمَا یَفْتَرِى الْکَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللهِ); تنها کسانى دروغ مى بندند که به آیات خدا ایمان ندارند»(3)، خیانت نوعى دروغ در عمل است همان طور که دروغ نوعى خیانت در گفتار است.

یا ممکن است اشاره به این باشد که این دو عمل اساس زندگى انسان را متزلزل مى کند، چرا که تشکیل جامعه انسانى براساس اعتماد است که اگر نباشد، جامعه وجود ندارد و دروغ، این سرمایه را از بین مى برد.

یا ممکن است اشاره به این باشد که دروغ و خیانت کلید گناهان دیگر است، انسان اگر دروغ بگوید مى تواند تقلّب، کلاه بردارى و خیانت کند.

جوانى خدمت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: آلوده گناه هستم چه کنم؟ فرمود: به من قول بده که یک گناه را انجام ندهى و آن دروغ است. عرض کرد ترک مى کنم. جوان مى خواست گناه کند ولى فکر کرد که فردا وقتى خدمت پیامبر مى رسد، حضرت سؤال خواهد کرد گناه کردى یا نه؟ اگر دروغ بگوید، که گناه کرده و اگر راست بگوید رسوا مى شود، آن جوان به واسطه ترک دروغ گناهان دیگر را هم ترک کرد.(4)

امام حسن عسکرى(علیه السلام) مى فرماید:

«جُعِلَتِ الخَبَائِثُ فى بَیت وَ جُعِلَ مِفتاحَهُ الکَذِبُ; تمام بدیها در خانه اى قرار داده شده است و کلید آن دروغ است».(5)

وقتى این کلید از بین برود گناهان دیگر هم از بین مى رود.

جوانى خدمت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: آلوده گناه هستم چه کنم؟ فرمود: به من قول بده که یک گناه را انجام ندهى و آن دروغ است. عرض کرد ترک مى کنم. جوان مى خواست گناه کند ولى فکر کرد که فردا وقتى خدمت پیامبر مى رسد، حضرت سؤال خواهد کرد گناه کردى یا نه؟ اگر دروغ بگوید، که گناه کرده و اگر راست بگوید رسوا مى شود، آن جوان به واسطه ترک دروغ گناهان دیگر را هم ترک کرد

رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «لاَ تَنْظُروا إلى کَثْرَةِ صَلاتِهِم وَ صَوْمِهِم وَ کَثْرَةِ الحَجِّ وَالْمَعْروفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ، وَلکِنِ انْظُرُو إلى صِدْقِ الحَدِیث وَأداءِ الأمانَةِ؛  اگر مى خواهید افراد را بشناسید از طریق عبادات، آنها را نشناسید که نماز و روزه و حجّشان زیاد است و اینکه در دل شب بلند مى شوند و از خوف خدا نعره مى کشند، بلکه از اداى امانت و راستى گفتار آنها را بشناسید».(6)

و همچنین مى فرماید: «اَلمُؤْمِنُ إذا کَذَبَ مِنْ غَیرِ عُذْر لَعَنَهُ سَبْعُونَ ألْفَ مَلَک، وَخَرَجَ مِنْ قَلْبِهِ نَتْنٌ حَتّى یَبْلُغَ الْعَرْشَ فَیَلْعَنُهُ حَمَلَةُ الْعَرْشِ; هرگاه مؤمنى بدون عذر (شرعى) دروغ بگوید، هفتاد هزار فرشته او را لعنت مى کنند، و از دهانش بوى تعفّن و گندى برآید که تا به عرش رسد، و حاملان عرش نیز وى را لعنت کنند.(7)

از آن حضرت پرسیدند: «أَیکونُ الْمؤمِنُ جَبَاناً؟: «نَعَمْ، قیل لَهُ: أیکونُ المُؤْمِنُ بَخِیلا؟ قال: نَعَمْ. قیل لهُ: أیکونُ المؤمِنُ کَذّاباً؟ قال: لا»؛ آیا ممکن است مؤمن ترسو باشد؟ فرمود: آرى; پرسیدند: و بخیل باشد، فرمود: آرى; پرسیدند: و دروغگو باشد؟ فرمود: نه».(8)

و فرمود: «رَأیْتُ کأنَّ رَجُلا جاءَنی فقالَ لی: قُمْ، فَقُمْتُ مَعَهُ فإذا أنا بِرَجُلَینِ أحَدُهُما قائِمٌ والآخَرُ جالِسٌ، وَبِیَدِ الْقائِمِ کلّوبٌ مِنْ حَدید یُلْقِمُهُ فی شِدْقِ الجالِسِ فَیَجْنِبُهُ حَتّى یَبْلُغَ کاهِلَهُ، فَیُلْقِمُهُ الجانِبَ الآخَرَ فَیَمُدُّهُ، فإذا مَدَّهُ رَجَعَ الآخرُ کما کانَ، فَقُلتُ للّذی أقامَنی: ما هذا؟ قال: هذا رَجُلٌ کَذّابٌ، یُعَذَّبُ فی قَبْرِهِ إلى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛

گویا مردى نزد من آمد و گفت: برخیز، برخاستم و با او روانه شدم تا به دو نفر رسیدیم که یکى ایستاده و دیگرى نشسته بود، در دست ایستاده قلاّبى از آهن بود و آن را در کنج دهان آن که نشسته بود فرو مى برد و مى کشید تا از شانه به پشت او مى رسید، سپس بیرون مى آورد و به طرف دیگر فرو مى برد و مى کشید و همچنان این عمل را تکرار مى کرد، به آن که با من بود گفتم: این چیست؟ گفت: این مرد (نشسته) دروغگوست و تا روز قیامت این گونه در گور عذاب مى شود».(9)

پی نوشت ها :

1. تحف العقول، حکمت 150.

2. میزان الحکمه، ج 5، ص 288.

3. نحل، آیه 105 .

4. میزان الحکمه، ج 8، ص 344.

5. همان مدرک.

6. میزان الحکمه، ج 5، ص 288.

7. جامع السعادات، ج 2، ص 425.

8. همان مدرک، ص 426.

9. همان مدرک.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : انوار هدایت ج 1،آیت الله مکارم شیرازی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.